پسر بزرگم از خانم دکتر مهین ت استاد و صاحب نظر درهنر، نقلمیکرد که ایشان زمانی که حضرت امام به پاریس هجرت کرده بودند،ایشان به پاریس رفته و در بیت امام خدمت میکرد. وقتی مرتباخبار وحشتناک 17 شهریور تهران را به امام میدادند که چهکردهاند و چقدر کشته شدهاند، امام عکس العملی از تاثر وهیجاننشان نمیداد، و هیچ تاثری در قیافهشان دیده نشد; حتی وقتیخود این خانم میگریستند، امام او را دلداری میداده و میگفتند:
چرا گریه می کنی، صبر داشته باش. ولی چندی بعد روزی در یکی ازمجالس امام، شخصی برخاست و شروع به ذکر مصیبت کرد; همین کهگفت: «السلام علیک یا ابا عبد الله!» فورا رنگ صورت امام تغییرکرد و دیدم که به پهنای صورتشان اشک میریزند.«1»