یادداشت

طلبه جوان

نیمه شب بود و هوا سرد و برفی. روح اللهِ جوان، نیمه های شب از مدرسه دارالشفا به مدرسه فیضیه می رفت. سپس با سنگی یخ حوض مدرسه را می شکست و با آب سرد وضو می گرفت. در تاریکی شب در مَدرَس مدرسه در زیر نور ضعیف فانوس به نماز شب می ایستاد، چند ساعت بعد به مسجد بالا سر می رفت و در نماز جماعت حاج آقا ملکی تبریزی، استاد عرفان و اخلاقش شرکت می کرد.«1»

«۱»- ناصر نادری، «چشمه خورشید»، نشر روزنامه همشهری، بهمن ۸۶، ش ۵۳، صص ۱۳



طلبه جوان؛ 28 دی 1393

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: