نماینده صلیب سرخ نامه اُسرا را آورد و زیر نگاه سنگین نگهبان عراقی به آنها داد. همه با عجله پاکت ها را باز کردند تا نامه هاشان را بخوانند، اما صدای فریاد یکی نگاه بقیه را متوجه خود کرد. ـ نگاه کنید دوستان! امام به نامه من جواب داده، به خدا دروغ نمی گویم، جواب داده. اُسرا دور او را گرفتند، نامه دست به دست گشت. ـ خدایا! حقیقت دارد؟ «فرزندانم! پدر پیرتان هم به فکر شماست و دعای خیر برایتان می فرستد». مُهر امام در گوشه چپ نامه به چشم می خورد. «1»
پدر پیرتان هم به فکر شماست
«۱»- راضیه تجار، مردی که شبیه هیچ کس نبود، نشر روزنامه همشهری، خرداد ۸۶، ش ۲۱، ص۳۰
پدر پیرتان هم به فکر شماست؛ 28 دی 1393