یادداشت

من کاری می کنم که دیگران هم مطرح باشند

آخرین سفری که من در نجف بودم، حدود پانزده روز پیش از رفتن امام به پاریس بود. ایشان که به ایران برگشت، مدتی بعد به قم آمد. هر کسی که به دیدن ایشان رفت بعد از تمام شدن دیدن ها، به بازدید رفت. من به پدرم گفتم، دیدن ایشان برویم. ایشان قبول نکرد و از سرو صدا خوشش نمی آمد. شبی من منزل پدرم بودم که خیلی هم محقر بود و دو اتاق بیشتر نداشت. دیدم در می زنند. اتفاقا من رفتم. دیدم آقای شیخ حسن صانعی است. از من پرسید که پدرتان هستند؟ گفتم: بله. گفتند آقا دارند می آیند. در کوچه نگاه کردم، دیدم آقای خمینی است که تنها بود. با این که پدرم دیدن ایشان نرفته بود، امام آمد دیدن ایشان. از گفتگوها که مربوط به گذشته بود چیزی یادم نیست. اما پدرم به ایشان گفتند: اکنون همه از شما نام می برند و اسم شما بر سر زبانهاست، اما این که مرجعیت را منحصر در شما بکنند صلاح نیست. خدای ناکرده ، اگر مشکلی پیش بیاید این مساله صلاح نیست. فرمودند: من کاری می کنم که دیگران هم مطرح باشند. «1»

«۱»- حجت الاسلام محمد حسین اشعری فرزند مرحوم آیت الله علی اصغر اشعری قمی - از همدرسان امام راحل -



من کاری می کنم که دیگران هم مطرح باشند؛ 28 دی 1393

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: