یکبار که نزد آقای خمینی می رفتم، داماد ایشان آقا شهاب آنجا بود. چون می دانست که من قدری خودمانی هستم، گفت: به آقا بگو این خانه من را که مقابل خانه آقای یزدی بود، بخرد. وقتی نزد ایشان رفتم، گفتم آقای شهاب این را می گوید. آقا فرمودند به آقای شهاب بگو می میری و اینها می ماند. یک قدری این زمین هایی که داری میان فقرا تقسیم کن. همان وقت من به ایشان عرض کردم که من در خانه آقا شهاب می نشینم. چون چند سال قبل که آقا شهاب تبعید شده بود، من در تبعید دیدنش رفتم و گفتم: من می خواهم زنم را به خانه بیاورم و جایی ندارم. آقا شهاب خانه اش را داد و گفت اثاث من در یک اتاق باشد. آقای خمینی فرمود: چه قدر از تو اجاره می گیرد. گفت: از من اجاره نمی گیرد. آقا فرمود: این از معجزات آقا شهاب است!«1»
این از معجزات آقا شهاب است
«۱»- حجت الاسلام محمد حسین اشعری فرزند مرحوم آیت الله علی اصغر اشعری قمی - از همدرسان امام راحل -
این از معجزات آقا شهاب است؛ 28 دی 1393