امام به بچه ها خیلی علاقه داشتند. به آنها خیلی محبت می کردند و سعی داشتند بچه ها را خوشحال کنند. یک روز داشتم دنبال علی می گشتم (علی، نوه امام است) اما پیدایش نکردم. با خودم گفتم حتماً رفته توی اتاق امام. رفتم جلوی در اتاق، در زدم و رفتم تو. دیدم علی توپ کوچکش را آورده توی اتاق به اصرار از امام می خواهد که با او بازی کند! امام هم با خونسردی، آن طرف اتاق ایستاده بودند و به آرامی توپ را برای علی، قل می دادند. تعجب کردم و به خود گفتم : «امام با این همه کار و با این همه خستگی چه قدر حوصله دارند و چه قدر به بچه ها با محبت هستند»«1»
همبازی علی
«۱»- سایت شهید آوینی
همبازی علی ؛ 29 دی 1393