یادداشت

گریه امام !

معنویت مردم و خانواده ی شهدا و اخلاص رزمندگان در جبهه ها، امام را به هیجان می آورد. من چند بار گریه ی امام را - نه فقط به هنگام روضه و ذکر مصیبت - دیده بودم . هر دفعه که راجع به فداکاریهای مردم ، با امام صحبت می کردیم ، ایشان به هیجان می آمدند و متاءثر می شدند. مثلا موقعی که در محل نماز جمعه ی تهران قلکهای اهدایی بچه ها به جبهه را شکسته بودند و کوهی از پول درست شده بود؛
امام در بیمارستان با مشاهده ی این صحنه از تلویزیون ، متاءثر شدند و به من که در خدمتشان بودم ، گفتند: دیدی این بچه ها چه کردند ؟در آن لحظه ، مشاهده کردم که چشمهایشان پر از اشک شده است و گریه می کنند.
بار دیگر موقعی گریه امام را دیدم که سخن مادر شهیدی را برای ایشان بازگو کردم : در شهری سخنرانی داشتم . بعد از پایان سخنرانی ، همین که خواستم سوار ماشین شوم ، دیدم خانمی پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف می زند. گفتم راه را باز کنید تا ببینم این خانم چه کار دارد. جلو آمد و گفت : از قول من به امام بگویید بچه ام اسیر دست دشمن بود و اخیرا مطلع شدم که او را شهید کرده اند. به امام بگویید بچه ام اسیر دست دشمن بود و اخیرا مطلع شدم که او را شهید کرده اند. به امام بگویید فدای سرتان ، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه های دیگرم نیز در راه شما شهید شوند. من به تهران آمدم ، خدمت امام رسیدم ؛ ولی فراموش کردم این پیغام را به ایشان بگویم بعد که بیرون آمدم ، سفارش آن مادر شهید به ذهنم آمد. برگشتم و مجددا امام رسیدم و آنچه را که آن خانم گفته بود؛ برای ایشان نقل کردم . بلافاصله دیدم آن چنان چهره ی امام در هم رفت و آن چنان اشک از چشم ایشان فرو ریخت که قلب من را سخت فشرد.«1»

«۱»- حدیث ولایت مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری تدوین دفتر مقام معظم رهبری ، ناشر سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی جلد اول صفحه ۲۵



گریه امام !؛ 30 دی 1393

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: