یادداشت
مردی مردستان
تحلیلی کوتاه از فتوای تاریخی امام خمینی مبنی بر اعدام سلمان رشدی

مردی مردستان

در تحلیل تاریخ نهضت اسلامی ایران بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام اسلامی باید از 25 بهمن 1367 به عنوان روزی بزرگ یاد کرد. در این روز بود که بار دیگر از امام خمینی حرکتی انقلابی رخ داد. امام از موضع فقیهی بزرگ با مقلدان و مریدان چند صد میلیونی، رها از حواشی و محاسباتی که امروز در جهان جا افتاده است، به تکلیف عمل کرد. راستی وقتی کسی در موضع رهبری قرار می گیرد و علاوه بر آن در مسند فقاهت، آنهم فقاهت عامـّه، به عنوان اعلم علمای بلد و حتی اعلم علمای جهان تشیع، انجام وظیفه می کند، هر کلام، سخن، پیام و حکمش با دیگران متفاوت است. امام پس از اطلاعی که از حرکت شیطانیِ استکبار جهانی، در دفاع از شیطانی، از عواملِ خویش نشان داد، در کلامی کوتاه روح تازه ای در کالبد جهان اسلام دمید. راستی دیگران چرا سکوت کرده بودند؟ با وجودی که برخی از کشورهای اسلامی حتی پیش از ایران به حرکت و جریان سلمان رشدی، که قطعاً تربیت شده استکبار جهانی و شبکه مرموز و پیچیده به اصطلاح فرهنگی آمریکا و انگلیس و صهیونیسم است، اعتراض کردند اقدام به راهپیمایی کردند، اما انعکاس موضعی به سخن یا بهتر بگویم فتوای امام موج فراگیری در سراسر جهان به وجود آورد. می توان گفت آنها در استخری سنگ انداختند، اما حرکت امام به واقع مشابه یک سونومی عظیم در اقیانوس مسلمانانِ جهان بود، به گونه ای بود که زلزله ای سراسر جهان اسلام را فرا گرفت. عجبا که وقتی آن مرد الهی، احساس تکلیف می کرد، هیچ نیرویی نمی توانست در موضع آن ابرمرد خللی وارد کند. موضوع، واقعاً موضوعی فراشیعی بود. موضوع اهانت به ساحت اقدس نبوت، به نظر من در درجه اول باید جهان اسلام را به اعلام مواضع وا می داشت. در موضوع دفاع از کیان و حرمت قداست رسول اکرم(ص) هیچ گروه، دسته، فرقه و جماعتی داریم جای اندک تقدیری و شکی در اصل حرکت اسلامی به خود راه نمی دهد. اگر برای محور وحدت تمام گروهها و نحله های جهان اسلام یکی دو اصل یا استوانه مشترک را مطرح کنیم بی تردید، قرآن و رسول الله است. پس چگونه بود که تا امام به صحنه نیامده بود، انفجار عظیمی که می بایست رخ نداد. باز ماییم و حسرت همیشگیِ خوابهای سنگین جهانِ اسلام، بخصوص علمای آن و نیز غفلت و جهالت کسانی که خود را در حد خادمین حرمین شرفین صرفاً به نگهداری صوری ساختمانِ حرمین، دلخوش کرده اند و از کنار تحریف و توهین و تحقیر و اندیشه های بلند رسول اکرم(ص) و تحریفِ آشکار سنت های مبارک او با تسامح می گذرند. در ایران هم اگر هرکس، جز امام، فتوای قتل سلمان رشدی را صادر می کرد، آنقدر انعکاس نداشت. احکام مردان الهی حتی پس از مرگشان کم رنگ نمی شود. این حکم قانون نیست که فردا با یک تبصره یا اصلاحیه، بتوان آن را از درجه اعتبار ساقط کرد. حکم امام به قدری محکم و قاطع و صریح بود، که هیچ کس در روی زمین، نمی توانست در آن اندک خللی وارد سازد. حتی کسانی تلقی ظاهری از حکم امام داشتند که شاید این یک حکم شرعی نیست و در حد توصیه ای بیش نباشد و با بی غرضی می خواستند تفسیری ارائه دهند که حکم امام را اندکی کمرنگ کنند، شدیداً مورد اعتراض امام قرار گرفتند. امام خمینی بار دیگر قدرت عظیم و نفوذ شرعی خود به جهانیان را نشان داد. نمی گویم به رخ کشید، که مبادا در این تلقی خدای ناکرده، اندکی رنگ ریا وارد شود، زیرا عارف فقیهی چون امام که بیش و پیش از دیگران موظف به دفاع از کیان و ارکان دین اسلام و شریعت نبوی و رسالت است، کار را برای خوشامد دل دیگران یا نشان دادن میزان نفوذ خویش انجام نمی دهد. مگر در موارد دیگر نوع تلقی و نگاه و رهبری امام را تجربه نکردیم، در جنگ و مبارزه با شاه و مقاومت در برابر نظام شاهنشاهی، حتی در مورد مصاحبه آن دختر جوان نادانی که خلاف حرمت حضرت زهرا(س) از سر جهل و نادانی سخن گفت و در دهها مورد دیگر. مگر کم بودند کسانی که با نوع حضور قاطع و انقلابی و صدالبته خطرآفرین امام با شاه مخالفت داشتند، مگر نبودند برخی که نوع حضور امام در اقامه حکومت اسلامی و اصرار آن بزرگوار برای سقوط نظام شاهنشاهی را کاری قابل قبول نمی دانستند، این موضع گیری ها یا عدم همراهی ها یا سکوت مصلحتی دو دلیل بیشتر نداشت:

الف- یا از سر ترس و خوف بود و خطراتی که ممکن بود همراهی و همصدایی را با امام برای آنان در پی داشته باشد، همانگونه که برخی با تمام وجود تا پای جان در دفاع و اطاعت و پیروی از امام ایستاده بودند و هر آنچه از جانب آن عزیز از تبعید و تهدید و شکنجه و زندان و آوارگی و حتی هتک حرمت و مایه گذاری از آبرو و حیثیت را اَحلی من عسل می دانستند، بی آنکه حتی تصور کنند در فردای نزدیک پیروزی از آن نیروهای مبارز و انقلابی باشد و آنان از این بابت به مسند و مقامی می رسند، فقط به صرف اطاعت و تکلیف بود که در جانبداری از امام همه خطرات و محرومیت ها را به جان خریدند و به اطلاع و با طوع و رضا و رغبت می پسندیدند آنچه را جانان می پسندید.

ب- یا از سر ترس نبود، بلکه از سر بی اعتنایی بود و بی اعتقادی یا سست اعتقادی به اصل تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام عصر، که معمولاً خلاصه تئوری پیروان انجمن حجتیه است. خلاصه حرفشان این بود که اگر هر حرکتی در جهت رفع تبعیض و استقرار عدل در ایران صورت پذیرد، ظهور امام عصر(عج) را به تاخیر می اندازد و این باور برآیند این تعبیر و تلقی بود که وقتی زمین پر از جور و ستم و ظلم شود زمینه ظهور آن عزیز و آن آشکار صنعت پنهان فراهم می شود. تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت غصب حق امام عصر(عج)، است با این تلقیات دلخوش بودند، توجیه می کردند عدم همراهی و حتی در مواردی مخالفت با مواضع امام در پیشبرد نهضت اسلامی را آنهم در زمانی که شاه در اوج قدرت بود. تشکیل حکومت اسلامی حتی برای بسیاری از انقلابیون خط امامی هم چندان قابل درک نبود.

شاید از امام خمینی تا تاریخ 25 بهمن 1367 یعنی زمان صدور آن حکم تاریخی، حکمی بدان صراحت در یاد نداریم. حکم امام فقط مختص شخص سلمان رشدی نمی شود از نظر امام حتی همکاران آنان که زمینه چاپ و نشر اندیشه های شیطانی سلمان رشدی ملعون را فراهم کرده بودند، نیز مشمول حکم و فتوای الهی امام هستند، امام حتی حکم دستگیری و محاکمه افراد را صادر نکرد، خطاب پیام عام است، یعنی شخص یا گروه یا جریان خاصی را برای اجرای حکم مامور نکردند. هرکس در هر جای کره ارض، مجاز به اقدام و انجام حکم شرعی است. یعنی امروز هم همان حکم به قوت خود باقی است. تداوم و قوت حکم را پس از ارتحال حضرت امام به استناد پیام صادره از سوی دفتر امام در 29 بهمن همان سال یعنی 4 روز پس از حکم و فتوای اول، باید پذیرفت. در پیام 29 بهمن امام برای خنثی کردن تبلیغات آگاهانه رسانه های گروهی استعماری، اطلاعیه ای را صادر کرد که، سلمان رشدی حتی اگر زاهد شود و توبه کند از مصادیق حکم، خارج نمی شود. نفوذ این پیام گویای دو نکته است:

الف- تسری و گسترش پیام امام در سراسر جهان. یعنی جهانیان با تمام مخالفتها و ممانعتهای شبکه های صهیونیسم و اسکتبار جهانی برای جلوگیری از گسترش حکم امام، بازهم متوجه شده بودند که از غافله عقب مانده اند. موج حکم امام در اندک زمان، نه تنها جهان اسلام، که تمام جهان را فرا گرفت. البته باید دقت داشت که استکبار جهانی و شبکه استعماری که پشت سر جریان سلمان رشدی وجود دارد به خوبی می داند که امام چقدر در دلِ مسلمانان انقلابی جهان جای دارد. به خوبی می داند که هر لحظه ممکن است مردی بزرگ، انقلابی و دلاوری با ایثار جان و گذشت از عزیزترین ودیعه الهی یعنی جان، خود را بهشتی کند و سلمان رشدی را از روی زمین بردارد، از این رو درصدد است که اندکی از قوت و قدرت و نفوذ حکم امام را بکاهد، تا بلکه بتواند فرصت چاره ای برای او فراهم کند.

حکم امام فقط مختص شخص سلمان رشدی نمی شود از نظر امام حتی همکاران آنان که زمینه چاپ و نشر اندیشه های شیطانی سلمان رشدی ملعون را فراهم کرده بودند، نیز مشمول حکم و فتوای الهی امام هستند

ب- دلیل ترس مجموعه عوامل پشت پرده استکبار همین بود که بلافاصله سلمان رشدی را در شرایط بسیار امنیتی و شدیداً حفاظت شده قرار داد، او را تا مدتها مخفی کرد و از جابه جایی و حضور او در مجامع اکیداً خودداری شد، زیرا کم نیستند موحدان عالم که واقعاً معتقد به استمرار نبوت اند، معتقدند که اهانت به ابراهیم مساوی با اهانت به موسی و عیسی یا رسول الله است ممکن است حتی کسی غیر از مسلمانان، سلمان رشدی را تنبیه کند، از این رو شبکه جهانی صهیونیسم، هم به دفاع از سلمان رشدی پرداخت.

دفتر امام در واقع در بیانیه روشنگرانه تاریخ 29 بهمن برای همیشه در توبه را بر روی سلمان رشدی بست. بر هر مسلمان واجب کرد که باید تمام هُـّم خود را بکار گیرد تا سلمان رشدی را به درک واصل کند. حتی غیر مسلمانان را به همکاری با مسلمانان دعوت کرد و اعلام کرد که مسلمانان از کسی که محل خفا و زندگی سلمان رشدی را به مسلمانان انقلابی نشان دهد مستحق جایزه و اجرت و مزد عمل است امام هم به خوبی می دانست که شبکه جهانی استعمار برای کم رنگ جلوه دادن فتوای انقلابی و الهی ایشان با تمام توان به صحنه می آید علاوه بر این امام حتی غیرمسلمانان را برای کشتن سلمان رشدی نیز بسیج کرد و مسلمانان را به کسب رضایت کسی که این کار را انجام دهد موظف کرد تصورم این است که امام تا قبل از آن چنین حکمی را صادر نکرده بودند و حتی تا این حد پیگیر اجرای هیچ حکمی نبود. با فتوای انقلابی امام دوگونه می توان برخورد کرد:

الف) اگر اجرا می شد درست است که بسیار عالی بود و تاثیرگذار اما در عظمت نفوذ حکم امام همین بس که موضوع ترس و رعب سلمان رشدی پس از حدود ده سال همچنان برقرار است. یعنی سلمان رشدی تا پایان عمر خود را در اتاق آهنینی باید احساس کند حتی در خلوت خود هم تصور می کند که کوچکترین غفلت یا بی توجهی، ممکن است به قیمت مرگ او تمام شود. یقیناً سلمان رشدی نه تنها از سایه خود می ترسد، بلکه حتی خوف آن را دارد که ممکن است هر لحظه مورد حمله قرار گیرد، یقیناً باید بداند که اگر در جایی قرار گیرد که در تیررس شلیک حتی موشک یا هر وسیله نظامی دیگر مسلمانان باشد، یقیناً اجرای حکم از جمله آرزوهای مسلمانان است. امام برای بسیج تمام نیروی مسلمانان، حتی در حکم تاریخی خود پیشنهادهایی را مطرح کرده است.

1- سلمان رشدی را در هر جای عالم که باشد باید کشت، یعنی نمی توان با توجیه دیپلماتیک در مراکزی که برخی از شخصیت ها از مصونیت برخوردارند او را حفاظت کرد. در برخی از قوانین و عرف حاکم بین کشورها در مناطق و محلهایی برای افرادی مصونیتی قائل اند. مثلاً سفیران ایران در سایر کشورها از مصونیت سیاسی امنیتی برخوردارند، همانگونه که سایر سفرا در ایران.

2- در برخی از احکام و سنت ها اماکنی را محل امن می دانند، یعنی اماکنی که افراد در آنجا از امنیت کامل برخوردارند مثل مساجد و بخصوص برای ما مسلمانان خانه امن الهی بیت الله الحرام و مدینه النبی و دارالامان واقعی خانه خداست. یعنی هرکس بدانجا پناه ببرد نمی توان در آن محل او را مورد اهانت قرار داد تا چه رسد که به او سوء قصد صورت پذیرد. واقعاً اگر کسی در کنار بیت الله الحرام در امان نباشد پس در کجا در امن است؟ اگرچه سلمان رشدی واقعاً مسلمان نیست که از مسجد برای عبادت استفاده کند یا حتی اعتقاد دینی او را به عبادتگاهی غیر از مسجد مثلاً کلیسا بکشاند، اما جدا از آنکه به عیسی مسیح(ع) معتقد باشد یا خیر، هر کس که پیامبر اکرم(ص) را به عنوان خاتم پیامبران بپذیرد، باید نسبت به آن اهانتها اعتراض کند این برداشت صاحب این قلم است که سلمان رشدی مجرمی است که حتی در مسجد و اماکن مقدس هم امان ندارد، زیرا حضرت امام وقتی چنان دستور صریحی را صادر می کند بدین معنا است که آن وجود پلید نباید برای یک لحظه زنده بماند. وقتی امام حکم می کند او را در هر کجا باشد باید کشت و به قاتل آن جایزه باید داد یعنی شدت و حدت حکم به حدی است که در زیر کره خاک هیچ کس حق ندارد ضامن مصونیت سلمان رشدی باشد هر کس با او همکاری کند اگر حکمش مثل او نباشد حداقل شریک جرم هست. دقت شود که امام تقریباً به بسیاری از قوانین بین المللی احترام می گذاشتند. شاید از جهت احترام به قوانین بین المللی در نوع و موقعیت خود بی نظیر بود. اما حکم سلمان رشدی از احکامی نیست که برخی به اصطلاح هواداران حقوق بشر را خوش نیاید و داد سخن بدهند که چگونه می توان جان کسی را گرفت؟ چگونه می توان کسی را محاکمه نکرده به قتل رسانید؟ پس حقوق انسانها چه می شود؟! عجبا که این افراد کوته بین همان کسانی هستند که حتماً با این توجیه از آزادی و حقوقی فردی و شهروندی حتی از امثال رشدی هم حمایت کنند! واقعاً مسخره است باید به حال بشر و حقوق بشر گریست. باید غبطه خورد، کسانی که دستشان تا مرفق در خون سلمان رشدی آلوده است کسانی که روی تاریخ را سیاه کرده اند، کسانی که در ویتنام، عراق، لبنان، فلسطین، ایران و افغانستان و سایر کشورها سالها هزاران هزار نفر را بی گناه کشته اند و اینک در کشور خودشان به اصطلاح آمریکای متمدن ننگین ترین جنایات را مرتکب می شوند و زندانهای مخفوف و حیوانی ابوغریب و گواناتامارا را از خود به یادگار می گذارند و برای کسب قدرت از هر جنایتی فروگذار نمی کنند و بمبارانهای تاریخی هیروشیما و ناکازاکی و حلبچه را مدیریت و طراحی کرده اند، اینک دلشان برای سلمان رشدی سوخته است. او را پناه می دهند آثار و افکار شیطانی اش را ترویج و تبلیغ می کنند، حتماً هم با سیه رویی از آزادی دم می زنند. اصلاً آنها درک نمی کنند که فتوای یک مرجع یعنی چه؟ چرا یک مرجع به جایی می رسد که درباره کسی اشد احکام را صادر کند؟ آنهم بزرگ مردی چون امام خمینی که برای نجات امت خویش از هیچ تلاشی دریغ نورزید. امامی که کمترین بی عدالتی را در روی کره ارض تحمل نمی کرد. امامی که پیرو و مرید و از نسل و تبار حضرت علی(ع) است که حتی کندن یک خلخال را به ناحق از پای زنان یهودی تحمل نمی کرد. چگونه است که در حکم تاریخی خود برای قاتل یا قاتلان سلمان رشدی از پیش شان شهادت قائل است. این را هم حامیان و اربابان سلمان رشدی درک نمی کنند که شهید یعنی چه؟ شهادت به چه معنی است؟ فرهنگ شهادت، عزت شهادت، شان شهید، منزلت شهید، نگاه خدا به شهید و نگاه شهید به خدا چگونه نگاهی است. واقعاً بسیاری از ما که با فرهنگ شهادت و معارف اسلام بزرگ شده ایم و از کوثر معارف بلند انسانی و نجات بخش قرآن و اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام الله بهره مندیم درک نمی کنیم این عبارت بلند امام را که در شان شهیدان فرمود: «شهید نظر می کند به وجه الله». چگونه می توان توقع داشت آنان که در جزیره ای از کفر و الحاد، جهل و فرهنگ انحراف، قتل، تجاوز، حق کشی، تعـّدی، بی دینی، فساد، فسق، فجور و نفاق بزرگ شده اند، بویی از شهید و شهادت ببرند.

کسانی که برای کسب قدرت از هر جنایتی فروگذار نمی کنند و بمبارانهای تاریخی هیروشیما و ناکازاکی و حلبچه را مدیریت و طراحی کرده اند، اینک دلشان برای سلمان رشدی سوخته است

امام مسلمانان را به غیرت و بیدارباش دعوت می کند. او می داند که مسلمانان هرگز اجازه نمی دهند که به باورهای دینی و معتقدات و مقدساتشان توهین شود. تحمل نمی کنند کسی که به جانِ جان عالم، عزیزترین مخلوق خدا از آغاز خلقت تا پایان هستی، یعنی رسول الله(ص) جسارت کند. یقین دارم که غیرتمندان و شیدایان مکتب و سیره نبوی، دلباختگانِ به آن وجود نازنین، در پی شرایطی هستند که حکم انقلابی امام را اجرا کنند. امام حتی تیم یا گروه خاصی را برای اجرای حکم و فتوای خود معین و مامور نمی کند. حتی حکم قتل او را از سوی عامه مردم مجاز می داند، یعنی اگر کسی نمی تواند شخصاً او را نابود کند ولی امکان دارد مردم غیرتمند در یک حمله و هجوم ناگهانی او را بکشند بدانها نیز اجازه می دهد.

امام که کوچکترین تعدی به حقوق افراد را مجاز نمی داند چگونه است که چنین فتوایی را صادر می کند. فلسفه صدور این حکم را باید از دل همین حکم بیرون کشید امام می داند که اگر قرار باشد هر شیطان خود فروخته ای به مقدسات مسلمین توهین نماید و ما سکوت کنیم و با پوست کلفتی و بی غیرتی اجازه شکست به حرمت ها را بدهیم و با دلخوشی های کاذب آزادیخواهی و توجیهات سست و بی پایه دیگر از کنار این اهانت ها به سادگی بگذریم، بی تردید نه از تاک نشان می ماند نه از تاکنشان.

امام خمینی حتی برای اجرای حکم اعدام و قتل سلمان رشدی قید «سرعت» را نیز بکار برده اند. یعنی از احکامی نیست که به هر دلیل، مجاز به تعویق آن باشیم. نگاهی به برخی ظرافت های ادبی و نگارشی در پیام تاریخی امام هم، در نوع خود جالب و قابل توجه و نیز بسیار لطیف است. امام خمینی حتی در حکم اولیه از نوشتن نام سلمان رشدی خودداری می کند. شاید به دو دلیل: اول اینکه قداست قلم امام بقدری است که قلم را به تحریر نام سلمان رشدی ملعون نمی چرخاند، یعنی امام نمی خواهد در این حکم با قلم مبارک و متبرک خود که جز حق نمی نویسد و جز برای بیان حقایق و اجرای عدالت و صدور حکم الهی حرکت نمی کند، به نوشتن نام سلمان رشدی آلوده شود، یعنی حرمت قلم را بالاتر از آن می داند که نام کسی را ببرد که کتابی علیه اسلام و پیامبر و قرآن نوشته است. دوم این که چه بسا، سلمان رشدی اسم مستعار باشد. امام می گوید مولف کتاب آیات شیطانی، هر کس که می خواهد باشد، ممکن است در مواردی یا مناطقی حتی کتاب آیات شیطانی را برای پرهیز از خطر اعتراض مسلمانان، با نام مستعار چاپ کنند و خیال کنند تغییر صوری نام مولف می تواند مجوز نشر اثر باشد. از نظر اسلام حکم هر کس که آن مطالب شیطانی را نوشته است مرگ است. آخر کلام این که، لازم است مراجع امروز در حد خویش، زنده نگه داشتن فتوای امام را در دستور کار خود قرار دهند، هر سال که به ایام صدور حکم امام در مورد قتل سلمان رشدی نزدیک می شویم، بدان بپردازند و از کنار آن با تسامح یا غفلت نگذرند. او را به جهانیان گوشزد کنند. مسلمانان را همانگونه که امام می خواست بیدار کنند. خواب و آسایش و آرامش را از سلمان رشدی، حتی در خانه و پناهگاههای آهنین بربایند. عرصه را بر او تنگ کنند، او را در شرایطی قرار دهند که حتی از سایه خود هم بترسد و هرگز نتواند آرام بخوابد. اگر بشود حکم را اجرا کرد که یقیناً روح امام از اجرای حکم شادمان و مسرور می شود.

امام خمینی حتی برای اجرای حکم اعدام و قتل سلمان رشدی قید «سرعت» را نیز بکار برده اند. یعنی از احکامی نیست که به هر دلیل، مجاز به تعویق آن باشیم.

یقین بدانید که اگر استکبار جهانی و مجموعه کسانی که سلمان رشدی را حمایت می کنند، محیط را برای او امن می کنند میلیون ها دلار به او جایزه می دهند و برای امنیت او بی دریغ هزینه می کنند، یعنی عملاً به دشمنی و دهن کجی به اسلام و مسلمین و قرآن و پیامبر می پردازند، روزی تاوان این جسارت ها و حق کشی هایشان را خواهند داد. اگر سلمان رشدی حتی به مرگ طبیعی بمیرد آن روز بی تردید روز شادی و عید مسلمانان و مومنان و موحدان واقعی است. روزی که آن جرثومه فساد و شیطنت بمیرد، حتی گور هم برای او جای امنی نخواهد بود. زیرا خاک را نیز آلوده می سازد. او را نمی توان به هیچ وسیله تطهیر کرد. لازم است فلسفه صدور این حکم تاریخی را برای نسل های پس از انقلاب، بازگو کنیم. هرچه بیشتر آنان را با رسول اکرم، منزلت آن بزرگوار، شان و جایگاه آن عزیز و رسالت و تقّربی که نزد خدا داشت، آشنا کنیم، قبول حکم امام را تسهیل کرده ایم. چه بسا از نسلهای بعدی، مردی دست از آستین غیرت برآورد و حتی نسبت به اجرای آن حکم به خیل شهیدان بپیوندد. خود را به مقامی برساند که سالکان سختکوش هم شاید نتوانند پس از سالها به آن برسند. نه تنها در ایران که مسلمانان و بسیاری از موحدان عالم هم نسبت به قاتل سلمان رشدی خضوع می کنند. نام آن شهید را در صدر پاسداران اقامه دین خدا قرار می دهند. برای خود، خانواده، هم وطن و هم کیشان افتخار زاید الوصفی را به ارمغان می آورد. قاتل سلمان رشدی هرکه باشد مرقدش زیارتگه رندان جهان خواهد شد. مردی که قطعاً موجبات شادمانی وجود نازنین امام عصر(عج) را فراهم می کند. مردی که بی تردید مورد عنایت خاص ولی الله عظم است. مردی که روز قیامت هم در صف اولیای الهی قرار می گیرد. مردی که فردا امام خمینی او را شفاعت خواهد کرد. و چه بسا همان بزرگ مرد، خود شفیع دیگران باشد. نمی دانم آن مرد دلاور در آغوش کدام خانواده زندگی می کند از شیر پاک کدام شیرزن موحد روزی می خورد. دل و جان وجودش در کدام خانه از مهر رسول الله آمیخته و پر می شود. غیرت و حمیت و شجاعت و بزرگی را در رکاب کدام مرد فرا می گیرد. او که روزی از مشهورترین جوانمردان عالم شناخته خواهد شد. نمی دانیم در کجای عالم زندگی می کند، مردی که همه آرزو می کنند او باشند.

حضرت امام خمینی جریان سلمان رشدی را فراتر از تحریر یا تالیف یک کتاب سفارشی آنهم از سوی فردی مزدور می داند. امام خمینی از موضوع سلمان رشدی برای استقلال و هویت بخشی امت خویش نهایت بهره برداری را می کنند. امام خواهان قاطعیت در سیاست و اصول دیپلماسی بود. در برابر آنان که صراحت و مقاومت بر سر اصول را موجب انزوای ایران نزد سایر ملت ها و کشورها می دانستند، به گروهی که عصر دوران انقلابی بودن را تمام شده تلقی می کردند، هشدار می دهد که، اگر نگاه و تلقی توحیدی و خالص و الهی داشته باشند باید چاپ و انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» را موجب تقویت اسلام دانست، بدین معنی که مسلمانان را بیدار کرد، خواب غفلت را از سر برخی زدود، به ما هشدار داد که از ساده اندیشی بدرآییم، به ما تلنگری امیدبخش زد. موضع و میزان عناد دشمنان ما را روشن کرد. از یک سو دنیای تفرعن و بربریت و استکبار چهره واقعی خود را باز نمایاند، از دیگر سو، درس ارزشمندی در دشمن شناسی به ما داد. برخی با سادگی گول تبلیغات غرب و حتی شرق را می خورند، که ادامه جنگ و ایستادگی بر سر مواضع و کوتاه نیامدن از جانب ما موجب می شود که ما به انزوا کشیده شویم، ما که نمی توانیم با همه دنیا در بیفتیم، حتی آنان که ضعیف النفس تر بودند، می گفتند مگر می شود با غرب و شرق درافتاد؟ مگر می شود با ابرقدرتی چون آمریکا و شوروی جنگید؟ رعایت حال آنان را نکرد با آنها کنار نیامد؟ و حرفهایی از این جنس که واقعاً از سرِ ترس بود و عدم ایمان و اعتقاد به خواست خدا و عدم باور نصرت همیشگی خدا. امام خود سلمان رشدی را برای غرب مهم نمی داند. مهم جریانی است که پشت سر او هستند. برای غرب و استکبار جهانی مهم تعهدی است که به نابودی اسلام دارند. برخی ساده لوح هم فکر می کردند سلمان رشدی یک شخص است درصورتی که امام مسئله را بسیار عمیق و وسیع و ریشه دار می دانست، حتی هشدار می دهد که برخی تصور نکنند اگر ما با آنان برخورد واقع گرایانه داشته باشیم، آنها متقابلاً جمهوری اسلامی ایران را می پذیرند. اتفاقاً چون نمی خواهند واقعیت، اصالت و حقانیت جمهوری اسلامی را بپذیرند، با تمام توان برای مقابله با ایران اسلامی با یکدیگر متعهد می شوند. امام در پیام مهم خود که به منشور روحانیت معروف است از آن احساس ترس و خوف دارد، که مبادا سالهای بعد از ایشان، افرادی شک کنند که فتوای امام برای قتل سلمان رشدی خلاف موازین و اصول و قوانین و مبانی دیپلماسی بوده است یا خیر؟

در همان پیام تاریخی و بی نظیر و سرنوشت ساز خود، تکلیف را در ادامه راه و استمرار انقلاب اسلامی روشن می سازد که «پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم، خلاصه کلام اینکه ما باید بدون توجه به غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان درصدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم و الا مادامی که فقه در کتابها وسیله علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست».

اینک قسمتی از پیام امام خطاب به روحانیت و مردم را نسبت به جریان تاریخی و مرموز نفوذ بیگانگان در فرهنگ و مکتب اسلام و نیز مارهای خطرناک و قلم به دستان هشدار می دهد.

«باید ببینیم که بعض دولتها و حکومتهای اسلامی چگونه با این فاجعه بزرگ برخورد می کنند. اینکه دیگر مسئله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم، این اول ماجراست و استعمار از این مارهای خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد.

ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه مند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام می گذریم. آنان که هنوز براین باورند و تحلیل می کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کرده ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می گذارند. این یک نمونه است که خدا می خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.

روحانیون و مردم عزیز حزب الله و خانواده های محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است».

۱. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۹۲

۲. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۹۱



مردی مردستان؛ 27 اسفند 1393

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: