اشاره:
آنچه به نظر خوانندگان گرامی می رسد برگرفته از رساله کارشناسی ارشد آقای عسگری محمدی سیف آباد است که در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس در تابستان 1376 تهیه شده است. استاد راهنمای این رساله آقای دکتر محمد علی آذر شب و استاد مشاور آقای دکتر صادق ایینه وند هستند.
یکی از شخصیتهای برجسته و متمایز عصر حاضر در میان تمامی رهبران جهان و اندیشمندان دینی و سیاسی و نهضتهای آزادیبخش و انقلابی، امام خمینی (قدس سره الشریف) است آنکه در کمال بزگواری، اعتلای روحی، علوهت، مناعت طبع، شرافت و نجابت و اباء نفس، حماسه جاوید انقلاب شکوهمند اسلامی را پدید آورند که در سایه آن، تاریخ شاهد تبلور و ظهور اندیشه های نوین و آرمانهای مقدس و ناب اسلامی رهبر کبیر انقلاب شد و نیز او بود که مجد و عظمت و عزت دیرینه را به اسلام و کرامت و کیان غصب شده را به مسلمانان آنهم پس از طی قرنها مظلومیت و استضعاف باز گرداند. از اینرو آنحضرت(ره) چه در دوران حیات پر برکت و سرشار از عشق و فداکاری و شهادت طلبی و ایثار و استقامت و جهاد در راه خدا و دوستی خاندان عصمت و طهارت(ع) و احیای ارزشهای دینی و مبارزه علیه مستکبران و ستمگران و چه بعد از رحلت ملکوتی خویش به نحوی در ادبیات دنیای اسلام بطور عام و در ادبیات معاصر عرب بطور خاص بجا گذاشته اند دلیل بر این مدعا، حجم انبوه سروده شاعران معاصر عرب در حدود پنجاه هزار بیت شعر تا کنون در وصف انقلاب و مدح و رثای امام(ره) است که در آن تحت تایر سیمای ملکوتی امام(ره) به بیان ما فی الضمیر و عواطف پاک قلبی با بهره گیری از قریحه ها و مضمون آفرینیهای بکر و تازه در هر دو قالب مدح و مرثیه پرداخته اند که بی شک حاکی از تاثیر پذیریهای این شاعران از اندیشه های متعالی و آرمانهای والای حضرت امام(ره) می باشد که به یمن مجاهدتها و نهضت رهایی بخش خود، پیام آور شکوفایی و احیای فرائض و سنن الهی در تمام ابعاد جامعه اسلامی وتحرک بخشیدن به نهضتهای فکری و دینی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و طلایه دار حقانیت اسلام و مسلمانان شد و روح التزام و اصالت را در کالبد هنر دمید که لاجرم می توان آنرا در در بعد ادبیات «ادب تعهد و مقاومت» محسوب کرد. بهر حال این تحقیق، تلاشی در جهت تبیین و باز شناخت حجم تاثیر قیام و اندیشه ها و آرمانها بخصوص شکوه سیمای شخصیت والا و ملکوتی امام(ره) در ایینه شعر معاصر عرب و ارزیابی موفقیت این شاعران در بیان بعد خصوصیات و صفات برجسته آنحضرت(ره) و آشنایی با دید و نگرش آنان در این زمینه است.
«فرحمه الله حیا و میتا و السلام علیه یوم ولد و یوم قاد الامه و یوم ارتحل و یوم یبعث حیا» انقلاب شکوهمند اسلامی و در راس آن امام خمینی رحمه الله علیه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با ویژگیها و خصوصیات منحصر به فرد خویش در کمال بزرگواری، اعتلای روحی و علو همت حماسه جاوید انقلاب را آفریدند انقلابی که بی شک یکی از شگفتیهای اعجاز برانگیز و تحسین آمیز عصر حاضر بوده که به لطف و برکت مواهب خداوندیش توانست چون آفتابی فروزان چشمان جهانیان را به خود معطوف دارد و تاریخ شاهد تبلور و ظهور اندیشه های نوین و آرمانهای مقدس و ناب اسلامی راهبر کبیر انقلاب باشد آنکه با فروغ و شکوه بی بدیل خویش فرصت یافت تا مشعل دلها و افق دیدگان آزادگان و حق پویان را منور و روشن سازد و رایت نورانی حق مداری و ظلم ستیزی را بر بام و بلندای افق آرزوها به اهتزاز در آورد و برای اسلام حیاتی نو و برای مسلمانان جان و امیدی تازه و حرکتی پویا و دوباره بخشید. بزرگ مردی که از شخصیتی ممتاز و برجسته در میان تمامی زعما و اندیشمندان نهضتهای آزادیبخش و انقلابی عصر حاضر برخوردار بودند.
همانگونه که آن بزرگوار همواره غم و اندوه امت ستمدیده و در رنج و مشقت را بدوش می کشیدند و پیوسته شریک رنجها و مظلومیت و بسیار متفکر به حال و شوون زندگی آنان بودند و در واقع برای خدا و امت زیستند یاریگر مظلوم و دشمن سرسخت ستمگران بودند و هماره به امام حسین(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت عشق می ورزیدند. کسی که کربلا با تمام معالم و نشانه هایش ترسیمگر راه و حرکت و دایماً نصب العین آنحضرت(ره) بود. بنابراین از سوالها و اهداف اصلی این مقاله مطالعه و تحقیق در تاثیر اندیشه های متعالی و آرمانهای مقدس اسلامی بخصوص تبیین جلوه و شکوه سیمای شخصیت روشن و برجسته امام راحل (قده) در ایینه شعر معاصر عرب است که با ایجاد نهضت رهایی بخش خود پیام آور شکوفایی و احیای اصول و فرائض و سنن الهی و ارزشهای اسلامی و انسانی در تمامی ابعاد جامعه امت اسلامی همچون تحرک بخشیدن به نهضتها و جنبشهای فکری دینی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و غیره شده لذا در حرکتهایی که امروز در کشورهای اسلامی علیه ظلم و جور و نژادپرستی، تبعیض، اشغال و تهاجم فرهنگی غرب و احیانا شرق صورت می گیرد باعث گردیده تا امام راحل(ره) طلایه دار حقانیت و مظلومیت اسلام و مسلمانان بشمار ایند رهبر فقید امت جهانی اسلام با انفاس قدسیه و دم مسیحایی و ید بیضا و سیمای نورانی خود تاثیر شگرفت و ریشه دار و مشهود خود را با عملکردهای انقلابی و التزامی اسلامی به سیره خاندان امامت و ولایت با استناد به اشعار در دست تحقیق در ادبیات جهان اسلام بطور عام و در ادبیات معاصر عرب بطور خاص، چه در دوران حیات پر برکت و سرشار از عشق و فداکاری و شهادت طلبی ایثار استقامت و جهاد در راه خدا و چه پس از رحلت ملکوتی خویش بجا گذاشته اند دلیل بر این مدعا حجم زیاد و چشمگیر سروده شاعران معاصر عرب در حدود پنجاه هزار بیت البته تا کنون بصورت مدح و مرثیه و سخن (سمیح القاسم) شاعر فلسطینی در این باره است. «بحمد الله با وقوع اعجاز قرن یعنی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (قدس سره الشریف) و شکستن بتهای زر و زور و تزویر تحولی همه جانبه در ادبیات ایران و خاورمیانه صورت گرفت.» جانمایه کلام اینکه با وجود امام
خمینی(ره) و وقوع شگفتی قرن انقلاب اسلامی مدح و مرثیه نیز رنگی تازه یافت چرا که دیگر آن انگیزه های ناخالص و غیر الهی در این جریان سهیم و دخیل نگردید بلکه اعتقاد و ایمان و عشق به ولایت و رهبری موجبات تحول و تطور چشمگیر را در ادبیات فراهم آورد که لاجرم می توان آنرا «ادب تعهد و مقاومت» نامید البته باید اذعان داشت، گذشته از فاجعه خونبار عاشورای حسینی(ع) قضیه فلسطین و مسائل مسلمانان نیز در روند رو به رشد این پدیده بسیار موثر بوده است. بهر حال بنا به باور این شاعران مدح و رثای امام (قده) مدح فضیلت و انسانیت و دیگر فضایل نیک آدمی است و ستودن مردان خدا به خدا برمی گردد. و همه اینها نشانگر عمق عشق و پیوند ناگسستنی امتی پاکباخته با رهبر و مراد خویش است که روح التزام دینی را در کالبد هنر دمیدند و فرزندان صاحب ذوق و احساس امت اسلامی با عطف عنایت خاص و بهره گیری از قریحه ها و احساسات پاک و زلال و عشق و عاطفه و زبان شعری روان و رسا و خلق مضامین بکر و جدید که در نوع خود قابل تقدیر و تحسین است تمام تواناییهای خود را در ترسیم و بیان عمق نفوذ و باز شناخت جایگاه و منزلت شامخ امام خود بکار گرفته اند تا منظر شخصیت والا و سیمای روشن و ماندگار آن حضرت را در قالب کلمات و روح ترکیبهای شفاف بریزند و کام اشعارشان را به نام و یاد آن بزرگوار حلاوت بخشند در این مقوله هر چند مختصر برآنیم که این موضوع قابل تامل را با تتبع و تفحص در اشعار شاعران معاصر عرب بصورت تحلیلی و توصیفی و با گلچینی از سروده ها بیان کنیم و نیز کوششی بمنظور پی بردن به درجه موفقیت این شاعران در بعد معرفی خصوصیات و بیان صفات والای امام(ره) و آشنایی با دید و نگرش آنان در این زمینه است.
سیمای شخصیت برجسته امام(ره) در شعر عربی معاصر:
شاعران در تبیین این موضوع تعابیر عالی و زیبایی از شخصیت بزرگ امام(ره) با طرح عناوینی چون: وارث انبیا و ائمه هدی(ع)، انتساب حسب و نسب آن حضرت به خاندان بنی هاشم، سلیلی از سلاله فاطمه زهرا(ع)، فرزند علی و حسین و ائمه(ع) و نایب امام مهدی(عج) عناوین خاص دیگر ارائه داده اند که هر یک را اجمالاً با ذکر ابیات خاص خود مورد امعان نظر قرار می دهیم.
الف – وارث انبیاء و ائمه هدی(ع):
شاعر «حسن یاسین» در قصیده «یا دوحه المجد» در تقریب این معنا و بیان وجه اشتراک رسالت امام(ره) با رسالت پیغامبران بزرگ الهی همچون حضرت ابراهیم و موسی و عیسی(ع) که بنا به اهمیت رسالت خویش از برخی موهبتهای روحانی و مافوق اندیشه بشری و ویژگیهای خاص معنوی که خدای تبارک و تعالی به آنان افاضه فرموده بوده و اثبات حقانیت و پیغام آوری خود، برخوردار بوده اند به این جنبه از صفات برجسته امام(ره) که وارث پیغامبران و ائمه هدی(ع) است با بذل توجهی ویژه اینگونه اشاره می کند:
امام(ره) را رویایی صادق بسان وحی الهی یافتم همچون رویای حضرت ابراهیم(ع) که حقیقت پیدا کرد و به یمن آن خلیل الله شد.
پس امام(ره) نیز خلیل الله است و همچنین در مقام زنده گردانیدن مردگان – غفلت زدگان – بمنزله حضرت عیسی و دست او یعنی قدرت اوست بلکه فراتر از این خود روح خدای رحمان است که او را در غیبت انبیا و نبود وحی به جانب ما فرستاد.
ابْصَرتُه حُلماً کالوحی تَعرِفُه کما الخلیلُ خلیلُ الله مذکانا
بل انت روحُ کما عیسی و راحتهُ احیا المواتَ و انت الروحُ احیانا
بل انتَ روحُ الرحمن اَرسَلَه فی غیبه الرُسُل و الالهامِ تحنانا
و دیگر شاعری در قصیده (صورت ایران) «امام(ره)» را بدینگونه وصف می کند:
او موسای زمان است که با عصای سحر آمیز خود تمام بتها و تندیسهای نمادین شرک را در هم شکست گویی که آتش و قبس طور سینا خاموش نگردیده و این بار از دامن (قم) نور هدایت را برای مردم متجلی ساخته است بنابر این اگر چه زمان موسی و معجزه هایش سپری گشته ولی (امام خمینی) همواره چون موسی معجزه آفرین خواهد ماند.
فنارُ سینا ما غابت و لا انطفاتْ
توزعتْ فغدتْ فی قمٍّ نیرانا
هنا الخمینی، والعصا معه تحطِّم الشرکَ اصناماً و اوثانا
إنْ یمضِ موسی و تمض المعجزاتُ به یبقَ الخمینی هنا موسی بنُ عمرانا
صفات نیکو و حسنات آنچنان در وجود او گرد آمده که در حیطه شمارش نیاید.
و لا تُحصی صفاتُ الخیر فیه و هل یحصی لفضل الله عدّ
و همچنین فضایل و سجایای والای او دنیا را با تمام فریبایی و زیباییهایش مقهور خویش ساخته است.
اعیتْ سجیته کلَّ القصور و م حاکوه من زُخرف الدنیا و ما نَضَدوا
ب: امام خمینی(ره) سلیلی از سلاله امام حسین(ع):
درخت بالا بلند و همیشه سرسبز و تناور امامت و ولایت ریشه در اعماق روح زمان و آفرینش داشته و در دامان مطهر بانوی گلها حضرت زهرای اطهر مردانی رشد یافته اند که انقلاب خونین و حماسه جاوید کربلا و روز عاشورا را آفریدند تا آنجا که داغ استقامت و صلابت بر دل کوهها نهاده و آب را شرمنده ایثار خویش کردند. بنابراین کسی که در مدسه عشق، نزد حسین(ع) درس خوانده و خود از سلاله و حفید پاک او باشد یقیناً هدایت جامعه و زعامت و رهبری و جهاد و انقلاب و قیام بر ضد هر چه ظلم و ستم بدست توانمند او جامه عمل خواهد پوشید. این امام خمینی است که بقول شاعر از تبار و اولاد حسین(ع) است آنکه نهضتی را بخاطر باز گرداندن عزت و بزرگواری و شکوه و جبروت اهل بیت – سلام الله علیهم – راهبری کرد که در طول روزگاران گذشته غبار فراموشی و گمنامی بر چهره معصوم و پاکش نشسته بود او دولتی بنیان نهاد و امتی وارسته با دل و جان از ولی امر خود طبق ایه کریمه: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» اطاعت و امتثال کردند و هرگز از فرمان امامشان سر برنتافتند و ما خود بوضوح از سرزمین ایران شنیدیم که بخاطر نصرت و پیروزی سرودای وای بر حسین سردادند و ندای لبیک را شاهد بودیم که آمیخته با خون و اشک فریاد برآوردند و سرانجام خرمن هستی نمرودیان را به آتش کشیدند:
و رایناک فی حَضید حسین الخمینی للجهاد و قود
قادها ثورهً لاهل البیت ما کان فی دهرهم مفقودا
دوله شعبُها یطیعُ ولیاً لیس یرضی عن امره ان یحیدا
وَ سَمِعنا ایرانَ تنشد للنصر حسیناً یا للحسین نشیدا
و راینا لبّیک بالدم تندی و بدمعٍٍ فتحرق النمرودا
و به خاطر انتساب به دودمان عصمت و طهارت (ع) از اصل و نسب نیک برخوردار است و هیچ کرامت و فضیلتی بالاتر از آن وجود ندارد.
قد طِبتَ اصلاً لا کرامهَ بعده اذ کنتَ منتمیاً لاهل کساء
او از سلاله فاطمه زهرا(س) در این عصر است که با سلحشوری و بزرگی و شجاعتش تمام دنیا را به لرزه درآورد.
من نسل فاطمه البتول... حسینُها هَزَّ العوالمَ فارساً و هماما
ج: نسبت امام(ره) با پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع):
امام خمینی (قده) در اصل و تبار خویش منسوب به پیامبر(ص) است و عزم و اراده را از علی(ع) به ارث برده، آنانکه بزرگواریشان گویای علو مقام و سمو آنهاست:
لاحد ینمی / من حیدرٍ عزما، عزما/ امجادهم ضما، من منهم
اسمی / بیادر النُعمی
ببیضهم تُحمی / ما اخطاوا المرمی...
فخر رازی از زمخشری صاحب تفسیر (الکشاف) نقل می کند که از پیامبر(ص) سوال شد: خویشاوندان تو کیانند که محبت آنان بر ما واجب است؟ فرمودند: «علی و فاطمه و ابناهما» بهمین خاطر شاعران زیادی در اشعارشان از امام خمینی(ره) بعنوان فرزند حسین(ع) یاد کرده اند بدینگونه که آن حضرت از تبار کریم الاصل و نیک نژاد و آراسته به زیور عقل و خرد برتر و استواری اندیشه و عمل است آنکه شرف اصالت در وجود او متجلی و هویداست. هر دلیر مرد انقلابی قدم بر جای پای او می گذارد و هر آزاده ای به روشنایی اندیشه او ره می سپارد.
یا ابنَ الحسین و انتِ نعم اروُمه زینتْ بعقلٍ راجحٍ و مسدود
فبنور رایک کل حر سائرِ و الثائر المقدام فیکم یقتدی
شرفُ الاصاله فیک شعّ بریقُه و لقد راینا فیک رای المُرشد
و نیز شاعر «سمیح حماده» در اشاره به اصل و تبار امام(ره) و نسبت ایشان با خاندان رسالت و امامت می گوید: امام خمینی(ره) همچون شمشیری برنده در پیش آمدهای ناگوار همواره سید و سرور امت اسلامی بوده و منسوب به اهل بیت(ع) و از شجره بنی هاشم است آنکه شمیم عطر خوش آن حاکی از بوی عنبر است.
إن الامام خمینی سید اُمّه مازال سیفاً فی الکریههُ مشهرا
ینمی لبیتٍ من ارومه هاشم و عبیرهُ بشذاه یحکی العنبرا
و یا این بیت از نبیل حلباوی (در قصیده فارس العشق) بدینگونه که: امام(ره) نکهت و شمیم عطر خوش پیامبر(ص) و ائمه(ع) را به مردم چشانیده و مشامشان را از رایحه آن بزرگواران عطر آگین ساخت.
ذوّق الناس نکههً و شمیم من عبیر النبی و الاوصیاء
چیزی که در جای جای بیشتر قصاید جلب توجه می کند اشاره خاص شاعران در سروده هایشان چه به سبک اقتباس و تلمیح از احادیث نبوی و روایات و چه به طریق زبانی و مضامین رایج دیرین شعری به حسب و نسب نجیب امام خمینی(س) است. شاعر (عبود الاحمد) در قصیده «وقفه علی قبرک» در تایید مطلب فوق می گوید: امام(ره) فرزند ائمه(ع) و از عترت پیامبر(ص) است که فضیلتها و بزرگوایشان در شمار اعداد نگنجد آنانکه سیرت چشمه فیاض سیرت و رفتارشان منبعث از کتاب خداست و در هدایتگری همانند قرآنند نوری هستند متصل و پیوند خورده با نور که هرگز از هم جدا نمی شوند چرا که این فرمایش صریح پیامبر(ص) است که من در میان شما دو چیز گرانبها و نفیس به امانت گذاشته ام که هر دو کلام ناطق خدا هستند (حدیث ثقلین).
یا ابن ائمه لا تُحصی فضائلُهم و هَدیهُم من کتاب الرحمه انبثقا
هم و الکتاب سواءُ فی هدایته نور یتّصل نورا قط ما افترقا
قد قاله فی صریح القول صادقهُ خلفتُ عندکم الثقلین قد نطقا
او فرزند پیامبر(ص) و از سلاله طه ی امجد و بزگوار است آنکه امت اسلامی را از مکر و نیرنگ هر فرومایه عداوت پیشه رهایی بخشید و شریعت و ایین هدایت و رشد را بالنده و پویا ساخت و تاج و تخت ستمگر ملحد را در هم شکست.
یا ابن النبی سلیلَ طه الامجد و محرراً من کید نَذلٍ مُعتدی
یا ناشرا دین الهدایه عالیاً ومحطّما عرشَ البغی الملحد
استاد (حسن عاشور) نیز در قصیده بلند خود (یا حاملا فوق کف المجد ثورته) با بیانی شیوا و شاعرانه خاطرنشان می سازد که امام خمینی(ره) پرورش یافته خانه وحی و حامل میثاق و پیمان مکتوب آسمانی و مولود و فرزند محراب و نماز است که نمایانگر اظهار خضوع و تضرع و ترسیم کننده راه بی کران شور و اشتیاق به خداوند است.
یا ابن البیوت التی وحیُ السماء به قد یحمل میثاقَ السما کتبا
وابن المحاریب تزهو فی تبتّله لله تنسج دَرب الشوق مرتحبا
د: نایب امام زمان(عج):
سراینده با اقتباس از فرمایش پیامبر(ص) (یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا) امام خمینی را وارث علم محمد(ص) و نایب امام زمان(عج) دانسته و همگونی ارتباط معنا و پیوند هر دو قیام را به خوبی ترسیم کرده است.
و ورثت علم محمدٍ لتنوب َ عن مهدیه و تُعلَّم الاسماء
و لذا ملات القُطر عدلاً بعد م شاع الفساد و عمّتِ الباساء
هـ: فرزند زهرا(س):
امام(ره) از تبار پاکان و فرزند شجاع
حضرت زهرا – سلام الله علیها – و دوستدار واقعی خاندان عصمت و طهارت است.
انت للزهرا فرع اصیدٌ و لال البیت اُوْفی مسلم
راستی چه فضیلتی فراتر و چه پیوندی نیکوتر از فرزند زهرای اطهر(س) بودن؟ و در امان بانوی زیبا گلها پرورش و رشد یافتن و از زلال نور مهر و محبت آن آفتاب همیشه روشن نوشیدن آری او، خمینی و از سلاله فاطمه(س) است.
هو الخمینی من ابناء فاطمه تسعی الیه کمجری الماء فی النهر
شاعر (حسن قدس) با اقتباس از حدیث قدسی (لافتی الاعلی لا سیف ال ذوالفقار) اظهار می دارد که امام(ره) علوی تبار و فرزند برومند علی(ع) است.
و ابن من فی شانه قد قال رب المستجار- (لافتی علی سیف لاذوالفقار)
کمالات و سجایای امام(ره):
در این راستا شاعران عرب در چشم اندازی وسیع به ترسیم معنویات و کمالات عینی و باطنی سجایای نیک اخلاقی دینی روحانی و برخی خصوصیات منحصر به فرد آن حضرت پرداخته اند. من جمله یکی از شاعران در صلابت و استواری ایمان و شهادت طلبی امام(ره) اینچنین هنرنمایی می کند: خوشا به حال آنکه ایمان را پناهگاه و سپر خویش قرار دهد زیرا آنکه در نیل به هدف جویای مرگ است مرگ را به بیم و هراس می اندازد.
طوبی لمن جعل الایمان جنته فبالطلاب یریب الموت سائله
چهره نورانی و جذبه شکوه سیمای ملکوتی امام همچون آفتابی از دیدرس شعور و احساس زلال شاعران دور نیفتاده و آنان با سرود شاعرانه و عاشقانه شان نمای روشن
5- عشق و دلدادگی خود را در ایینه شفاف سیمای تابناک معشوق و محبوب جاودانه خویش امام(ره) تصویر کشیده اند شاعر (وهیب عجمی) و (دکتر محمود عیسی) در این باره اینگونه سروده اند: چهره امام خمینی در گسترای آفاق و در ضمیر هر آزاده منش ترسیم گشته و نبض جاری دلهاست سیمایی بسان کتاب آسمانی قرآن که با آن مانوس شدم و در آن ایه های هدایت و خیر و برکت وادب خواندم.
وجه الخمینی فی الآفاق مُرتسمُ نبض القلوب و فی وجدان کل ابی
صحبتُ وجَهک قرآناً ارتِّله قراتُ فیه الهدی والوعد والادبا
ای پاسدار و حافظ اسلام سیمای تو همواره نور جاری و ریزانی است که سرشار از عطا و مهربانی است.
یا حارس الاسلام وجهُک لم یزلْ نوراً دفوقا بالعطاء الغامر
ودیگری شاعری تحت تاثیر ارتحال جانگداز ملکوتی امام می گوید: فروغ امام ناپدید نگشته چرا که خاطره چهره آسمانی اش حضور خورشیدی سرشار از روشنی و درخشندگی است و قلب بهاریش افقی از شکوفه های گل سرخ است که از آن شمیم فرو می بارد شاعر در ادامه می افزاید چه همدم و انیس خوبی که در جماران مونس زمین و مردم و آسمان بود امامی که شمیم روح نوازش بابوی خوش خود مشام جهانیان را عطر آگین می ساخت.
لم تغب وجهک السماوِِِی شمسٌ من حضورٍ تفیض با للالاء
لم تغب قلبک الربیعی اُفق من ورودٍ ینهل بالا نداء
ای اُنس قدکان فی (جمران) مونس الارض و الوری والفضاء
و شذی للامام فوق رباه ضمَّخ العالمین بالاشذاء
خون حسین(ع) و نورحق درسیمای آن حضرت فروزان و جاری بود. بطوریکه در پیشانی بلند او نشانه فاتح و پیروز مندی بود که اولیا از آن حکایت کرده بودند.
فدم الحسین بو جنتک مشاعل والحق جیاش بهاهدّار
کنتُ اقراًعلی جبینک سیما فاتحٍ عنه قد حکی الاولیاء
شکوه تبسم و فروغ لبخند امام هرگز به خاموشی نگراییده بطوریکه آنرا همچون منشوری روشن که برپیشانی ستاره سها نوشته شده باشد هماره می خوام.
لم تخب بسمتهُ مازلتُ اقروه سفراً مضیئاً علی هام السُّهی کُتِبا
لبهای بسام امام همچون گل سرخی بود که پروانگان دشتها بر آن فرود می آمدند.
حطّت فراشاتُ الحقول به علی فم وردهٍ هو ثغرات البسّام
و لبخندی که در سیمای روشن امام طلوع می کرد پرده از اسرار نجوای شبانه مان برمی داشت.
و بسمهٍ اشرقت فی وجهه الق تُنتِّف اللیل عن اسرار نَجوانا
کمالات باطنی و معنوی امام(ره):
در این کمینه صفحات به جستجوی رائحه عطرآگین و مشک دل انگیز گل وجود مطهر و پاک امام راحل که ریشه در عمق اصالت و پاکدامنی و طهارت نفس و جلای روح و دیگر سجایای نیک معنوی و انسانی داشته و در واقع مصداق شجره طیبه ای است که فرعها فی السماء می باشد باگشت و گذار در گلشن با طراوت شعر شاعران معاصر عرب برمی خیزیم تا چند گلبرگی به قصد معرفت و باز شناخت فضایل و خصایل اصیل و نیکوی آن حضرت از باغ سرسبز سروده ها برچینیم.
شاعر«دکتر محمود عیسی» در قصیده ای غرا و با بیانی شاعرانه صفاتی چند از آن حضرت را برمی شمارد که حقا حاکی از عمق عشق و دلباختگی شاعر و مردم در امام(ره) است او می گوید: هیچ زیبارویی بجز «امام خمینی» تاکنون نتوانسته دل و جان از کف ما برباید زیرا خداوند در صفات نیک همچون نفس زکی و پاک و اخلاق حسنه طهارت روح، صبر و شکیبایی، اوج عزت و سربلندی و نورانیت وجود نمونه کامل دینداری و دیگر صفات بارز انسانی، او را پاک و نیکو سیرت آفریده و جامه زیبای خلقت بر وجود و نفس مزکای او پوشانیده است.
ماکان حسناء تغرینا بفتنتها الا الخمینیهُ النجلاء نهواها
فالله طیبها، بالخُلق حجَّبها للخَلق حبَّبها، بالطُهر سوّاها
بالصبر جمّلها بالعز کلّلها بالدین کمّلها بالنور جلاها
فخِلتُها من لهیب الجَمْر موقدهً تُضیءُ راد الضحی فی الصبح ذکراها
تلالاتْ من جبین الشمس جذوتُه واخصبتْ فی قوافینا مرایاها
او زاده و پرورش یافته خانه علوی است که در اصل و نسل بسیار پاکیزه است.
و ما دلباخته و گرفتار عشق او هستیم، باشد که در عشق دلدادگی بلند آوازه گردیم.
یا ابن بیت علوی زاد فی الدوحه طُهرا
و نهیمُ فی هواکً علّنا فی الُحُبّ نَبرا
امام خمینی(ره) آنچنان پاک و مطهر است که اگر او را دریایی فراگیرد امواجش زلال گردد.
طاهراً کنتَ لو یواریک بحرٌ عَذُبَ الموجُ فوق یمِ خشوع
سجایای امام(ره)
او کسی است که در جمیع صفات و خصال والا و در شان و مقام بر همه دانشمندان و بزرگان برتری یافته و مناعت طبع و آزادمنشی و شرافت را از نیاکانش به ارث برده و عنوان آنها گشته است بطوریکه در برابر او سر تسلیم فرود آوردند.
بذّ الفطاحِلَ فی جمیع صفاته و سما علی کل الاعاظم شانا
ورث الاباءَ و النبل من اجداده حتی غد اِلا بائهم عنوانا
لم یحنِ راساً للطغاه و انّما حَنَتِ الطغاه رووسها إذعانا
امام از گوهر روح خدا آفریده شده و فراتر از سنخیت آدمی است بنابراین خصلتها و سجایای نیک او از هر گونه اخلاق ناپسنده مبراست.
جلت سجایاه عن حقدٍفقد خُلِقت من جوهر الله لا من حماه البشر
امام خمینی رازی است که تمام فضیلتها در وجود او سرشته شده و با آنها آفریده شده است کسی که بهمراه پاکدامنیش زمین را ترک گفت تا فروزنده و روشن بر آسمان آن سیر کند.
هو الخمینی سرٌ فیه قد عَرِکَتْ کلُّ الفضائل مجبولاً بها خُلِقا
فغا دَرَ الارضَ محمولاً بعفّته حتی یدور علی افلاکها الِقا
او در عقیده و باور، شرف حسین(ع) را جامه وجود خویش ساخت و گذشته را در سیمای زمان حاضر و نوبر ما آشکار گردانید.
مقتصماً شرفَ الحسین عقیدهً تُبدی لنا الماضی بوجه الحاضر
بطوریکه در وجود او همت و اراده حضرت مصطفی و قدرت و نیروی علی(ع) و طبع منیع و اباء حسین(ع) نهفته که نیکوترین ابا است.
همّه المصطفی و باس علیّ و اباء الحسین نِعمَ الایاءُ
و از همه مهمتر اینکه خداوند سبحان از میان مردم دوستی خود را بر امام(ره) عطا فرموده تا آنجا که فضایلش گواه بر نیک سرشتی اوست.
اولاک ربُّک حبه دونَ الوری فاذا الفضائلُ فیک بعضُ ماثر
نفسی مطهر و پاک:
شاعر بصورت تلمیح از ایه شریفه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» جز این نیست که خداوند سبجان اراده فرموده که تا هر نوع ناپاکی و پلیدی را از دامن وجود شما اهل بیت محو نماید و شما را پاک و پاکیزه گرداند. در بعد طهارت نفس امام خاطرنشان می سازد که خداوند پاک منزه دامن وجود او را از هر ناپاکی و پلیدی مطهر ساخته بطوریکه شمشیرش نیز از آلودن به خون دشمنان اجتناب دارد.
و الله فی ایه التطهیر طهّره و من دماء الاعادی سیفهُ جُنُبُ
و نیز شاعر دیگری خطاب به امام در این باره می گوید: ای امام خداوند رحمان ترا از میان خلایق برگزید تا خمیر مایه ذات ترا از جوهر پرهیزگاری و روشنی سرشته نماید.
و اختارک الرحمنُ من بین الوری لیصوغَ ذاتَک من تُقی و مُضاء
بالاخره او شکوفه شاخه پربار حیدری است که با هدایت بزگوارانه اش مردم را سیراب و سرشار گردانید.
و بازهرهه الغصن من حیدرِ تُروّی الانام هدی تُکرم
کلام قدسی امام(ره):
از جمله ویژگیهای برجسته امام بیان و کلام نافذ و انفاس مسیحای اعجاز آمیز آن حضرت بود که به محض جاری شدن بر زبان با تاثیر سحر آمیز خود در اعماق دل و جان مخاطبان ریشه می دوانید و خردها و اندیشه ها را به تحیر و تحسین وا می داشت و در واقع تداعی کننده مفهوم و مصداق (ان من البیان لسحرا) بود. لذا شاعران زیادی با مضمون آفرینیهای زیبای خویش در ترسیم این بعد از صفات منحصر به فرد و جذبه کلام امام ابیاتی بلیغ سروده اند. خانم کوثر شاهین در این باره چنین می سراید: از رمز و راز سخن امام این بود که تمام حروف و کلمات قدسی و ملکوتی می گردید و در نتیجه باعث می شد که تیرگی و تاریکی زدوده شده روشن گردد.
مِن سرّ حرفک تَقدّستْ یا سیدی کلُّ الحروف و اسرِجَتْ غَیراءُ
کلام امام دو جنبه داشت ابتدا خاری بود زهرآگین برکام و گلوی ستمگران و سپس انگبینی شیرین بر مذاق ستمدیدگان و رنج کشیدگان، آنچنانکه دلها با شنیدن کلام روحبخش او جان تازه می یافتند پس اگر به عینه او را می دیدند چگونه می شد.
کانّ حدیثَه للظلم صابٌ
و إنّ حدیثه للضعف شهد
احییت القلوبٌ علی سماعٍ فکیف بشاهدٍ ابهاه قد
بطوریکه نسبت به ضعفا بسیار مهربان و عطوفت و بر ناجوانمردان سنگ دل، بسیار سختگیر بودند.
عطوفٌ القلب للضعفاء سَمْحٌ و لکن للغشوم الصَلْف صَلْدُ
شاعر در تاثیر بیان حکمت آمیز امام(ره) خاطرنشان می سازد که آن حضرت با کلام پند آمیز خودش دلها را زنده می کرد و پرده های جهل و اوهام و تردید را کنار می زد و نیز در نهاد و ضمیر او وحی خداوند مستتر بود که سرچشمه اندیشه را جاری می ساخت و وجودش سرشار از علوم و معارف دینی بود.
تُحیی القلوب بما تُعطیه مِن حکمٍ تُبدّد الجهلَ و الاوهام و الّرّیبا
فی طَیهِ الوحُی، وحی الله مستتر یفجرّ الفکر ینجوعاً لِمَن شَربا
فی طیهِ العلم، علمٌ الدین ینشرهُ مدی العصور حدیثُ السعاده النجبا
امام(ره) نقش و تاثیر خویش را بر دمیدن روح در زبان پویای گفتار و معانی تازه و بکرش ایفا می کرد.
لکنه بالروح جَسَّدَََ دوره فی منطقٍ مستحدثٍ و معانی
و به همگان از نهانخانه روح خود، مشک و نفحه آسمانی عطا می کرد که همچنان از ظرف وجودش می تراوید.
و منحّتم من سرّ روحک نفحهً علویه و کذا إناوک ینضح
از جمله مظاهر و عوامل شگرف و تاثیرگذار در روح و جان بینندگان و مخاطبین که در اشعار شاعران به وضوح رویت می شود، چشمان نافذ و محسور کننده امام(ره) در برابر فروغ چشمان آنحضرت بی آنکه پلک برهم نهد، سر تعظیم فرود آورد. او نور خدا و نور دیدگان ما و صدای جاری حق برهر زبان است.
یا إمام الشرق إنّ (المشتری) من صَدی منبرک الملتزم
طاطا الهامَ لعینیک و ما غَضّ طرفاً لبریق الانجم
انت نُور الله فی ابصارنا انت صوتُ الحق فی کل فم
دیگر شاعری در وصف نجابت و سرشار از عطر محبت آمیز چشمان آن حضرت، دوستی خدا و محبت دودمان پیامبر(ص) جاری می شد و همانند شکوفه گل سرخ، مشک عطرآگین و نفحه ملکوتی در هستی می پاشید.
عن کل خلجهِ مقلهٍ فی خفقها حبّ الاله و آل طه تنشر
کالزهر عطراً فی الوجود و نفحه علویه تسمو و تُزهر
و نیز دستان امام(ره) دستانی بو که گریبان صبح را در تازگی و طراوت بهم پیوند
می زد و آثار شب تاریک غم و اندوه را از چهره هر دردمند، پاک می نمود بدینگونه که یکی از آندو خورشید را برمی افروخت و آن دیگر دست مهربان و غرا، غم و اندوه را می زدود.
تلفّ کفّاک جیدَ الصبح فی غید و تنفضان السُّری عن وجه مَنْ و صبا
کف علی الشمس یذکیها بجذوتها و کف حدب تّزیل الهَمّ و الکربا
فراتر از همه اینها، امام(ره) افکار و اندیشه های والای خویش را با دستان مجروح و خضاب خون گرفته نوشت تا کلام و منشور روشنایی را میان ملتها، منور سازد: و انت تمدالینا/ یدا خضبتها الدماء/ یدا کتبت فکرها بالدماء/ لتشرق فینا حروف الضیا/ حروفک هذی التی یشهق العبیر/ بها و بموج الرواء/ و انت تشیر الینا/ و قد ضاع منا الطریق/ انت تمد الینا/ لتبعد عنا الحریق...
فدایی و فانی در اسلام:
بر احدی پوشیده نیست که «امام خمینی(ره)» عمر گرانمایه و تمام هستی خویش را خالصانه و صادقانه تقدیم اسلام کرد.
اعطیتَ للاسلام کلَّک مخلصا و اتاکَ من لطف الإله جَزاءُ
تا آنجا که کاملاً در آن ذوب شد و عاشقانه در زیباییهایش غرق گردید و دست تطاول مکر و شر دشمنان را ظفرمندانه از دامن پاک آن کوتاه کرد.
قد ذُبْتَ فی الاسلام ذوباً کاملا و وقفتَ عند جماله لا تَبْرَحُ
و قطعتَ عنه العادیاتِ و شرّه و دفعتَ عنه بکل ظُفرٍ یجرحُ
بنابراین بقول شاعر هرکس این چنین باشد، روشنایی اش هرگز به خاموشی نمی گراید و همواره رمز مقدس جاودانگی و روشنی بخش اندیشه و خردها خواهد ماند.
إن غاب وجهک الوضّناءُ ما غابَ منک عن العقول ضیاءُ
قد ذبتَ فی الدین الحنیفِ و من یذُبْ فیه فلن یخفی سناه غطاء
و غدوتَ رمزاً للخُلود مقدساً ابداً و هل یعروُ الخلودَ فناءُ
امام به تنهایی یک امت بود:
شاعر می گوید: امام خمینی در عین تنهایی همانند روشنایی ماه کامل در دل تاریکی بعنوان یک امت بحساب می آمد. وی با اقتباس از فرمایش پیامبر(ص) در شان محبت جاوید و شهادت حرارت بخش امام حسین(ع) در دل مومنان «ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین، لاتبرد ابدا» شهادت حسین(ع) حرارتی در دلهای مومنان ایجاد می کند که هرگز به سردی و خاموشی نگراید به خاطر پرشور و گرمی بخش امام اشاره می کند:
یا امه فی واحد یا واحد فی اُمه کالبدر فی الظلماء
لک فی قلوب المومنین حراره هیهات تطفئُها برودهُ ماءِ
مجد و بزرگی امام(ره):
مجد و بزرگی در سایه والایی امام به بالاترین درجات و علو مقام دست یافت بگونه ای که دنیا در محرابش به نماز ایستاد و هستی همواره در پیشآمدهای ناگوار از او استعانت می طلبید.
و یرتقی المجد فی اعلی مراتبه لیستظلّ بما تعلوه من رُتَبِ
صلّتْ بمحرابک الدنیا و ما بَرِحَت مفاصلُ الکون تستجدیک فی النُوَب
دیگر شاعری می گوید: مجد و عظمت ما شاخه شاخه خود، برگهایش را برای تویله کرد، بطوریکه در تو، سیمای صبح و روشنی را می جست، و تو مظاهر مجد را پس از افول نشانه هایش دوباره ترسیم نمودی. ای سوار بر مرزهای مجد و عظمت، تو با صبر و شکیبایی خود در راههایی قدم نهادی که کمتر پیموده شده است، مجد و بزرگی را آنچنان شیفته خویش کردی که شولا و عبای تو گردید و بالاخره خاطرنشان می سازد که مجد و بزرگواری وقف آن قلبی است که با نیروی خردمندی بتپد.
اُرخْی للک المجد من افتانه وَرقاً محاکیاً فیک لونَ الصبح و الا لقا
رسمتَه بعد ان غابت معالمه ریان ینهل من غدائرک الغدقا
یا راکبا لتخوم المجد راحله شقّت مع الصبر دربا قلّما طرقا
و بالاخره شاعری در رثای امام خطاب به زمان خاطرنشان می سازد: که ای زمانه تو چگونه با امام به دشمنی و عداوت برخاستی؟ در حالیکه کشتیهای خیر و برکت صلح و آرامش در گستره چشمان او مسافرت می کردند.
کیف عادیتَه و فی مُقلتیهِ سُفُنُ الخیر و السلام تُسافر
دو قطعه شعر از سیف الدین الدسوقی شاعر معاصر عرب
یادمان آتش سوزی مسجد الاقصی
اگر لباس انسان بر تن کنند.
در حالیکه در درون تُهی از صفاتِ انسانی هستند.
و از هر صفتِ خوب و نیکی به دور باشند.
دست خود را به خون بندگان خُدا آلوده کنند.
سالخوردگان آنها را به قتل برسانند.
تبسّم را بر لبان کودکانشان بمیرانند.
و زمین را که مکانِ امنیت و آرامش مردم است به اشغال خود درآورند.
اگر این گروه جنایتکار و ناپاک یعنی «اسرائیل» دشمنان خدا شوند و متّصف به آنچه شوند که خداوند در خصوص آنها بیان فرموده است.
آنانکه از روی کینه و عداوت، آن حریق گسترده را در مسجد الاقصی برافروختند.
(باید بدانند): که: دیری نخواهد پائید که آن آتش، آن آتشی که خود به پا کردند، آنها را طعمه خود خواهد ساخت.
چه بسا خداوند به آنها چندی مهلت دهد، در حالیکه آنها را از یاد نبرده است.
اگر اسرائیل مکر و فریب مردم را قصد کند.
آن چیزی که هر وجدانی را به لرزه در می آورد.
و اعماق دل هر انسانی را به درد می آورد.
(باید بداند): که: پیروزی از آن ما خواهد شد.
و صبح صادق، تبسّم خود را به روی ما خواهد گشود.
و انوار شادی بخش این پیروزی جهان را در بر خواهد گرفت.
و صحن و سرای مسجد دوباره آباد خواهد شد.
و منبر، سرودی دگر خواهد یافت، چقدر حزن و اندوه؟!
و دعا و مناجات به سوی آسمان بلند خواهد شد. که ای خدای من:
چه دعائی نیکو! چه فریادی زیبا!
و سرزمین (همیشه) فلسطین به اهل آن باز خواهد گشت.
و قدس (عزیز) دگر بار وطن ما خواهد شد.
دَهُم ماه مبارک رمضان
باد مرا به صحرای سینا برد.
با همه توان از دریا گذر کردم.
از دریا گذر کردم.
بر مرکب پُلهای شب سوار شدم و آهنگ دشمنان کردم.
با شمشیرِ صبر و بردباری، موانع راه را از میان برداشتم.
و مرگ را بر قلب ظلم و بیداد کاشتم.
زمین را گهگاه موسمِ ظهور قهرمانانی است که پرورش یافته اند.
و مردم همچون درختان، فرا روی من قرار گرفته اند.
همچون مزارع گندم پس از بارش باران.
همچون بلبلان نغمه سرا، نغمه سر می دهند.
مادرم، با توپ، این گروه یهود را به هزیمت وا می دارد.
و برادرم در عنفوان جوانی، همچون گُلی سرخ.
همه عمر و هستی خود را نثار می کند.
و پدرم و من و دریا و رود نیل.
این گروه جنایتکار و ناپاک را در عرصه های پیکار غرق شکست ساختیم.
و پرچم افتخار را برفراز خورشید نصب کردیم.
و به اینجا هیچ پرچمی جز پرچم اعراب باز نخواهد گشت.
ای روز خوش اقبال، تو با خوشحالی و شادمانی که به همراهت آوردی، غمها و اندوهها را زدودی.
آمدن تو، همچون آمدن صبحگاهان است، به همراه اشعه های پرفروغ خود در مصاف با تاریکی ها و ظلمتها.
ای روز دهم رمضان.
ای ندای حقّ، که فریادت را تا فراسوی زمان انتشار می دهی.
از صحرای سینا تا بلندیهای جولان.
آن قهرمانی که طعم شکست را به اسرائیل چشاند.
ای لعنتِ این نسل بر اسرائیل.
عرب همچون نیزه هائی خواهد بود که هر بامدادان از خصم خود انتقام می گیرد.
و راه خود را به هر جائی باز می کند.
و متجاوز و جنایتکار را هر جا که باشد به چنگ می آورد.
هر کس که باشد.
عرب اینجا همچون طوفان است.
خدایا، خدایا، ای رمضان.
جنگ کنونی عین ایمانست.
«چراغ روشن بیداری»
نامت چراغ روشن بیداری ست
مثل بهار در همه جا جاریست
راز بلند روح تو، بی تردید
پیوند لحظه های سپیداری ست
دل می نهم به معنی ایثارت
وقتی که زخم حادثه ها کاریست
هر چند در حمایت چشمانت
یک باغ لاله گرم هواداری ست
هر چند با نگاه خزانسوزت
هر سوی خاک تشنه گل کاری ست
در انتهای چشم تو می بینم
دستی هنوز منتظر یاری ست
عبدالجبار کاکایی
«موسی تبار مرد...»
بوی سپند و کندر و عود آمد
مردی که بند زجر گشود آمد
مردیم از رکود در این مرداب
تا لحظه عظیم صعود آمد
دیدی چگونه آن یل خونین یال
با بالهای زخم فرود آمد
از بس که عاشقان به عدم رفتند
در عشق وقفه ای به وجود آمد
روزی که اضطراب بخود لرزید
نوبت به اعتماد و خلود آمد
موسی تبار، مرد شبان شولا
در گرگ و میش آتش و دود آمد
مقصود هر قصیده که می خوانیم
مضمون هر چه شعر و سرود آمد
قیصر امین پور
«موج خروشان»
مثل درخت و سنگ
در رهگذر باد
در انتظار آمدنت ایستاده ایم
فردا به شهر نور می ایی
از راه روستا
از راه آفتاب
با دشمنان چو موج خروشان
با ما ولی
به مهربانی یک جویبار نرم
رفتار می کنی.
شادروان سلمان هراتی
«بشارتی ز بهاران»
بشارتی ز بهاران رسیده برخیزیم
نوید نصرت یاران رسیده برخیزیم
نسیم دست نوازش ز آستین بهار
دوباره بر سر گلها کشیده برخیزیم
چو در چمن رخ گلگون لاله پیدا شد
به احترام دل داغدیده برخیزیم
به خواب دیده دلم، آفتاب می اید
سوار اسب نجیب سپیده برخیزیم
به خواب نه که شبی دل به گوش بیداری
صدای سم سمندش شنیده برخیزیم.
محمد پیله ور
«قرار هستی ما بی قرار می اید»
دهید مژده به یاران، که یار می اید
قرار گیتی چشم انتظار، می اید
کلید صبح بدست و سرود عشق به لب
ز انتهای شب، آن شهسوار می اید
ز تنگنای خیالم گذشته است و کنون
به پهندشت دلم آشکار می اید
هزار لشکر خوبیش از یمین و یسار
که از فساد برآرد دمار، می اید
طلسم کین به سرانگشت مهر می شکند
بشیر دوستی پایدار می اید
سخای اوست که از چشمه سار می جوشد
شمیم اوست که از لاله زار می اید
صدای اوست که به حلقوم باده می شنوم؟
خروش اوست، که از آبشار می اید
به جلوه ای که از و دیده آفتاب، چنین
به جیب برده سر و شرمسار می اید
جهان برای تماشا به پای می خیزد
به پای بوسی او روزگار می اید
دریغ کز غم خوبان گرفته است دلش
چو لاله ملتهب و داغدار می اید
به سوگواری گلها، به غمگساری عشق
قرار هستی ما، بی قرار می اید...
فاطمه راکعی