شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
هرچه ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
* * *
من نمی دانم که اسلام از کجاست من نمی دانم که ایمان از کی است
هر کسی دنبال چیزی می رود کز نخستین روز دنبال وی است
من «خمینی » را ستایم زانکه او هم «خم » است و هم «می » است و هم «نی » است
اکنون که در چهاردهمین سالگرد آن مرد وحیانی - ولایی، حضرت امام خمینی رحمه الله، قرار گرفته ایم، شایسته دیدیم به گستره ای از گستره های وجودی ایشان که کمتر به آن پرداخته شده است، یعنی «روش تدریس » آن استاد الهی، بپردازیم.
گفتنی است که در این پردازش، به معنای عام روش تدریس، و نه معنای خاص آن، نظر داشته ایم. نیز شایسته و بایسته است که همه ما بدانیم: «برخورداری از روش تدریس خوب و جذاب، از ویژگیهای ارثی و ژنتیکی و مادرزادی انسان نیست » ، بلکه باید با آموختن روشهای مناسب تدریس، هم شیوه پرورش مناسب نیرو را بیاموزیم و هم منبرها را که فضای گسترده آموزشی است تقویت کنیم.
برخی تصور می کنند که به محض تشکیل جلسه درسی و گرد آمدن شاگردانی، کار تمام است و نیاز به فراگیری شیوه تدریس ندارند. در اینجا باید با «خواجه شیراز» همساز و دمساز شویم و با خود زمزمه کنیم:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین و سروری داند
«هزار نکته باریکتر ز مو» اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند
اینک نکته هایی در زمینه «روش تدریس امام خمینی رحمه الله » که همه آنها از سوی شاگردان و یاران و نزدیکان ایشان نقل و از ذکر و تکرار نام آنان خودداری شده و اندکی با ویرایش صوری و نه محتوایی نگارنده همراه بوده است، عبارتند از:
1. تربیت و تعلیم، هم سنگ یکدیگرند
امام بزرگوار در درسهای خود، مطالب علمی و اخلاقی را از یکدیگر جدا نمی دانستند. درس ایشان فقط یک سلسله مباحث علمی خشک نبود. حضرت امام به روشی تدریس می نمودند که در لابلای درس، طلبه واقعی نیز تربیت می کردند. هدف ایشان این نبود که تنها یک سلسله مطالب از استاد به شاگرد انتقال یابد؛ بلکه نظر ایشان این بود که شاگردانی تربیت شوند که برای آینده اسلام مفید باشند (1).
2. پرورش شاگرد، هدف تدریس است
سعی حضرت امام رحمه الله این بود که همه را پرورش علمی دهند و استعدادهای آنان را شکوفا کنند (2).
3. دوست داشتن شاگردان
ایشان علما را تجلیل می فرمودند و طلبه ها را دوست داشتند، بویژه وقتی در طلبه ای استعداد می دیدند، او را گرامی می داشتند (3).
4. این هدفی مهم است
امام، تربیت شاگردانشان را بر این اصل استوار کرده بودند که به آنان اتکاء به نفس بدهند (4).
5. آموزش و پژوهش، دو بال پروازند
از خصوصیات درسی حضرت امام رحمه الله ایجاد روحیه «تحقیق » در طلاب بود. امام بر این نکته بسیار اصرار داشتند که طلاب در درس ایشان طوری باشند که حالت ضبط صوت را نداشته باشند و فقط مطالب را بگیرند و یا حتی بفهمند. بدین جهت، سعی داشتند کسانی که در درسشان حاضر می شوند، غیر از فهم درس، خودشان هم صاحب نظر گردند و آنچه را از استاد می شنوند، تحلیل و بررسی نیز کنند (5).
6. تدریستان روش هم دارد؟
استادانی در حوزه بودند که از نظر علمی، در مرحله بالاتری از حضرت امام قرار داشتند، اما آنان به کیفیت تدریس خود فکر نمی کردند و تمام توجهشان به موضوع و مطالب درس بود و به کیفیت القای مطالب و ذکر مثال برای آنها فکر نمی نمودند و امام به این نکات نیز توجه می کردند. برای ایشان، هم موضوع درس و هم کیفیت تدریس آن مهم بود. به همین دلیل، هم درس اخلاقی ایشان گیرایی داشت و هم درس فقه و اصولشان 6 (6).
7. تدریس یکسویه، چقدر ثمر دارد؟
بارها و بارها، حضرت امام از اینکه درس، حالت یکنواخت و یک جانبه داشته باشد و فقط استاد حرف بزند، اظهار نگرانی می کردند (7).
روزی در اثنای درس امام کسی اشکال نکرد. ایشان فرمودند: «مجلس درس و بحث است، مجلس وعظ و خطابه که نیست؛ چرا ساکت هستید و حرف نمی زنید؟ (8) »
یکی از شاگردان حضرت امام می گوید:
من بیش از دیگران در درس امام به اشکال و سوال می پرداختم. برخی از شاگردان که از این وضع ناراضی بودند، از محضرشان درخواست کردند که تذکر بدهند شاگردان کمتر اشکال کنند و طبعا بنده نیز کمتر سخن بگویم. حضرت امام در پاسخ فرمودند: «به نظر من، در درس، کمتر از حد نصاب اشکال می شود و باید پایه اعتراض و ان قلت (9) بالا برود» (10).
8. جواب هر سوالی، حد و حدودی دارد
مرحوم امام معتقد بودند شاگرد باید سر درس اشکال کند و اگر سر درس اشکال نمی شد، می فرمودند: «مگر مجلس ختم است که همه ساکت هستید؟»؛ ولی در عین حال، چنانچه اشکال و جوابی بیش از دو یا سه بار تکرار می شد، از آن جلوگیری می کردند و می فرمودند: «مگر تعزیه خوانی است که تو بگویی و من هم جواب بدهم. » در این باره نیز می فرمودند: «درس مرحوم حاج شیخ [عبدالکریم حائری] این اشکال را داشت که حاج شیخ گاه مطلبی را مطرح می نمودند و شاگردان به آن اشکال می کردند، و این اشکال و جواب، آن قدر طول می کشید که تمام وقت درس را می گرفت و مطلب حاج شیخ ناتمام می ماند» (11).
روزی در نجف اشرف حاج آقا مصطفی رحمه الله، فرزند امام، در درس به حضرت امام اشکال گرفتند. امام پاسخ ایشان را دادند. حاج آقا مصطفی قانع نشدند و دوباره اشکال را مطرح نمودند. دو مرتبه جواب ایشان را دادند. باز مرحوم حاج آقا مصطفی قانع نشدند و با توضیح بیشتری اشکال را سه باره بیان کردند. حضرت امام به ایشان و به شوخی فرمودند: «آقا! از این حرفها نزنید، مردم می خندند به این حرفها و می گویند آقا بی سواد است » حاج آقا مصطفی نیز با صدای بلند گفتند: «مردم می گویند: پسر آقا بی سواد است »(12).
9. پیش از جواب گوش می دهی؟
یکی از خصوصیات حضرت امام خمینی رحمه الله در تدریس این بود که اگر شاگردی سوالی می کرد و یا اشکالی می گرفت، حضرت امام سکوت می نمودند و گوش می دادند و سپس به پاسخ آن می پرداختند (13).
10. مشوق الطلبه
عظمت حضرت امام به حدی بود که اشخاص عادی کمتر جرات می کردند با ایشان زیاد صحبت نمایند یا برخلاف ادب چیزی بگویند، ولی هنگامی که یکی از شاگردان امام اشکالی داشت و می خواست از ایشان بپرسد، حضرت امام چنان با آغوش باز و قیافه بشاش و لبخندی - که سوال کننده را تشویق می نمود - او را می پذیرفتند و سوال او را گوش می کردند و جواب می دادند که شاگرد نه تنها به جواب سوال خود دست پیدا می کرد، بلکه در کمال خوشحالی و افتخار از خدمت ایشان مرخص می شد. واقعا اخلاق و برخورد امام نسبت به طلاب را باید «مشوق الطلبه » (14) نامید (15).
11. اگر که می توانی، کم ی درنگی بکن
حضرت امام، همیشه و بعد از تمام شدن درس، مدت کوتاهی می نشستند تا شاگردان سوالات خود را بپرسند و توضیح و پاسخ آن را بشنوند (16).
12. بیان روشن و رسا بیانی دلپذیر است
حضرت امام قدرت فراوانی در بیان روشن و مستدل مطالب داشتند. وقتی ایشان نظرشان را در مسائل علمی مطرح می کردند، چنان روشن و رسا و مستدل بحث می نمودند که شاگرد، دیگر فکر نمی کرد واقعیتی غیر از آنچه حضرت امام فرموده اند، وجود داشته باشد. به این ترتیب، ایشان در خطی مستقیم، انسان را به واقعیت مسئله هدایت می کردند. بیان امام به قدری شیرین و رسا بود که هیچ کس نیاز نداشت نظر امام را از دیگری بپرسد. برای طلبه ای که از محضر درس ایشان بیرون می رفت، مطالب گفته شده کاملا روشن بود؛ البته امکان داشت که طلبه در اصل مطالب، اشکالی به ذهنش بیاید، اما هیچ ابهامی در نظریات و مطالبی که حضرت امام مطرح کرده بودند، برای او وجود نداشت (17).
درس آن بزرگوار انصافا جالب و جاذب بود.... درس را با بیانی زیبا و عباراتی ساده، روان، منظم و مرتب ارائه می کردند.... (18)
13. تنظیم هر مطلبی چقدر موثر بود
امام مطالب درسی را خیلی عالی مرتب و تنظیم می کردند و همین تنظیم مطالب، کمک بسیار موثری به شاگردان در بهتر فهمیدن و زودتر فهمیدن مطالب درسی، می نمود(19).
14. آموزش جذاب، در قالب «مثال » است
شیوه عمومی تدریس امام این گونه بود که از پیچیده گویی احتراز می نمودند و کوشش می کردند مسائل نظری و فکری را که غالبا دور از درک اذهان عمومی بود، با روشنترین عبارات و واضحترین مثالها بیان کنند؛ حتی گاهی مسائل عقلی و فکری را که دور از حس و ماده بود، نیز در قالب مثال ذکر می نمودند (20).