امام برای ما یک نماد، یک سمبل، یک رمز است؛ جزو نمونههای نادری است که ما خوشبختانه این نمونه را به چشم خودمان دیدیم. یک واقعیت و یک شخص که در زندگی خودش، حالت نمادین و افسانهگون پیدا کرد. در طول تاریخ اسلام، بعد از زمان ائمه علیهمالسلام تا امروز، بنده هیچیک از علما و بزرگان را سراغ ندارم که بهقدر امام رضواناللهتعالیعلیهاعلیاللهمقامهالشریف، به جامعه اسلامی عموماً و به شیعه خصوصاً خدمت کرده باشد. در طول تاریخ، علمای بزرگی بودهاند. بنده تا حدودی به شرححال این بزرگان وقوف دارم و تا اندازهای قدر کارهایشان را میدانم، اما کاری که این بزرگوار انجام داد از نوع کار انبیا بود، نه از نوعِ کار علما؛ اگرچه علما ورثه انبیا هستند، اما غیر از این بزرگوار، عالمی که توانسته باشد شان وراثت را تحقق بخشد، نداشتیم. آیا چنین کاری از دست یک انسان تربیت و تهذیب نشده و با خود کارنکرده ساخته است؟
... مبادا اینها را حمل بر مبالغه کنید! نه، من آنچه در این زمینه عرض میکنم، مُرّ واقعیت است؛ هیچکدام به این معنا نیست که امام، معصوم بود، یا در حد بالاتر از بشر بود؛ نه! [حالا] من دریافتهای خودم را عرض میکنم؛ آنچه بهمرور زمان در طول سیویک سال که امام را از نزدیک ما میشناختیم، در امام مشاهده کردیم.
کتاب عبد صالح خدا ؛ صفحه 23و 24