باد، در گلشن فزون از حد نموده مُشک بیزیمژده! فروردین ز نو بنمود گیتی را مُسخّراز باد بهار بوی دلدار آمددیدهای نیست نبیند رخ زیبای تو راعاشق روی توام، ای گل بی مثل و مثالعشق نگارصُبح اُمّید، همه ظلمت شب باطل کردطاق ابروی تو محرابِ دل و جان من استقامت سرو قدان را به پشیزی نخرد
دیوان اشعار صفحه 8