مصاحبهکننده: خبرنگار روزنامه انگلیسی تایمز
سوال: [مایلم که قدری درباره دوران کودکی شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شاید هم مختصری از دوران طفولیت شما و طریقی که از آن طریق به اعتقاد کنونی راه یافتید. کیفیتها و ارزشهایی که برای شما مهم بوده و هستند چیست؟ به عنوان یک مسیحی درباره فرهنگ شما زیاد نمیدانم. از این رو اولین سوالم این است که اعتقادات شما چیست؟ کجا و چگونه این اعتقادات را فرا گرفتید؟ و چگونه آنها را عمل میکنید؟ و به عنوان سوالی تکمیلی، لطفاً مختصری از شرح کار خود را بیان کنید]
جواب: زندگی شخصی من هم مانند همه افراد، حادثهای است جزئی از تمام حوادثی که در جهان میگذرد، که نیازی به شرح و توضیح آن نمیبینم. ولی اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همه آن عقاید- که مهمترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست- اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنا بر این هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنا بر این بنا، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت میکنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز میشود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام میگیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابری انسانها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست؛ بنا بر این با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم میزند و امتیازات پوچ و بیمحتوا را در جامعه حاکم میسازد باید مبارزه کرد. البته این آغاز مساله است و بیان یک ناحیه محدود از این اصل و اصول اعتقادی ما؛ که برای توضیح و اثبات هر یک از بحثهای اسلامی، دانشمندان در طول تاریخ اسلام کتابها و رسالههای مفصلی نوشتهاند.
[میخواهم که توانایی آن را بیابم که این تناقض مشهود بین نقش شما به عنوان یک رهبر مذهبی و نقشی را که به عنوان محور مخالفین به عهده دارید توجیه کنم! مشی رژیم شاه چگونه منجر به تبعید شما گردید؟ و دولتهای این رژیم چه کردهاند که شما را به مخالفت واداشته است؟ من شما را به عنوان صخرهای میبینم که مستحکم در میان جریان حوادث کوبنده ایستادهاید، پایگاهی هستید در میان حوادث گذرا. و از این رو من فکر نمیکنم که صحیح باشد که شما را به عنوان یک شخصیت انقلابی توصیف کنم. اهمیت شخص شما در حوادثی که میگذرد چه اندازه است و فکر میکنید چه اندازه نفوذ شخصی بر این حوادث داشته باشید؟]
- اگر شما بتوانید مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامی ما درک و دریافت کنید به روشنی خواهید دید که هیچ گونه تناقضی بین رهبری مذهبی و سیاسی نیست بلکه همچنان که مبارزه سیاسی بخشی از وظایف و واجبات دینی و مذهبی است، رهبری و هدایت کردن مبارزات سیاسی گوشهای از وظایف و مسئولیتهای یک رهبر دینی است. کافی است شما به زندگی پیامبر بزرگ اسلام (ص) و نیز زندگی امام علی- علیه السلام- نگاه کنید که هم یک رهبر مذهبی هستند و هم یک رهبر سیاسی. و این مساله در فرهنگ شیعه از مسائل بسیار روشن است و هر مسلمان شیعی وظیفه یک رهبر مذهبی و دینی میداند که در سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه مستقیماً دخالت کند و هدایت و نقش تعیینکننده خود را انجام دهد. مفهوم مذهب و رهبر مذهبی در فرهنگ اسلامی بسیار تفاوت دارد از مفهوم آن در فرهنگ شما که مذهب صرفاً یک رابطه شخصی و معنوی است بین انسان و خدا. و از این رو مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهای حاکم در جامعه بوده و خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بوده است که برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی وضع کرده است و جز آن را برای سعادت جامعه نمیپذیرد. مذهب اسلام همزمان با اینکه به انسان میگوید که خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن؛ به او میگوید چگونه زندگی کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی، و حتی جامعه اسلامی با سایر جوامع باید چگونه روابطی را برقرار نماید. هیچ حرکت و عملی از فرد و یا جامعه نیست مگر اینکه مذهب اسلام برای آن حکمی مقرر داشته است. بنا بر این طبیعی است که مفهوم رهبر دینی و مذهبی بودن، رهبری علمای مذهبی است در همه شئون جامعه، چون اسلام هدایت جامعه را در همه شئون و ابعاد آن به عهده گرفته است. و اما اینکه چرا امروز تمامی علمای مذهبی علیه رژیم شاه و دولتهای او قیام کردهاند بسیار واضح است. امام علی (ع) میگوید: «خداوند از دانشمندان پیمان گرفته است که بر سیریِ ستمگر و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند. «1»» و این شاه ستمگر و دارو دسته اوست که با همه فقر طاقت فرسای مردم ما، میلیاردها دلار ثروت کشور را به خود اختصاص داده است. و نیز: «اگر بدعتها در دین ظاهر شود، بر علماست که دانش خود را آشکار کنند و نگذارند فریبها و نیرنگها و دروغهای بدعت گذاران در دین و در مردم اثر کند و منحرف سازد.» و این شاه است که با انواع دروغها و حیلهها، هم دین خدا را تحریف کرده و خواستههای شیطانی خود و اربابانش را به عنوان قوانین منطبق با اسلام بر ملت مظلوم ایران تحمیل میکند، و هم حقایق و واقعیات را وارونه جلوه میدهد. بر علمای دینی و مذهبی است که چهره واقعی او را به ملت معرفی کنند. مثلًا ببینید شما، شاه کشاورزی ما را نابود کرد و کشور را در مواد غذایی وابسته به خارج نمود و هنوز هم به اصلاحات ارضی خود افتخار میکند؛ آیا این یک تحریف نیست؟ و یا مثلًا نفت ایران را تا آنجا که میتواند استخراج میکند و با پول آن برای اجانب پایگاه نظامی تاسیس میکند. و یا به بهانه صنعتی کردن کشور- صنایع مونتاژ- آن هم اکثراً با سرمایههای خارجی و بدون هماهنگی با شرایط اقتصادی کشور، ایران را بازار مصرف اجناس تجملی خارج ساخته و از این طریق ثروت کشور را به هدر میدهد و بعد ادعای مدرنیزه کردن کشور را دارد. و صدها تحریف و خیانت دیگر که بر هر مسلمانی و در درجه اول بر علمای دینی و مذهبی واجب است که قیام کنند و خود و ملت را از این ستمگریها نجات دهند.
[و اما درباره موقعیت کنونی که باید اقرار کنم که ممکن است خیلی سریع پیش از آنکه من بتوانم شاهد آن باشم تغییر کرده باشد؛ نخست وزیر جدید «2» از شما دعوت کرده است که به ایران برگردید؛ در تحت چه شرایطی شما چنین خواهید کرد؟]
- نخست وزیر و هر دولتی که با وجود شاه به سرِ کار بیاید غیر قانونی است و از نظر ملت ایران اعتبار ندارد؛ و بازگشت من به ایران متوقف بر این است که در آنجا بهتر بتوانم به وظایفم در زمینه خدمت به اسلام و نهضت اسلامی ملت ایران عمل کنم و دعوت یا عدم دعوت آنان در تصمیم من هیچ گونه نقشی ندارد.
[شما از کارکنان صنعت نفت خواستهاید که تولید نفت را متوقف کنند. آیا این خواسته شما با یک پاسخ رضایتبخش مواجه شده؟]
- بله؛ طبق گزارشات حتی یک قطره نفت هم استخراج نمیشود؛ و بعد ما برای تامین مصرف داخلی، هیاتی اعزام نمودیم و به این مساله رسیدگی کردیم و عدهای از کارکنان را برای تامین همین مقدار دعوت کردند که به سرِ کار خود برگردند.
[آیا نگران این نیستید که مردمی که با انگیزههای سیاسی وارد این نهضت شدهاند در پس آنچه که شما به خاطرش قیام کردهاید پنهان شده و از موقعیت شما برای مقاصد خود استفاده کنند؟]
- امروز هر کس کمی مطالعه در ماهیت نهضت ایران کند خواهد دید که نهضتی است صد درصد اسلامی، و هر کس بخواهد در این حرکت شرکت کند باید خود را با آن تطبیق دهد که در غیر این صورت مطرود ملت خواهد بود. البته اشخاصی هم هستند که علیه شاه مبارزه میکنند و مسلمان هم نیستند ولی تعداد آنان خیلی کم است.
[آیا هیچ گونه شرایطی وجود خواهد داشت که شما در تحت آن بتوانید وجود شاه را و یا جانشینان وی را بر تخت قبول کنید؟]
- با وجود شاه و جانشینانش هیچ راه حلی برای بحران ایران وجود ندارد و شاه جز کنار رفتن چارهای ندارد.
[چه نوع حکومتی را مایلید در ایران ببینید؟ آیا شما خواستار چنین حکومتی هستید که اکنون در ایران روی کار آمده و یا مایلید در چنین حکومتی شرکت کنید؟]
- ما جمهوری اسلامی را اعلام کردهایم و ملت با راهپیماییهای مکرر به آن رای داده است. حکومتی است متکی به آرای ملت و مبتنی بر قواعد و موازین اسلامی.
[و بالاخره درباره آینده فکر میکنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا جنگ داخلی راه حل کم ضررتر خواهد بود؟ و آیا واقعاً احتمال صلح وجود دارد؟ وقتی که زندگی در ایران به حالت عادی برگردد، زندگی یک فرد متوسط را چگونه مجسم میکنید؟ امید شما و آنچه که میخواهید بدان برسید چیست؟ و آیا به چنین چیزی در خارج از ایران نایل خواهید آمد؟]
- به خواست خدای تعالی ملت ایران راه خود را یافته و به پیش میرود. و ما معتقدیم که پس از پیروزی ملت، با اجرای قوانین اسلامی جامعهای به وجود آید که الگو و نمونه باشد برای ملتهای جهان، برای نجات و سعادت خود. جنگ داخلی صورت نخواهد گرفت. دیر یا زود ارتش به ملت خواهد پیوست؛ و اصولًا به غیر از تنی چند از ارتشیان بقیه معتقد به راه ملت هستند و من از طرز تفکر خیلی از آنان آگاهی دارم. بارها سیاسیون ایران مرا از ارتش بیم دادهاند ولی آنان اشتباه میکنند؛ برای آنان جوّ کاذب به وجود آوردهاند.
[اگر چپیها از نارضایتیهای عمومی استفاده کنند و قدرت را تصاحب کنند، آیا شما فکر میکنید بتوانید که چنان اثری روی آنها بگذارید که آنچه را که شما برایش ارزش قائلید رعایت کنند؟ و آیا با توجه به این همه کار که شما باید به انجام برسانید آرزو نمیکردید که مرد جوانتری بودید؟]
- چنین چیزی در ایران امکان ندارد. در یک کشور مسلمان که مردم آن به نام قرآن و به خاطر خدا خون میدهند ممکن نیست حکومتی سر کار آید که از اول پرچم ضد خدا و ضد اسلام را در دست گرفته است. شاه با همه ریاکاریها و تظاهر به اسلام، بالاخره چهره واقعی او آشکار شد و ملت او را عقب راند. ملت ایران از نظر ایمان و عقیده محتاج نیست تا به مکتبهای ضد خدایی پناه ببرد. ملت ایران خواستار عدالتند و آزادی و استقلال؛ که معتقدند جز در سایه اسلام و با قوانین اسلام به آن نمیرسند. اگر از چند بچهای که به علت نداشتن تجربه به چپ گرایش پیدا کردهاند بگذریم، چپ به معنی واقعیاش در افراد روشنفکر که از جامعه ایران شناخت داشته باشند وجود ندارد. در ایران اسلام حاکم است و بس.
[شما نقش و وظیفه خودتان را در شرایط فعلی چه میبینید؟]
- ما نقش هدایت داریم. همیشه همین نقش بوده است. ما مسائلی را که میبینیم مفید است برای ملت ایران طرح میکنیم. چیزهایی را که مضر است نفی میکنیم و کوشش میکنیم برای پیشبرد مقاصد اسلامی.
[آیا آماده هستید که برای جهاد مسلحانه فرمان بدهید- اگر تمام راهها بسته بشود؟]
- اگر تمام راهها بسته شود مورد مطالعه قرار خواهیم داد. ولی با شناختی که من از ارتش دارم به این مرحله نخواهد رسید.
- [شما شخصاً به واسطه رژیم شاه رنجهای بسیار بردهاید، تبعید شدهاید، زندانی دیدهاید، پسرتان «3» به نحو اسرارآمیزی کشته شده است. آیا با تمام اینها شما هیچ خصومت شخصیای در مورد شاه احساس میکنید؟]
- ابداً! من به هیچ وجه احساس خصومت شخصی با شاه ندارم. برای مبارزه نه شخص خودم مطرح است و نه پسرم؛ و من هیچ گاه احساس ناراحتی شخصی از او نکردهام. من برای خیانتهایی که شاه در این پنجاه سال کرده، جنایاتی که به ملت من وارد کرده مخالفم.
[شما از «ملت من» صحبت میکنید و واقعیت این است که شما رهبر این حرکت عظیم شدهاید. آیا شما نگران این نیستید که سیاسیون ممکن است از این موقعیت استفاده کنند و سعی کنند که در پس پرده از شما سوء استفاده کنند و پس از پایان یافتن مساله ظاهر شوند و بهرهبرداری کنند؟]
- ما تا بتوانیم کوشش میکنیم که مسائل را خودمان حل کنیم و آنچه در اختیار داریم عمل میکنیم و ملت هم پشتیبان ماست. امیدوارم که آنانی که امروز و یا این روزها مبارز شدهاند واقعاً معتقد به مبارزه شده باشند و فرصت طلب نباشند. البته در هر مبارزه، آن هم مبارزه ایران که دامنهاش بسیار وسیع است، فرصت طلبان در آینده کارهایی میکنند که امروز نمیتوانند انجام دهند ولی ملت ما به امید خدا بعد از پیروزی دیر یا زود همه را سرِ جایشان مینشاند، ان شاء الله
پاریس، نوفل لوشاتو
تبیین مواضع اسلام و سیاستهای آینده ایران
جلد ۵ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۳۸۷ تا صفحه ۳۹۳
«۱»- نهج البلاغه، خطبه ۳، معروف به شقشقیه.«۲»- شاپور بختیار.«۳»- شهید سید مصطفی خمینی.
امام خمینی (ره)؛ 18 دی 1357