این ادعیه با یک زبان خاصی که در دعاها هست اینها این انسان را دستش را میگیرد و میبردش به بالا، آن بالایی که من و شما نمیتوانیم بفهمیم، اهلش هستند. یکدفعه آدم میبیند که کسروی آمد و کتابسوزی! مفاتیح الجنان هم جزو کتابهایی بود که سوزاند، کتابهای عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسنده زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز- بسیاری از شرقیها این طوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمهای یاد میگیرند ادعاشان خیلی بالا میشود. کسروی آخری ادعای پیغمبری میکرد- نمیتوانست به آن بالا برسد آنجا را میآورد پایین. این کتاب مفاتیح الجنان یک کتابی است که مال حاج شیخ عباس قمی نیست، شیخ عباس قمی، جمع کرده اینها را، ادعیه را جمع کرده در آنجا. این آدمی که کتاب مفاتیح الجنان را سوزانده یا یک روزی برای سوزاندن امثال کتاب مفاتیح الجنان درست کرده بود این نمیدانست کتاب مفاتیح الجنان چی تویش است، شاید یک دفعه هم مناجات شعبانیه را هم نخوانده بود، فکرش این طور فکر نبود