هیچی ما نداشتیم، ما قبل از چند سال پیش از این هیچ بودیم. آنی که ما را هست کرد و همه چیز به ما داد و همه قدرتها [را] داد و زمین را به این وسعت در اختیار ما گذاشت و آسمان و زمین را در اختیار ما و برای منافع ما گذاشت خدا بود. ما خودمان که چیزی نبودیم، چیزی نداشتیم، حالا هم هیچ هستیم. بفهمیم این را که ما چیزی نیستیم، هر چه هست اوست. هی نگویید که فلان این کار را کرد، خیر، اینها حرف است، مبدا مطلب را پیدا بکنید. آنکه انجام داده کارها را، آنکه شما ملت ضعیف را غلبه داد بر یک همچو قدرتهای بزرگی، آن او بود. تا تمسک به او دارید از هیچ چیز، از هیچ آسیبی نترسید. کسی که به خدا متمسک است از هیچ چیز نمیترسد؛ برای اینکه، آخرش این است که انسان را بکشند، آخرش شهادت است، از این ترسی ندارد. جوانهای ما از باب اینکه از شهادت دیگر ترسی نداشتند، بلکه اقبال میکردند، استقبال میکردند از شهادت، این قدرت را پیدا کردند که همه به هم دست دادند و این مملکت را نجات دادند. میخواهیم مملکت نجات پیدا بکند از شرک، نجات پیدا کند از این الحادها، همه بیایند، همه با هم وارد بشوند در این مکتبی که برای خداست و شما را هدایت به روی خدا، به طرف خدا میکند.