بسم الله الرحمن الرحیم
روز مبارک
من عید بزرگ اسلامی را به همه ملت بزرگ اسلام تبریک عرض میکنم، و امیدوارم که عیدها بر ملتهای اسلامی مبارک و سعید باشد. و از شما آقایان تشکر میکنم که تشریف آوردید تا از نزدیک ما با شما مطالبمان را در میان بگذاریم. عید مسلمین وقتی سعید و مبارک هست که مسلمین خودشان استقلالشان را و مَجدشان را- آن مجدی که در صدر اسلام برای مسلمین بود- به دست بیاورند. مادامی که مسلمین در این حال هستند، در حال تفرُّق و تشتُّت، و در حالی که همه چیزشان پیوسته به غیر است، هیچ روزی برای آنها مبارک نیست. مبارک آن روزی است که دست اجانب از ممالک ما، از ممالک اسلامی، کوتاه بشود، و مسلمین روی پای خودشان بایستند و امور مملکتشان را خودشان به دست بیاورند.من نمیدانم که این مشکلاتی که هم دولتهای اسلامی و هم ملتهای اسلامی به آن توجه دارند چه وقت باید حل بشود؟ یک مشکل، مشکل بین ملتها و دولتهاشان [است.] از مشکلات بزرگی که مسلمین به آن گرفتار هستند مشکلی است که بین ملتها و دولتهاست. هر دولتی با ملت خودش. و مشکل دیگر اشکالی است که بین دولتهاست دولتهای اسلام است، بعضیها با بعضی.
مشکل دولتها و ملتهای اسلامی
مشکل دولتها و ملتها این است که دولتها باز خودشان را نشناختند، و ملت خودشان را نشناختند. اینها باز گمان میکنند که باید فرمانفرمایی کنند، و ملت باید کورکورانه اطاعت. مادامی که این مشکل هست که دولتها میخواهند فرمانفرمایی کنند و برای خاطر این فرمانفرمایی، سرکوبی کنند ملتهای خودشان را، این مشکل نخواهد رفع شد. و اگر این مشکل رفع نشود، مشکلهای اساسی ما- که گرفتاری ماست به دست ابرقدرتها- حل نخواهد شد. و مادامی که دولتها باز تکالیف خودشان را ندانند [خطرِ این] مشکل را میدانند؛ میدانند که این اختلافاتی که بین خودشان هست، موجب گرفتاریها و نابسامانیهای ممالکشان هست؛ لکن به واسطه بعض از مسائل، یا اغراض یا خیانت بعض از جناحها، این مشکل را حل نمیکنند. تا کِی ما باید گرفتار این مشکلات باشیم و وابسته به غرب و شرق؟ کِی میخواهیم، کِی دولتهای اسلامی میخواهند، بیدار بشوند؟ و کِی دولتهای اسلامی با ملتهای خودشان آن طور که در صدر اسلام بین دولتهای اسلامی و اسلام و ممالک خودشان و کشور خودشان و ملت خودشان بوده است [میخواهند رفتار کنند] تا کی ما میخواهیم جدا باشیم از ملت؟جایگاه ملت در رژیم سابق، و پس از انقلاب
شما ملاحظه بکنید این دو حالی را که ملت ما داشتند: یک حال، حال زمان رژیم شاهنشاهی؛ از اول شاهنشاهی تا آخر؛ و خصوصاً در این پنجاه و چند سال، که من تمامش را یادم هست و شاید شماها یادتان نباشد، لکن خوب، بعضیش را ادراک کردید؛ مقایسه با آن زمان؛ زمانی که ملت ما غلبه کرد بر همه قدرتها، بر همه ابرقدرتها، و این سد بزرگ را شکست. مقایسه ما بین این دو حال بکنید، و حکومتها هم مقایسه کنند در بین این دو حال، و ببینند باید چه بکنند. در حالی که رژیم سابق بود، ملت از دولت جدا بود. نه جدای بیتفاوت؛ جدایی که در مقابل هم ایستاده بودند. دولت و شاهِ مخلوع، تمام هَمَّش را بر سرکوبی ملت قرار داده بود و با تمام قدرت ملت را میکوبید، حبس میکرد،زجر میکرد، اعدام میکرد و اجازه نفس کشیدن نمیداد، ملت هم با او مخالفت داشت. اگر مشکلی برای دولت پیدا میشد، اگر ملت بر آن مشکل اضافه نمیکرد، از آن مشکل هم چیزی را کسر نمیکرد؛ معاونت نمیکرد، بلکه اگر شکست میخورد دولت، ملت خوشحال بود. و اگر دولت یا شاه غلبه میکرد، ملت متاثر بود.
ما دیدیم و شما هم شنیدید، و من هم بعضیش را شنیدم و بعضیش را دیدم، رضا خان در اینجا حکومت کرد، حکومت جائرانه و غیر قانونی، و با ملت آن کرد که تاریخ ثبت خواهد کرد، آن روزی که کشورهای اجانب هجوم آوردند و کشور ما را گرفتند و همه چیز ما در معرض خطر بود، لکن من شاهد بودم که وقتی که رضا خان از ایران بیرون رفت و بیرونش کردند، ملت ما در عین حالی که آن قدر ناراحت بود از آمدن اجانب، خوشحال شد. این را یک هدیه آسمانی میدانست. من به پسر بیرُشدِ او سفارش دادم که نکن کاری که مثل پدرت اگر از بین بروی مردم، شادی بکنند، نشنید و بعد وقتی که رفت، ملت ما شادیها کردند؛ در خیابانها شادیهای زیاد کردند. این دولتی که با ملت خودش مخالف است. و حالا را ملاحظه کنید دولتی که در مقابل ملت نایستاده است. ملت هر روز نمیترسند که مامورین دولت بریزند و بگیرند و ببرند و حبس کنند و آزار بدهند آنها را. الآن ملت طوری است که اگر برای دولت مشکلی پیدا بشود، خود ملت پیشقدم میشوند برای رفع اشکال. الآن که دولت نمیتواند این گرفتاریهایی که ملت ما پیدا کرده است به واسطه رژیم سابق همه اطراف او را حل بکند، ملت ما ریختند و در همه قشرها دارند کمک میکنند، همین امروز، قبل از آمدن آقایان، اشخاصی که در جهاد سازندگی در خود قم مشغول فعالیت هستند، آمدند پیش من و فعالیتهایی که خودشان کرده بودند بدون اینکه از دولت هم کمکی باشد، برای من شمردند، که بسیار زیاد بود. چه قدر ساختمان، و چه قدر درو کردن گندمها و زراعتها برای کشاورزها، و چه قدر حمام، و چه قدر بهداری، و امثال اینها. این ملتی که کشور خودش را از خودش میداند و دولت خودش را هم از خودش میداند. وقتی که کشور از خودش شد و دولت از خودش، نه دولت احساس این را میکند که باید با سرنیزه با ملت رفتار کند؛ و نه ملت میترسد که دولت همچو کاری بکند، و [نه] احساس این را میکند که اجنبی است، و اگر خدمت به او کند خدمت به اجنبی است. شما این دو حال را ملاحظه کنید. آن حال، حالی بود که ملت از دولت جدا بود. و این حالی است که ملت از دولت جدا نیست. این حال؛ همانی است که اسلام میخواهد که دولتها خدمتگزار ملتها باشند.
رشد سیاسی مسلمین
مشکله بزرگ ما مسلمین این است که مع الاسف باید بگویم رشدمان کم است؛ رشد سیاسیمان کم است. ما باز گمان میکنیم که با سرنیزه و با فشار و با سازمان امنیت و با ارتش میشود که یک ملتی را اصلاح کرد و یک مملکتی را استقلالش را به دست آورد. ما باز این طور فکر میکنیم. دولتهای ما باز فکر این هستند که ملت خودشان را به هر طوری که هست سرکوب کنند. این مشکل کِی باید رفع بشود؟ و این دولتها کِی به خود بیایند که با ملتهای خودشان [دوست باشند] با ملتهایی که شما که زندگی میکنید برای زحمتهایی است که آنها دارند میکشند. با ملتهای خودتان دوست باشید؛ و آنها پشتیبان شما، و شما خدمتگزار آنها. اگر ملتها احساس بکنند که دولتها برای پشتیبانی و خدمت به آنها آمدند، هیچ اشکال نیست که آنها هم در خدمت حاضرند، و بیشتر حاضرند. این مشکله به دست خود دولتهاست که حل کنند. و مع الاسف نمیکنند. این یکی از مشکلات ماست که تا این مشکل حل نشود، امید اینکه ما بتوانیم با ابرقدرتها مخالفت کنیم و بتوانیم آنها را از ممالک خودمان بیرون کنیم نیست.مشکل دولتهای اسلامی
مشکل دوم هم، که مثل همین مشکل است، مشکل دولتهاست با هم. چرا باید دولتهای اسلامی با هم این طور باشند که هر کدام به طرف دیگر بِکشند؟ چرا باید یک کشورهایی که دارای همه چیز هستند و دارای همه جور قدرت هستند، اسرائیل با آن عده کم بیاید و به آنها این طور حکمفرمایی کند؟ چرا باید این طور باشد؟ جز این است که ملتها از هم جدا، و از دولتها جدا و دولتها از هم جدا، و یک میلیارد جمعیت مسلمین با همه تجهیزاتی که دارند نشستهاند و اسرائیل آن جنایات را به لبنان میکند و به فلسطین میکند، و آنها نشستهاند و تماشا میکنند! تماشاگر هستند. آن قدر صدای برادرهای ما از آنجا بلند است، و ما گوش میکنیم و نشستیم تماشاگر هستیم. کِی ما باید قدرت خودمان را بیابیم؟ شما میدانید، در تاریخ دیدید، که مسلمین صدر اسلام با یک عده کم اما مجتمع و با ایمان غلبه کردند، در ظرف کمتر از نیم قرن، بر تقریباً معموره «1» آن وقت، غلبه کردند برای اینکه با هم بودند و اسلحه ایمان دست آنها بود. کی ما میخواهیم این اسلحه ایمان را، که کنار گذاشته شده است، به دست بگیریم، و با این قدرتها با اسلحه ایمان مقابله کنیم؟ شما دیدید که یک ملتی که عددش کم و هیچ اسلحه نداشت و هیچ ابزار جنگی نداشت و هیچ نظامیگری نداشت [ولی] ابزار ایمان داشت، با ابزار ایمان غلبه کرد بر یک قدرت شیطانی که همه قدرتها دنبال او بودند. نه همان ابرقدرتها، همه قدرتها دنبال او بودند. این قدرت ایمان بود که یک مشت مردم را که هیچ نداشتند غلبه داد. این همان قدرتی بود که در صدر اسلام با یک ابزار کم و یک عدد کم غلبه کردند بر روم با آن بساط و بر امپراتوری ایران با آن همه ابزار. آنها تهی بودند از ایمان؛ و اینها دست پر بودند در ایمان، غلبه کردند.کِی ما میخواهیم، مسلمین کِی میخواهند از این خواب بیدار بشوند؟ و کِی میخواهند که مشکلات بین خودشان را رفع بکنند؟ تا مشکلات بین خودتان رفع نشود، تا مشکلات بین دولتها و ملتهای خودشان رفع نشود و مشکلات بین خود دولتها رفع نشود، امید اینکه شما بتوانید مَجدِ خودتان را به دست بیاورید نداشته باشید. ما از سالهای طولانی این مطلب را هِی گفتیم و هِی نوشتیم و هِی گفتیم، و آنها هم شنیدند و تماشاگر بودند.
خداوند ان شاء الله ما مسلمین را بیدار کند. و ما مسلمین را به وظایف اسلامی خودمان، به وظایف الهی خودمان، آشنا کند. خداوند ان شاء الله یک توفیقی بدهد که ما عیدهایمان عید باشد؛ نه عیدهایمان عیدی باشد که ما گرفتار ابرقدرتها هستیم. عیدهامان عید باشد. خداوند همه شما را تایید کند؛ و همه ممالک اسلامی را تقویت کند؛ و ایمان به همه ما بدهد، و توجه به مشکلات، و رفع کردن مشکلات.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته