مطلب مرتبط

سخنرانى در جمع فرماندهان كميته‌ها و سپاه خراسان (اختلاف شياطين با اسلام)در آرزوی زیارت ثامن الحجج (ع)در آرزوی زیارت ثامن الحجج (ع)بقعه مطهر علی بن موسی الرضابقعه مطهر علی بن موسی الرضاعتبه بوسی مولاعتبه بوسی مولاپناهگاهپناهگاه
شناسه مطلب صحیفه
نمایش نسخه چاپی

سخنرانی در جمع فرماندهان کمیته‌ها و سپاه خراسان (اختلاف شیاطین با اسلام)

قم
اساس اختلاف شیاطین با اسلام
فرماندهان کمیته‌ها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خراسان‌
جلد ۱۰ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۴۵۸ تا صفحه ۴۶۳

توضیح تاریخی

  • کمیته‌های انقلاب از ابتدا با تشکیل کمیته استقبال از امام شروع به کار کردند در ادامه فعالیت خودشان و با هدایت روحانیت در شرایطی که خلا نهادهای حکومتی وجود داشت، به رتق و فتق امور از تامین امنیت تا حل اختلافات می‌پرداختند. دولت موقت و در راس آن مهدی بازرگان، در برابر این کمیته‌ها موضعی متفاوت داشت و دخالت کمیته‌ها را مشکل‌ساز و نشانه هرج و مرج می‌دانست. تکرار این مواضع دولت در تریبون‌های مختلف به رسانه‌ها هم کشیده شده بود و روزنامه‌ها هم درصدد تحقیر و کم‌اهمیت جلوه دادن فعالیت کمیته‌ها و دیگر نهادهای انقلابی برآمدند. ر.ک. تاریخ انقلاب اسلامی، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، جلد اول، صفحه 72.
  • هزاران نفر از عناصر حزب بعث عراق و گروهک‏های ضدانقلاب وابسته به بیگانگان، از جمله حزب دموکرات کردستان، در مرداد 1358 به شهر پاوه در منطقه کردنشین استان کرمانشاه هجوم آورده و آن را تصرف کرده و دست به جنایت‏های شنیعی زدند. این فاجعه خونین با عکس‏العمل شدید امام مواجه شد. ر.ک. سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، www.irdc.ir.

بسم الله الرحمن الرحیم‌

در آرزوی زیارت ثامن الحجج (ع)

عتبه بوسی مولا علی بن موسی از آرزوهای من است. کراراً هم از خراسان اظهار لطف کردند آقایان و دعوت کردند. و من اگر فرصتی پیدا بکنم آرزو دارم که بیایم خدمت ایشان و خدمت همه ملت خراسان، لکن شما می‌دانید که الآن من گرفتاریهایی دارم و در یک اجتماعات بزرگی هم برای من میسور نیست که رفت و آمد کنم، از این جهت، عجالتاً، موقتاً، معذور هستم. امیدوارم که دعا بفرمایید من موفق بشوم به همچو توفیق بزرگ.

اسلام، خار چشم دشمنان انقلاب‌

اسلام یک خار بزرگی شده است در چشم اشخاصی که از اول نمی‌توانستند اسلام را ببینند. منتها قبل از انقلاب، از باب اینکه دولت طاغوت بود، قلمها و قدمها و گفتارها به اسلام خیلی توجه نداشت. حالا که دولت طاغوت منقرض شد و تا آخر برگشت ندارد و رژیم جمهوری اسلامی شد، اینهایی که اسلام مثل استخوانی در گلوی آنهاست در صدد برآمدند که نگذارند این حقیقت تحقق پیدا بکند. تمام این اختلافاتی که می‌بینید با شماها دارند، با کمیته‌ها دارند، با دادگاههای انقلاب دارند، با روحانیون دارند، با پاسدارها دارند، اساسش اختلاف با اسلام است. آنهایی که نمی‌توانند بشنوند اسم اسلام را، حالا می‌بینند که اسلام پیش آمده است، و ان شاء الله با محتوای خودش تحقق پیدا می‌کند. آنها را خوف برداشته است که اگر این حقیقت تحقق پیدا کند، شیاطین طرد خواهند شد. از این جهت، با تمام قوایی که دارند، با اسمای مختلف: با اسم اسلام، با اسم خدمتگزاری به مردم، با اسم «فدایی خلق»، با اسمهای مختلف، اینها به میدان آمدند؛ یعنی به میدان خدا آمده‌اند. و اینها نمی‌فهمند به اینکه اگر همه اینها مجتمع بشوند و برای این ملت خدمت بکنند، زود این ملت و این کشور به آن نتیجه‌ای که می‌خواهد می‌رسد. و اگر همه اینها هم مخالفت بکنند، مخالفتشان به جایی نمی‌رسد؛ لکن مشکلات ایجاد می‌کند.
اگر کردستان این مشکلات را ایجاد نکرده بودند، حالا مثل سایر جاها آرام بود، و می‌توانستند مسلمین که در آنجا هستند، و دولت و ملت آنجا را آباد کنند، لکن آنها که نمی‌خواهند این آرامش پیدا بشود، و حقیقت مطلب این است که اسلام را نمی‌خواهند، در آنجا به یک طور فتنه‌گری می‌کنند و در هر مرکزی با یک اسمی. همانها باز اسلام را نمی‌خواهند. بعضیشان هم، اگر اسلام را بخواهند، یک اسلام وارونه می‌خواهند. آن اسلامی که اسلام پیغمبر اکرم است و آن اسلامی که به وحی الهی آمده است، وحی را هم در آن تصرف می‌کنند و به صورت دیگر درمی‌آورند!

نگرشهای تک بعدی به اسلام‌

من کراراً این مطلب را در نجف هم گفته و اینجا هم گاهی گفته‌ام که ما در یک مدتی گرفتار بودیم به یک نفر از مردم و به قشری از اهل علم که اینها اسلام را از آن طرف نگاه می‌کردند. عرفا اسلام را قبول داشتند، لکن تمام مسائل را برمی‌گرداندند به آن معانی عرفانی، مسائل روز قائل نبودند. حتی اگر روایتی یا آیه‌ای در جهاد می‌آمد اینها همان «جهاد نفس» را می‌گفتند هست. و اسلام را با یک صورت دیگری غیر از آن صورت واقعی که جامع است، جامع همه اطراف است، نظر می‌کردند. من گفتم ما یک مدتهایی مبتلا به آنها بودیم، که البته مردم صالحی بودند، لکن اسلام را با یک صورت می‌دیدند؛ یک بعد اسلام را نظر می‌کردند. و یک مدتی، اخیراً، ما مبتلا شدیم به یک عده‌ای که اینها عکس آنها هستند. تمام معنویات را اینها به مادیات برمی‌گردانند! می‌گویند مسلمیم، لکن نه توحیدشان توحید اسلامی است؛ و نه بعثتشان بعثت اسلامی است؛ و نه نبوتشان نبوت اسلامی است؛ و نه امامتشان و نه معادشان. همه‌اش بر خلاف اسلام است. نه اینکه این حال تازه [باشد]؛ یعنی ده سال، پانزده سال است پیدا شده‌اند؛ در وقتی که اوایل شاید حوزه علمیه قم بود، بعضی از همین سنخ آدمها، که معمم هم بودند، یک روزی آمدند بعضیشان پیش من و گفتند که ما این طور فهمیدیم که معاد همین عالم است، جزا هم همین عالم است. این آدمها بودند. از سابق هم بودند. حالا زیاد شدند. من نجف که بودم، یک آدمی آمد از طرف یک گروهی، و بیشتر از بیست روز- بعضیها می‌گویند بیست و چهار روز- آنجا ماند. هر روز هم آمد پیش من. من یک ساعت یا بیشتر به او مهلت دادم صحبت کرد. تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهج البلاغه. تمام صحبتش. من سوء ظن به او پیدا کردم «1». و یادم آمد قصه‌ای که مرحوم سید عبد المجید همدانی داشته است. نقل می‌کنند یک نفر یهودی آمده بود پیش ایشان و مسلمان شده بود. بعد از یک چند وقتی، ایشان دیده بود ایشان خیلی مسلمان شده! خواسته بودش، گفته بود: تو من را می‌شناسی؟ گفت: بله، شما از علمایید. می‌دانید که من، مثلًا، اولاد پیغمبر هستم؟ می‌دانید که من پدرانم مسلمان بودند؟ این همه، چه، چه. حالا هم عالم هستم در این جمعیت؟ بله، همه اینها را می‌دانم خودت را هم می‌شناسی؟ بله، یهودی زاده‌ام.
همه پدرهایت یهودی بودند، خودت هم یهودی بودی و تازه مسلمان شدی؟ من یک معمایی پیشم هست. و او این است که چه طور تو از من بیشتر مسلمان شدی؟ چه شده است که تو اظهار اسلامت بیشتر از آنی است که ما هستیم. شنیدم که بعد مردک رفته و دیگر ایشان ندیدند او را. معلوم شد حیله‌ای بوده برای یک کارهایی! از این حیله‌ها هست. من دیدم که این خیلی مسلمان شده و تمام حرفش از اسلام و نهج البلاغه و فلان؛ و در خلال حرفهایش می‌دیدم که روی اعوجاج دارد مسائل را، حرفهایی را، می‌زند. من‌ هیچ حرف با او نزدم. فقط گوش کردم که بفهمم چه آدمی است فقط یک کلمه‌ای که او گفت که ما می‌خواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتم قیام مسلحانه حالا وقتش نیست، برای اینکه نیروی خودتان را از بین می‌برید و کاری ازتان نمی‌آید.

مدعیان اسلام‌

یک دسته‌ای از اینها که حالا شما می‌بینید که اظهار اسلام می‌کنند، و شاید از شما هم بیشتر اظهار اسلام می‌کنند، از این سنخ جمعیت هستند که اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامی است که پیغمبر اکرم فرموده است. یک چیز دیگری. وارونه‌اش می‌خواهند بکنند به یک صورت دیگری درآورند او را. همه چیزش را می‌خواهند وارونه بکنند. در بین این افراد خیلی هستند که بسیار اسم اسلام را می‌برند و بسیار هم دلسوزی برای اسلام می‌کنند، اما اگر دلسوزی بکنند برای آن اسلام خودشان؛ نه برای آن اسلام ما. و بعضی دیگر هم هستند که اصلًا نه، اعتقادی به اسلام هم ندارند، چنانچه به این انقلاب هم اعتقادی نداشتند، ولی حالا صد در صد اسلامی شدند و انقلابی. حالا شما نمی‌توانید یک کسی را پیدا کنید که بگوید من انقلابی نیستم! همه هم می‌گویند ما از اول بودیم! الآن همه اینهایی که می‌آیند، می‌گویند ما حبسها رفتیم، چه کردیم؛ مخالفتها کردیم در زمان طاغوت. حالا دیگر اسم آن رژیم پیش آنها هم «طاغوت» شده است! در صورتی که در دلشان این نیست. اینها الآن از اسلام می‌ترسند. سخت هم می‌ترسند. در صورتی که اسلام برای همه خوب است. لکن اینها وحشتشان زده است. البته برای خیانتکار اسلام هم خوب نیست. هیچ دین توحیدی برای خیانتکاری خوب نیست. اسلام مخالف با خیانتهاست؛ مخالف با جنایتهاست. مخالف با این است که جوانهای ما را به تباهی بکشند به اسم اسلام، یا به اسم ترقی و تعالی. و این مملکت ما را به آن طور که دیدید کشاندند به اسم «تمدن بزرگ». اینها هم که می‌گویند اسلام، نظیر آن «تمدن بزرگ» آن مردک است که با اسم تمدن بزرگ مملکت ما را به اینجا رسانید که الآن همه جمع شدند و نمی‌توانند اصلاحش کنند! اینها همه با اسم اسلام می‌خواهند بکلی اسلام را کنار بگذارند، و یک‌ چیز مادی جای او بگذارند که همه چیزش مادی باشد. به اسم اسلام ترویج مادیت را می‌کنند اینها، بعضیشان. ما باید یک اسلامی که برای همه خوب است، این اسلامی که هم معنویات دارد و هم مادیات دارد، معنویاتش بالاترین معنویات است، مادیاتش هم سالم ترین مادیات [...] بیایند در همین راه، با ما. همراه با این مسلمانها؛ همراه با این جوانها؛ همراه با این روحانیین عزیزی که همه چیزشان را الآن گذاشتند برای همین کار. این آقایان کار دارند. شما این آقایان خیال می‌کنید که از بیکاری آمده‌اند توی کمیته. کمیته کار این آقایان نیست. و لکن، می‌بینند یک وقتی است که باید رفت؛ وظیفه است.

اهمیت حضور کمیته‌های انقلاب‌

این کمیته‌ها باید باشد. غلط می‌کند کسی که می‌گوید کمیته نه. کمیته‌ها اگر نباشد، این پاسدارها اگر نباشند، این دادگاهها اگر نباشند، کی می‌تواند این مملکت را اداره کند؟ اداره کرد این مملکت را آن روزی که این مردک رفت و آشفته شد همه چیز؟ همین روحانیون اطراف همه ولایات و این جوانهایی که برای خدا قیام کرده بودند، و این مردم متعهدی که برای خدا قیام کرده بودند. اینها آمدند و همه جا را دست گرفتند، و درست کردند آشفتگیها را. اگر اینها نبودند، حالا هیچ کس نبود، هیچی نبود. حق ندارد کسی نسبت به اینها یک تعدی بکند و یک فرمانفرمایی. این کمیته‌ها باید باشند، این پاسدارها باید باشند، این دادگاه انقلاب باید باشند. دادگستری غلط می‌کند که به اینها حرفی می‌زند دادگستری روی موازین خودش برود، آن هم موازین غلطی که باید اصلاح بشود. این بعضی از این روسای دادگستری از همان طاغوتند که باید گم بشوند بروند سراغ کار خودشان. نباید بنشینند و حکمفرمایی کنند و به دادگاههای ما، یا به سپاه پاسداران ما، یا به اهل علم ما که در کمیته‌ها هستند حرفی بزنند. غلط می‌کنند اینها. اینهایی که باید بروند گم شوند از این مملکت، حالا آمدند نسبت به اشخاص دارند حرف می‌زنند. و همین طور اشخاص دیگری که در استانها هستند، در جاهای دیگر هستند، اینها نمی‌توانند. نباید یک وقتی اهانت کنند راجع به مسلمانها، راجع به این اهل‌ علمی که مشغول برای خدمت به این خلق هستند، برای پاسدارها که مشغول خدمت هستند، برای کمیته‌ها که مشغول خدمت هستند، برای دادگاهها که مشغول خدمت هستند. اگر اینها نباشند، که تو نمی‌توانی هی حرف مفت بزنی. اینها اصلًا کاری کردند که مجال دادند به شما که می‌توانید حرف بزنید و هر چه دلتان هم می‌خواهد بگویید.
قدرتمند باشید شما خراسانی‌ها. قدرتمند هم هستید الحمد للَّه، قدرتمند باشید. شما یک پناهگاه دارید، پناهگاه اسلامی و آن بقعه مطهر علی بن موسی است. کسی که یک همچو پناهگاهی دارد، این قدرتمند است. کمیته‌ها قدرتمند باشند، دادگاهها قدرتمند باشند، علمایی که در آنجا، در کمیته‌ها هستند قدرتمند باشند. اعتنا نکنند به این حرفهای مفتی که بعضیها که مخالف با این انقلاب هستند و اسلام در چشم‌شان مثل خاری فرو رفته است، اعتنا به اینها نکنند. البته من راجع به بعض مسائل هم با دولت باز صحبت خواهم کرد و امیدوارم که با قدرت و قوه و ایمان همان طور که تا اینجا آمدید ... و همه چیز را [بردند و] رفتند آنها، تمام شد. این ریشه‌های گندیده هم زیر خاک می‌گندند اگر یک وقت هم بخواهند بیرون بیایند قیچی‌شان می‌کنند، تمام می‌شود.
ان شاء الله خداوند همه شما را حفظ کند، موفق باشید. من دعاگوی همه هستم و شما احتمال این را بدهید که اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است. اسلام، ما را موظف کرده که خدمت بکنیم. خدمتگزاری مطرح است. پیش ما. ما همه با هم، هم مجتمعاً با هم، دست به دست هم. از پاسدارهای عزیز تا اهل علم عزیز، تا اهل منبر عزیز، تا اهل کمیته‌ها، تا اهل همه، ما همه ملت با هم. یک مملکتی است، مال همه است. همه موظفیم که این مملکت را خودمان اداره بکنیم. حالا دیگر مال خودمان است، منافع مملکت ما را دیگر امریکا نمی‌تواند ببرد، انگلستان هم نمی‌تواند ببرد. منافع مال خودتان است، مملکت هم مال خودتان است. خودمان باید زحمتش را بکشیم و کشت بکنیم و منافع‌اش را برای خود ملت‌مان باشد. ان شاء الله خداوند تاییدتان کند.

«۱»- یکی اعضای سازمان مجاهدین خلق( منافقین).


امام خمینی (ره)؛ 12 آبان 1358

صوت مطلب

کیفیت متوسطحجم 8/80 مگابایتبیشتر

جمله طلایی

فراز طلایی

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: