امروز روز این است که همه با هم، با هم بدون اینکه فرصت از دست بدهیم کوشش کنیم، این اختلافات را از بین برداریم. هر روز تحصن! یک امری است هر که یک ناراحتی پیدا میکند تحصن میکند. یک عدهای را وامیدارد به تحصن. این به نفع کی تمام میشود؟ این تحصنهای یکی دنبال دیگر به نفع کی تمام میشود؟ یک دسته بیکار میشوند یا ادارهشان را زمین میگذارند و تحصن میکنند. یا زراعتشان را زمین میگذارند تحصن میکنند. این به نفع ملت هست یا به نفع آنهایی است که میخواهند با این تحصنهای بعد از تحصن و ایجاد اختلافها، برگردد حال کشور ما به یک حالی که اگر از سابق بدتر نشود لا اقل مثل آن بشود، همه چیز ما را ببرند؟ اینجا باید همه عقلا، همه نویسندهها [به فکر باشند] آخر این نویسندهها مال این مملکتند. در این مملکت تربیت شدند. این آب و خاک آنهاست. این مملکت حق دارد به نویسندگان. این مملکت حق دارد به روشنفکران. این مملکت حق دارد به گویندگان. این مملکت حق دارد به روحانیون. این مملکت حق دارد به دانشگاهیها. این مملکت شماست. این مملکت همه است. به شما حق دارد. به ایشان، به این خواهرها حق دارد. به برادرها حق دارد. این مملکتی که الآن حق دارد به ما، و آن اسلامی که حق بر همه دارد، حق بالاتر دارد، اگر اینها در معرض این باشند که خدای نخواسته سقوط پیدا بکند این نهضت، این حق به عهده ماست که ما باید نگذاریم، باید نجات بدهیم این را. دست بردارند از این اختلافات جزئی که همهاش برمیگردد به نفسانیت خود آدم. به هر اسمی یک اعتصاب میشود؛ به هر اسمی یک اجتماع میشود؛ به هر اسمی یک راهپیمایی میشود. امروز همه اعتصابها، همه راهپیماییها، همه اینها بر خلاف مسیر ملت ما هست. مگر آنکه فریاد بزند کارتر کذا آنها جبهه را حفظ میکنند، باید این جبهه را حفظ کرد و این تنور را نگذاشت خاموش بشود، این نور الهی را نگذاشت منطمس بشود. این تکلیفی است برای همه ما. تکلیفی است برای شما، برای من، برای همه قشرها. جوانها بازی نخورند از این بازیگران که میخواهند نگذارند این ملت یک سر و سامانی پیدا بکند.