بسم الله الرحمن الرحیم
هشدار به بیداری مسلمین در مقابله با استکبار
من از سالهای طولانی راجع به اسرائیل و راجع به جنایات او همیشه در خطبهها، در نوشتهها، گوشزد کردهام به مسلمین که این یک غده سرطانی است در یک گوشه ممالک اسلامی، و این طور نیست که اکتفا بکند به همان «قدس» و اینها، اینها بنایشان بر این است که پیش بروند؛ یعنی اینها تابع سیاست امریکا هستند. امریکا هم آمالش فقط یکجا نیست، چنانچه همه ابرقدرتها میخواهند همه ممالک را تحت سیطره قرار بدهند، اگر بتوانند. لبنان را ما یک جزئی از ایران میدانیم؛ برای اینکه ما و آنها اصلًا جدا نیستیم، ما آنها هستیم و آنها ما هستند. آقای «صدر» «2» یک مردی است که من میتوانم بگویم او را بزرگ کردهام. [او] به منزله یک اولاد عزیز است برای من و من امیدوارم که ان شاء الله ایشان با سلامت برگردند به محل خودشان، و بسیار مورد تاسف است که ایشان را ما الآن نمیبینیم در بین خودمان. اصلًا باید مسلمین بیدار بشوند. امروز روزی نیست که مسلمانها هر کدام یک گوشهای زندگی تنهایی بکنند و خودشان بین خودشان در هر کشوری یک زندگی خاص به خود داشته باشند، نمیشود این معنا. در یک همچو زمانی که سیاستهای ابرقدرتها بلعیدن همه جاست، مسلمین باید بیدار بشوند، ملتها. دولتها را من از اکثرشان مایوس هستم، لکن ملتها باید بیدار بشوند، و همه تحت لوای اسلام و تحت سیطره قرآن باشند.
الحمد للَّه مسلمین هم عدهشان قریب یک میلیارد هست، و هم ممالکشان یک ممالکی است غنی، ثروتمند و هم افرادشان افراد لایق؛ لکن آنهایی که میخواهند در این ممالک حکومت کنند به واسطه تبلیغات سوئی که در طول چند صد سال تقریباً کردهاند و نفوذی که در دانشگاهها، در جاهایی که مراکز تربیت ابنای مسلمین است کردهاند، مسلمین را طوری کردند که از خودشان مایوس شدند؛ یعنی خودشان را گم کردند. باید مسلمین جدیت کنند مجد خودشان را پیدا کنند.
سلطه فرهنگی اجانب، بزرگترین گرفتاری مسلمین
این غرب یا شرق که سلطه پیدا کرده است بر همه ممالک اسلامی، مهمش این سلطه فرهنگی بوده است. در آن مراکز تربیت میشدند بچههای ما به تربیتهایی که وقتی که از دانشگاهها بیرون میآمدند طرفدار غرب یا طرفدار شرق بودند. همین جوانهایی که شما ملاحظه میکنید که الآن یا برای چین یا برای شوروی یا برای امریکا در ممالک مختلف فعالیت میکنند، و الآن در ایران خصوصاً [فعالیت] میکنند، اینها بسیارشان از همین دانشگاهها بیرون آمدهاند، یعنی با این تربیت بیرون آمدهاند که خودتان چیزی نیستید! عمال آنها، چه آنهایی که قلمفرسایی میکردند و غربزده بودند، و چه آنهایی که در مدارس ما مشغول تربیت بودند، اینها همه این معنا را متفق الکلمه بودند که ما خودمان ازمان چیزی نمیآید! ما باید دنباله غرب باشیم، یا دنباله شرق باشیم. مصیبت بزرگ برای مسلمین همین فرهنگی است که در بین مسلمین رواج پیدا کرده، و جوانهای ما را میکشاند یا به آن طرف یا به آن طرف. در ایران اکثراً طرف امریکا هستند، با صورت اینکه ما کمونیست هستیم! برای اینکه اینها بعضیهاشان که کمونیسمْ خودشان را میدانستند، یا خیال میکردند بودند، در دربار شاه خدمت میکردند!
وظیفه مسلمانان در نشر فرهنگ غنی اسلام
در هر صورت، آن چیزی که وظیفه همه ما مسلمین هست، وظیفه علمای اسلام است، وظیفه دانشمندان مسلمین است، وظیفه نویسندگان و گویندگان در بین طبقات مسلمین است، این است که یک هوشیار بدهند به این ممالک اسلامی که ما خودمان فرهنگ داریم، ما خودمان فرهنگ غنی داریم. فرهنگ ما طوری بوده است که صادر شده است به خارج، و آنها گرفتند از ما. کُتبی که در ایران و در ممالک اسلامی نوشته شده کُتبی بوده است که آنها گرفتند و از آن استفاده کردهاند. فرهنگ این شرق؛ یعنی شرق اوسط، «3» چون که ما هستیم در آن، فرهنگ مسلمین، غنی ترین فرهنگها بوده و هست، مع الاسف مسلمین نتوانستند از آن استفاده کنند. آن قضیه ابو عبیده را که شمشیرش چقدر بود، کسی گفت آن [را] خود ابو عبیده «4» باید به کار بیاندازد. از خود شمشیر که کاری نمیآید؛ باید اشخاص این شمشیر را به کار بیاندازند. اسلام همه چیز برای مسلمین آورده است، همه چیز. قرآن در آن همه چیز است، لکن مع الاسف ما استفاده از آن نکردهایم؛ و مسلمین مهجورش کردند؛ یعنی استفادهای که باید از آن بکنند نکردند. باید مردم را توجه داد، گرایش داد به اسلام .... بچههای کوچک تا پیرمردهایی که در بیمارستانها خوابیده بودند، یکصدا برای اسلام فریاد کردند، این یک اعجازی بود که در ایران واقع شد و همین بود که پیروز کرد اینها را بر یک همچو قدرتهایی، که تخیل این [پیروزی] در ذهن کسی در عالم پیدا نمیشد. یک ایرانی که فاقد همه چیز، سلاح مدرن، باشد، یا اگر در آن باشد استعمالش برایشان مشکل است، این بتواند این قدرتی که همه قدرتها دنبالش بودند بتواند درهم بشکند و بیرون کند این را! در صورتی که همه ابرقدرتها، بلکه همه قدرتهای مسلمین هم، تقریباً پشتیبانش بودند. بنده که در پاریس بودم، بیشتر از همه از امریکا، هی سفارش میشد که شما بگذارید اینها بمانند، شما نروید. حالا اخیراً که خود مردکه «5» رفته بود و بختیار «6»- که جنایتش کمتر از او معلوم نیست باشد- در ایران بود و نخست وزیر بود، به خیال خودش، از طرف امریکا هی سفارش میشد؛ میآمدند گاهی با خود من ملاقات میکردند، به اسم اینکه من یک بازرگان هستم، و گاهی با سایر آقایانی که آنجا بودند ملاقات میکردند که آنها به من برسانند که شما حالا نروید ایران، حالا زود است شما بروید ایران! من از همان اول فهمیدم که وقتی دشمن ما میگوید شما نروید، معلوم میشود که رفتن ما صلاح است، و لهذا ما کوشش کردیم برای آمدن، و اعلام کردیم که هر وقت راه باز شد ما میرویم، اینها راه را بستند. ما گفتیم هر روزی که راه باز شد ما حرکت میکنیم، آنها هم که نمیتوانستند تا آخر راه را ببندند، همان روز هم که راه باز شد ما آمدیم؛ و بعد هم معلوم شد که به صلاح بوده است.
مکلّف بودن مسلمانان به مبارزه با ظلم
مسلمانها باید خودشان را پیدا کنند؛ یعنی بفهمند که خودشان یک فرهنگی دارند، خودشان یک کشوری دارند، خودشان یک شخصیتی دارند. اینکه در ذهن جوانهای ما کردهاند که باید مثلًا فلان مکتب در اینجا پیاده بشود، مکاتب شما چیزی نیستند، اینها همین تعلیماتی است که ابرقدرتها در ایران پیاده کردهاند. آنها یک همچو فرهنگی را برای ما درست کردند که ما از خودمان بیخود بشویم، و آنها تمام چیزی که ما داریم و حیثیتی که ما داریم ببرند. باید ما برگردیم به حال اول اسلام، باید مسلمین برگردند به همان حال که با جمعیت کم غلبه کردند بر همه قدرتها. مسلمین با داشتن این همه ذخایر و با داشتن این همه مکنتها و با داشتن این همه جمعیت، مع الاسف اینها را چون تکه تکه کردند بعد از جنگ عمومی، عثمانی را تکه تکه کردند، و هر جا را دادند دست یک نوکری از نوکرهای خودشان، حالا این گرفتاریها پیدا شده است. مسلمین باید یکپارچه بشوند و با ابرقدرتها مقابله کنند، و هیچ ابرقدرتی هم نمیتواند با آنها مقابله کند. ما الآن با جمعیت کمی که داریم- ما 35 میلیون جمعیت داریم، در صورتی که حریفهای ما میلیارد جمعیت دارند- ما با جمعیت کم عازم این شدیم که مقابله کنیم، و هیچ هم بنا نداریم به اینکه پیروز بشویم. ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم. ما مکلفیم که با ظلم مقابله کنیم. در پاریس هم که میآمدند، به من بعضی «خیراندیشان» و اشخاصی که ملتفت قضایا نبودند میگفتند که نمیشود؛ دیگر امکان ندارد، دیگر شما یک فکری مثلًا بکنید که یک تنازلی بکنید، من به آنها میگفتم ما تکلیف داریم ادا میکنیم، میشود و نمیشود برای ما مطرح نیست. ما مکلفیم از طرف خدای تبارک و تعالی که با ظلم مقابله کنیم؛ با این آدمخوارها و با این خونخوارها مقابله کنیم. ما به آن اندازهای که قدرت داریم مقابله میکنیم؛ اگر پیروز شدیم که خوب، الحمد للَّه، و اگر پیروز هم نشدیم، الحمد للَّه که به تکلیف عمل کردیم. مسلمین باید خودشان را مکلف بدانند؛ گمان نکنند که اگر پیروز نشدند، نیستید پیروز. اگر معنویات ما محفوظ بشود، گرایشمان به قرآن محفوظ باشد، چه شهادت برای ما حاصل بشود، که نیل بزرگی است؛ و چه پیروز بشویم. ما الحمد للَّه در همه جاها پیروز هستیم؛ و احدَی الحُسنَیَین برای ماست، ان شاء الله.
شکست ابرقدرتها و جنبش بیداریبخش ملتها
ما امیدواریم که یک روزی با جنابعالی، با آقای آسید موسی صدر- سلمه الله تعالی- در قدس با هم نماز بخوانیم ان شاء الله. و ما مایوس نیستیم. مسلمین باید با قدرت پیش بروند. امروز تقریباً ابرقدرتها رو به شکستند، رو به شکستند، آن طور نیست که خیال بشود مثل ده سال پیش از این است. امروز امریکا الآن گرفتار همین مسلمانهای سیاهپوست است، که مجبور شده در چندین شهر، هشت شهر، اعلام حکومت نظامی بدهد. این مساله یک جنبشی است که در بشر پیدا شده که زیر بار نمیخواهد برود، یک چیزی است همه جا پیدا شده. الآن در عراق جنبش پیدا شده است، در- عرض میکنم- پاکستان، در هندوستان، در جاهای دیگر، همه جا پیدا شده. این مسلمانها باید هم را پیدا بکنند، خودشان را پیدا بکنند، خیال نکنند که ابرقدرتها چه هستند. نخیر، همچو حرفهایی نیست در کار. هم خودشان را پیدا بکنند، و هم با هم اجتماع بکنند، با هم وحدت داشته باشند، تا ان شاء الله پیروز بشوند، و پیروز میشوند، ان شاء الله. امیدواریم که این انقلابات و نهضتهایی که در بین مسلمین پیدا شده همه جا برود و همه جا با هم باشند، و با وحدت کلمه و اتکال به خدای تبارک و تعالی، که منشا همه پیروزیهاست، ما به پیش برویم، و همه ممالک اسلامی وحدت کلمه، و زیر بیرق اسلام زندگی مرفه آبرومندانه بکنند ان شاء الله تعالی. خداوند ان شاء الله لبنان عزیز را نگه دارد و مسلمانان لبنان را، مسلمانانی که برای اسلام در جنگ هستند پیروز کند ان شاء الله تعالی.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته