بسم الله الرحمن الرحیم
ماموریت رضا خان در سرکوب عشایر و نابودی روحانیت
رضا خان هجوم کرد به تهران و با دستیاری انگلستان، حکومت ایران را به دست گرفت و بعد از چندی، احمد شاه «1» را از صحنه بیرون کرد و خودش به جای احمد شاه نشست و به تدریج، ماموریت خودش را شروع کرد به انجام دادن. ماموریتهای زیادی داشت. قدرتهای بزرگ هر چه را که بر خلاف میل خودشان و بر خلاف منافع خودشان میدیدند، باید به دست این آدم نابود بشود یا سرکوب. اول شروع کرد به سالوسی و ریاکاری و در همین تهران، آن طوری که آن وقت میگفتند، در همه تکیههایی که در ماه محرّم برای عزا بپا بود، میگفتند: با پای برهنه، شمع هم دستش میگیرد و میرود. این یک چهره بود که از رضا خان در ایران نمایش پیدا کرد و بعد به اسم اینکه امنیت را میخواهد به ایران برگرداند، شروع کرد به مبارزه با عشایر ایران و عشایر [را،] که یکی از پایگاههای مهم ایران بودند، گرچه نواقصی داشتند، ولی خدمتهایی هم میکردند، عشایر را یکی پس از دیگری سرکوب کرد و از محالّ خودشان، بعضی از آنها را کوچ داد به جاهای دیگر و آنها را تقریباً از بین برد.بعد ماموریتهایی- در خلال همه اینها همه گاهی با هم میشد- شروع کرد [به] مخالفت با روحانیون، به اسم اینکه میخواهم تصفیه بکنم. و این سنگر بزرگ اسلامی را [از بین برد] که یک خدمتگزارانی به ایران بودند و به اسلام بودند، بدون اینکه بر بودجه دولت یک شاهی تحمیل بشوند، لکن خدمتهاشان، یکی از بزرگترین خدمتهای آنها، این بود که تربیت میکردند مردم را. شما در پروندههایی که در دادگستری و غیر دادگستری هست و بوده، میبینید، از آنهایی که تحت تربیت روحانیین بودند، پرونده جنایتی نمیبینید. برای آرامش کشور، اینها یک عامل موثر بودند و برای هدایت مردم به راه صحیح و اخلاق و اعمال صحیح یک راهنماهای مهمی بودند.
من آنچه که در بسیاری از صحبتهایم از روحانیون بحث میکنم نه این است که من هر که معمّم است از او پشتیبانی میکنم. «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.» لکن وقتی که ما در سابق دیدیم که جزء برنامه انگلیسها، که رضا خان را آورده بودند- شاید در راس برنامه هم بود- این بود که باید این طایفه از بین بروند. با تمام قوا، از تبلیغات مجلات و روزنامهها و گویندگان و اینها گرفته تا هرجا که روشنفکری و روشن فکرنمایی بودند، بر ضد روحانیت بسیج شدند. کم کم آن صورت دومش را نشان داد. آن وجهه دومش را کم کم نشان داد. در زمان این شخص نالایق، که مملکت ما را به تباهی کشاند، به پیغمبر اکرم در روزنامه سبّ «2» کردند، در روزنامه به پیغمبر سبّ کردند و به مرئی و منظر این دولت بود و آن دولتمردان. مجلس درست کردند و در آنجا از پیروزی اسلام بر کفر انتقاد کردند. این روشنفکرها دستمالها را درآوردند و گریه کردند که اسلام بر شاه ایران، شاه آن وقت ایران غلبه کرده است. «3» شعراشان شعر گفتند، نویسندگانشان نوشتند، گویندگانشان گفتند. ما از اینکه انگلستان این قدر اصرار داشت بر اینکه این طایفه را از بین ببرد، میفهمیم که از این طایفه اینها رنج میبرند و باید اینها سرکوب بشوند.
ذائقه تلخ ملت از نیروهای مسلح در رژیم پهلوی
مع الاسف، در آن وقت یک ارتشی درست کردند و یک ژاندارمری درست کردند و یک شهربانی درست کردند که تلخی اعمال آنها در ذائقه ملت ما بود و برای شما که الآن خدمتگزار هستید، زحمت ایجاد کرده. شما برادرهای عزیز که الآن خدمت میکنید به این کشور، مواجه هستید با یک اسمی که در زمان رضا خان و در زمان بعد از او، خصوصاً در زمان رضا خان، مردم یک ذائقه تلخی از همه این قوای مسلحه داشتند و دارند، و این اشکالی است که برای شما پیش آوردهاند که تا آمدید شماها این ذائقه تلخ را شیرین کنید، خیلی زحمت دارد. خیلی باید جانفشانی کنید. خیلی باید با مردم رفتار خوب بکنید. پادگانهای شما باید پایگاه اسلامی باشد و مستضعفین را همراهی کند و مستکبرین را اعتنا نکند. مدتی شما زحمت بکشید تا آن ذائقه تلخی که در ملت از این جمعیت، [هست، از بین برود] شما که آن وقت نبودید؛ گمان ندارم یکی از شما هم آن وقت بودید، لکن این اسم به طوری شد در آن وقت که وقتی گفته میشد، تلخ بود در ذائقه مردم. آن وقت خود همین مرد، خود همین رضا خان، در یک روزی که وارد شده بود در یک پادگان ژاندارمری، دستهایش را در جیبش گذاشته بود و معرفی کرده بود اینها را به اینکه اینها دزدند! در عین حال که سرکرده همه دزدها خودش بود، منتها دزدها یواشکی یک کُتی، یک شلواری، یک کاسه مسی از مردم میبردند و این علنی مازندران را با آن طول و عرض، از همه اشخاصی که دارای یک ملکی بودند گرفت و به اسم خودش ثبت کرد. این طور معرفی میکرد از یک جمعیتی که اینها این طور هستند یا میخواست تعلیمشان بدهد که تکلیف این است.تلاش برای خوش بین نمودن مردم به نیروهای مسلح
در هر صورت، شما آقایان که از پرسنل ژاندارمری هستید و اینجا آمدهاید، مدتها باید زحمت بکشید تا اینکه اثبات بکنید که ژاندارمری این جور نبود. ژاندارمری وقتی که در خدمت طاغوت بود و میدید خود آن آدمی که در راس واقع شده سرکرده دزدهاست، قهراً این اشخاص هم تبعیّت میکردند و به خیال خودشان النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم «4» بودند. نه شما تنها، این شهربانی و پاسبانها که با مردم تماسشان در شهرها زیاد بود؛ اینها طوری معرفی شده بودند پیش مردم که اگر اسم اینها را میبردند یا شخص آنها را میدیدند، چندش به آنها رخ میداد. این طور با آنها مخالف بودند. شهربانی هم باید مدتها زحمت بکشد تا اینکه این مطلبی که در ذهن مردم منعکس بود، بیرون کند.سایر قوای انتظامی هم این طور. اینها هم شرارتهایی کردند در این مملکت و سرکوبیهایی از خدمتگزاران این مملکت کردند که اسم آنها هم وقتی که میآمد، مردم از آنها متنفّر بودند. بنا بر این، شما آقایان که حالا در خدمت اسلام هستید، چه شما و چه قوای مسلّح دیگر مثل ارتش و مثل شهربانی، مدتها باید شما زحمت بکشید و خوش رفتاری بکنید و خدمت صادقانه بکنید تا اینکه از دل مردم این مطلب بیرون برود، با اینکه ما میدانیم که شما هیچ کدام آنجا نبودید آن وقت، هیچ یک از شما نبودید.
حاکمیت اجانب بر کشور توسط رژیم پهلوی
من یادم است، از اوّلی که رضا خان آمد به ایران یا آمد به تهران تا حالا من شاهد همه قضایا بودهام. این بنا داشت به اینکه این مملکت را با هر طوری که میتواند طوری بار بیاورد و بعد هم پسر خلفش آن هم طوری بار بیاورد این مملکت را که همه چیزهایی که اینها از ما میبرند، هر چه که از ذخایر ما آن وقت انگلستان و بعد هم امریکا ببرند، هیچ کس نباشد که کلمهای در مقابل آنها بگوید و اگر میگفت، سرکوبی میکردند و اگر مخالفت میشد، میکوبیدند اینها را. مخالفت از طرف روحانیون چند مرتبه شد، لکن هم با حیله و هم با قدرت آنها را کوبیدند. بعد هم که شما ملاحظه کردید که دانشگاه ما را به چه صورت درآوردند، دبیرستانهای ما را به چه صورت درآوردند. از همان دبستان شروع کردند آدم غربی درست کردن، آدم معتقد به غرب و مخالف با اسلام درست کردن. از همان بچه کوچولو شروع شد و همین طور تا اینکه یک قشر زیادی مخالف با همه چیز، با همه مآثر اسلام، با همه مآثر کشور، اینها تربیت میکردند. دانشگاهی بود که از تویش مثل نصیری «5» و شریف امامی «6» و امثال اینها بیرون میآمد؛ اینهایی که به تمام معنا وابسته به انگلستان و اخیراً به امریکا بودند. یک همچو مملکتی را اینها درست کردند، با امر انگلستان در زمان رضا خان، و با فرمان امریکا در زمان محمد رضا، که حالا که اینها رفتند، شما میبینید که همه چیز باید متحول بشود. البته متحول هم خیلی شد. حالا در هر جا که شما بروید، محتاج به این است که از سر درست بشود. ادارات یک اداراتی است که به فرم همان ادارات زمان طاغوت است و باید تصفیه بشوند و متحول بشوند به یک ادارهای که به درد مردم بخورد.وظیفه قوای مسلح در خدمتگزاری به مردم
قوای انتظامیه، قوای مسلّحه باید خودشان را در خدمت مردم قرار بدهند، آن طوری که عناوین خودشان اقتضا میکند. ژاندارمری، پاسبان و امثال ذلک، ارتش [و مانند] اینها باید این مملکت را حفظ بکنند. اینها برای حفاظت ملت و مملکت آمدهاند و برای پاسبانی از مملکت خودشان متشکّل شدهاند. باید اینها توجه به این معنا داشته باشند که همه این قوای مسلّحه باید در خدمت مردم باشند. بودجهای که اینها را اداره میکند از جیب مردم است. نباید از جیب مردم بودجهاش اداره بشود و به سر مردم تحمیل بکند و- عرض میکنم که- اذیت و آزار بکند، چنانچه در عصر این دو غیر انسان بود.شما باید توجه به این معنا داشته باشید که باید خدمت به این کشور بکنید و خدمت به این ملت بکنید. اگر- خدای نخواسته- در یک پادگانی، یک نفر آدمی پیدا شد که خلاف رویّه اسلامی و انسانی کرد، باید روسا توجه کنند، جلویشان را بگیرند. مبادا یک وقتی باز همان مسائل سابق در پادگانهای ژاندارمری یا در مراکزی که سایر قوای مسلّحه هستند، یک همچو مسائلی که در سابق بود، باز تکرار بشود. باید با کمال دقت، کسانی که در راس هستند اشخاص ناظر بفرستند، همه جا را تحت نظر بگیرند؛ برای اینکه اگر- خدای نخواسته- از چهار نفر یک امر خلاف قاعدهای، یک امری که در زمان سابق اتفاق میافتاد، بست و بند با خانها و کوبیدن مردم اتفاق میافتاد، اگر حالا در چهار جا اتفاق بیفتد، همهتان بدنام میشوید؛ برای اینکه مردم ذائقهشان تلخ است و اگر ببینند که در چهار جا یک فسادی ایجاد شده است و یکی از کارهای سابق انجام گرفته است، همه شما را مردم محکوم میکنند.
بنا بر این، همه شما موظفید که از آن چیزهایی که بر خلاف واقع است، هم خودتان را حفظ کنید و هم دیگران را. اگر کاری کردند، به سران ژاندارمری اطلاع بدهید که آنها جلوگیری بکنند تا این ذائقه تغییر بکند. البته بسیار تغییر کرده است؛ یعنی، بسیار جلو رفته است این تغییر. و لهذا، شما الآن وقتی که در جمعیتها میروید، مردم برای شما شعار میدهند. کی همچو مسائلی سابق بود؟ مردم پشت به آنها میکردند. اگر با زور هم میآوردندشان یک جایی که یک- فرض کنید که- اشخاصی بودند، آنها با زور بودند و [با] جمع همراه نبودند. در هر صورت، الآن ما و شما و همه ملت خدمتگزار به اسلام و خدمتگزار به کشور هستیم و باید همه مجتمعاً با دست واحد، همه یکدست خدمت به این کشور بکنیم تا اینکه ان شاء الله این کشور به قدرت کامله الهی به پیش برود و شما سرافراز باشید و کشور ما سرافراز باشد.
حفظ مملکت در پرتو نظم و انسجام نیروهای مسلح
نکتهای که میخواهم عرض بکنم و این اختصاص به شما ندارد، این یک امر عامی است نسبت به همه قوای مسلّحه اینکه این طور توهّم نشود که حالا ما آزاد هستیم و آزاد شدیم و آن زد و بند و زد و خوردهایی که پیشتر بود، نیست و آن کتکها و حبسها نیست و آن اعدامها نیست، حالا باید انضباط هم نداشته باشیم. اگر یک قوای مسلّحهای بیانضباط باشد، یعنی، چنانچه فرمانده حکم کرد، اجرا نکند، اگر آن طبقه بالایی، که صاحبمنصبند، یک امری را گفتند، اینها اجرا نکنند، اگر این طور باشد، انسجام از بین میرود. آن وقت- خدای نخواسته- اگر یک امری پیش بیاید، نمیتوانید شما مقابله کنید. شما قوای مسلّحه، از ژاندارمری گرفته تا ارتش تا شهربانی تا پاسدارها، همه چنانچه منظّم نباشید و سلسله مراتب ملاحظه نشود، این اسباب این میشود که افرادی باشند یک یک. ژاندارمری وقتی میتواند خدمت بکند، ارتش وقتی میتواند خدمت بکند که اجتماع تو کار باشد. یک یک افراد که کار ازشان نمیآید. این «یک یک» ها وقتی متصل به هم شدند و یک نظمی داشت، میتوانند کار انجام بدهند. اما اگر یک یک، یکیهایی باشند که با هم منسجم نیستند یا نظم ندارند، اینها علاوه بر اینکه کاری ازشان نمیآید، اخلال هم میکنند.باید توجه داشته باشید که امروز شما خدمتگزار اسلام هستید و باید برای خدا کار بکنید. امر خداست که باید این مسائل را با دقت ملاحظه کنید و نظم را حفظ کنید و سلسله مراتب را حفظ بکنید. این یک مطلبی است که مربوط به شما تنها نیست و مربوط به همه قوای مسلّحه است. چنانچه توجه به اینکه مبادا یکی خلاف بکند، آن هم اختصاص به شما ندارد؛ همه قوای مسلحه باید در این معنا باشند. امر به معروف و نهی از منکر بر همه ملت واجب است. اگر یک خلاف یکی کرد باید نهیش بکنید، باید بازدارید او را از این کار. اگر یک آدمی در یک پادگانی یک عملی کرد که بر خلاف وظیفه بود، باید اطلاع بدهید تا اینکه این را جلویش را بگیرند.
باز این مطلب را باید به ملت عرض بکنم که سرباز بودن برای ملت، امروز جزء وظایف است. نگذارد ملت که این پادگانها در ارتش تهی بشود. سرباز حالا «سربازِ وظیفه» است. در زمان سابق، سرباز اجباری بود؛ به اجبار میبردند، اسمش را وظیفه میگذاشتند. اما الآن این اجبار در کار نیست، الآن یک امر الهی است. دفاع از مملکت اسلامی، دفاع از نوامیس مسلمین از واجبات شرعیه الهیهای است که بر همه ما واجب است و این موقوف بر این است که نظامیها، هم منظم و منسجم باشند و هم مراتب را حفظ بکنند و هم اشخاصی که میتوانند در نظام وارد بشوند، خودشان را معرفی کنند و این پادگانها را پر کنند از جمعیتها. از قراری که بعضی از روسای ارتش گفتهاند، گفتند که الآن پادگانهای ما پر نیست؛ برای اینکه نظام وظیفه را خیلی به آن عمل نمیکنند. لازم نیست که نظام وظیفه را با الزام بیایند شما را ببرند. شما میخواهید یک مملکتی را حفظ بکنید. ملت میخواهد که در مقابل این قدرتهایی که همه با هم منسجم شدند و اطراف کشور ما هستند، ملت میخواهد که جلوی اینها را بگیرد. این تا اینکه نظام، نظام صحیح نباشد و منسجم نباشد و پادگانها پر از جمعیت نباشد و مملکت یک نظام بزرگ نداشته باشد و ان شاء الله، یک نظام بیست میلیونی شما داشته باشید تا بتوانید از این توطئهها که الآن برای مملکت ما در کار است جلوگیری بکنید [عملی نیست]. خداوند ان شاء الله تعالی، حامی شما باشد و حامی این مملکت. و ان شاء الله، شما پیروز باشید و با پیروزی، اسلام را به پیروزی برسانید.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته