بسم الله الرحمن الرحیم
میزان اعمال
من از شما آقایان تقدیر میکنم که بنا [دارید] بر یک همچو مسائلی و بنا بر اینکه روزنامه میزان شما، بر میزان عدل باشد، و از شما تشکر و تقدیر میکنم که خیال دارید که راهی را بروید که راه اسلام باشد.آنچه من عرض میکنم این است که شما یک لفظی را انتخاب کردید که باید به محتوای آن لفظ پایبند باشید. لفظ «میزان»، همان میزانی که بعدها هم در منتهی إلیه سیر به آن منتهی میشوید، اگر محتوای واقعیش را نداشته باشد، شما در این میزان گرفتارید که با اسم میزان و این اسمائی که از آیه شریفه اخذ کردید نتوانستید و یا نخواستید محتوای او را در خارج محقق کنید. و اگر خدای نخواسته بر خلاف میزان یک وقت با قلم آقایان چیزی در روزنامه شما منعکس بشود، متوجه باشید که انعکاس آن در آن میزان هم هست. میزان اعمال ما پیش خداست و ثبت است و ثبت میشود. هر کلمهای و هر حرفی از ما صادر بشود، منعکس در آن عالَم و در میزان اعمال ما هست و اگر این میزان موافق با آن است [و] ما به صراط مستقیم رفتیم [و] میزانمان صحیح از کار در آمد، آن وقت هست که در آنجا رو سفید هستیم. اینجا ممکن است انسان کلمهای اتخاذ کند، و به محتوای آن کلمه عمل نکند. ممکن است که با تبلیغات آدم بگوید که ما داریم کار میکنیم. هر طایفهای هم شک ندارد که خودش را میزان قرار میدهند. بنای این عالَم این است. اگر شما پیش استالین میرفتید، او هم میزان را خودش میدانست. هر چه با او تطبیق میشد صحیح بود. هر چه با او تطبیق نمیشد باطل بود. امریکا هم بروید همین حرف است. آن که ما میگوییم میزان است گفتار ماست. هر چیزی که با این میزان درست در بیاید صحیح است. هر چیزی با این میزان درست در نیاید باطل است. اینجا هم همین حرفهاست. این حرفی است مال بشر. بشر خودش را محور همه چیز قرار میدهد.
هر چه من خواستم و گفتم آن صحیح است. هر چه دیگران میگویند آن صحیح نیست.
و این بر خلاف آن میزانی است که در آنجا هست. میزانی که در آنجاست این طور نیست که مثل اینجا بشود حقنه کرد. آنجا همه چیز واضح و آشکار میشود. قلبها در آنجا همه اسرارشان منعکس میشود. و آنجا دیگر این نیست که ما بتوانیم یک مطلبی بگوییم و ادعا بکنیم، و در عمل خلافش را بکنیم و بعد هم توجیه بکنیم، این طور نیست.
شما که این کلمه را برای روزنامه خودتان انتخاب کردید- و کلمه شریفی است- باید توجه بکنید به اینکه این میزان جوری از کار درآید که با آن میزانی که میزان حق است خلاف نباشد.
خطر بیماری مَنیّت و خودخواهی
و توجه داشته باشید که به این بیماری همه ما مبتلا هستیم، و بیماری عمومی است، الّا مَنْ عَصَمَهُ اللهُ تَعَالَی. «1» همه انسانها به این بیماری مبتلا هستند. و آن بیماریِ مَنیّت است، خودخواهی است. انسان تا آن آخر هم خودخواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا- علیهم السلام- و به مدد خدای تبارک و تعالی نجات پیدا بکند؛ یا لا اقل کم بشود این بیماری در او. شما توجه بکنید که حتی الامکان توجه به این بیماری داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس دیگر نه. این در باطن آدم هست. این طور نیست که کسی بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهی نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصی دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصی هم نمیخواهند توجه کنند. شمایی که حالا این لفظ را انتخاب کردید، که میزان حق و باطل را میخواهید در روزنامهتان منعکس کنید، توجه داشته باشید که خدای نخواسته بر خلاف این تعهدی که با این اسم پیدا کردید، نباشد. عدل و حق را ملاحظه کنید.لزوم دقّت در نگارش مقالات
عدل از هر کس صادر بشود عدل است. و جرم و جور از هر کس صادر بشود جور است. انسان کامل اوست که آن کاری که از او صادر میشود اگر باطل است، دنبال این باشد که اصلاحش بکند، و ابایی از این نداشته باشد که اقرار بکند. البته نه اینکه معصیتی که در خفا کرده بیاید در عَلَن بگوید؛ این حرام است. لکن اگر یک خطایی کرد فرض کنید روزنامه شما که حالا منتشر شده است، اگر دیدید در یک مقالهای، در یک سر مقالهای، در یک جایش اشتباهی شده است که انسان مصون از اشتباه نیست، و بر خلاف آن چیزی که میزان اقتضا میکند شده است، قدرت روحی انسانِ صحیح آن است که بتواند همان اول بنویسد که من اشتباه کردم. مساله این است هر که این قدرت را پیدا کند این مالک خودش است. و اگر این قدرت در انسان نباشد، مالک خودش نیست؛ شیطان مالک آدم است.روزنامه شما که این اسم را انتخاب کرده است کوشش کنند نویسندگان آن [درست عمل کنند] البته نویسندهها گاهی وقتها جواناند. خوب، جوان یک طور طرز فکر دارد که پیرها آن طرز فکر را ندارند. در بین شما هم جوانها هستند و هم پیرها. شما اگر یک وقت دیدید که یک جوانی به واسطه تندیی که دارد، در عین حالی که سالم است، لکن خوب، یک تندیهایی در جوانها هست، یک وقت دیدید که مقالهای نوشته است و این مقاله موجب آزردگی یک جمعی میشود، موجب تفرقهای میشود، موجب چیزی میشود که امروز کشور ما با آن طور مسائل مواجه است و باید ما کوشش کنیم که کم بشود، این طور مسائل که یک وقتی است که طلبه جوانی کرده است، این را به پیرها عرضه بکنید و اصلاح بکنید. این طور نیست که انسان بتواند جلوی قلم خود یا زبان خودش را مطلقاً بگیرد؛ لکن میتواند کمش بکند. نمیگویم قدرت ندارد؛ از اختیار خارج است و معاقبیم. نخیر، همه معاقبیم در گفتارمان در کردارمان در نظرهامان. در همه چیز ما مسئولیم.
باید توجه به این معنا بشود که حتی الامکان، آن قدری که لازم است، خصوصاً در این موقع از زمان که ملت ایران و کشور ایران مبتلا به همه گرفتاریهاست و همه باید کوشش بکنند که گرفتاری را زیادش نکنند، دنبال این باشند که کم بشود دعواها، زیاد نشود. کوشش کنید تفاهم بشود، اگر بنا باشد که شما در «میزان» حرفی [بزنید] که خدای نخواسته خلاف میزان عمل بکنند، به یک طایفهای شروع کنید چه کردن، آن طایفه هم اسمش را میزان نمیگذارند، چیز دیگر میگذارند، آنها هم شروع میکنند به این طرف. حالا آن طور نیست که مثل زمان سابق باشد که «اعلیحضرت همایونی» هر چه گفتند همان مُتَّبع است. حالا از آن بالا تا پایین هر که حرف بزند، آن پایین پایینها هم، که به خیال ما و شما پاییناند که نیستند، اعتراض میکنند. اعتراضشان را هم میبینید. الآن وضع این طور است که کسی جلو کسی را نمیتواند بگیرد، و نگرفته است. اگر هر کس شروع کند مطلبی بگوید که به یک طایفهای بر میخورد، این هم دنبال این میآید که به شما جواب بدهد، یک قدری هم اضافهاش میکند. فردا هم شما بگویید یک قدری بالا پایین؛ خوب، این همین طوری میرود تا اینکه همه قلمها بشود چماق و زبانها بشود خنجر!
باید همه ما، همه ملت ما، روزنامهها، همه تبلیغات، فکر این معنا باشند که این بار سنگین که الآن آمده است روی ایران سَبُکش کنند. الآن همه اطراف ایران یک بساطی است. یک جا جنگ است، یک جا اشرار خانههای مردم را چه میکنند؛ این اشرار زمینهای مردم را چه میکنند. این مسائل هست، و تبلیغات دامنهدار هم هست که اگر یک کار جزئی انجام بشود، در خارج بزرگش کنند و در همه جای دنیا تبلیغش میکنند.
هدف دشمن از ایجاد اختلاف
ما باید حتی الامکان کاری بکنیم که یک وقت خدای نخواسته این طور نباشد که در خارج بگویند این یک کشوری است که نمیتواند خودش درست کند. بزرگانش اینها هستند؛ ریختند به جان هم، و پایینتر آنها هم آنها هستند که ریختند به جان هم! در حالی که مملکتشان در معرض خطر است، جنگ داخلی راه انداختهاند. پس اینها رشد ندارند.اگر رشد داشتند وقتی که دشمن به آنها حمله میکند، همه باید قلمها و زبانها را غلاف کنند، و برای دشمن به کار بیندازند. قلمها به ضد دشمن؛ قدمها به ضد دشمن؛ همه چیز به ضد دشمن. وقتی دیدند که ما این طور نیستیم، مملکتمان در معرض خطر است، جنگ ما داریم، اشرار از اطراف مشغولاند به اینکه ما را منحرف کنند از جنگ و مشغول به کار دیگری بکنند تا جنگ طول بکشد، از این طرف، در تمام کشور ما یک دسته اشخاصی آمدند برای اینکه آشوب بکنند، همّشان این است که ما را به جان هم بیندازند، اگر در یک همچو موقعی که دنیا میداند که وضع ما این طوری است- آنها هم چنین نیست که بیخبر از مسائل ما باشند .... اینها به همه جا اطلاع میدهند، همه حرفهای اینها را آنجا هم میگویند- این طور باشد که منعکس بشود ما یک ملتی هستیم که در عین حالی که مبتلا به دشمنها هستیم، خودمان به جان هم ریختیم و خودمان مشغولیم به اینکه با هم اختلاف داشته باشیم، هِی دامنبزنیم به اختلافات، این همان است که آنها از خدا میخواهند. در دنیا منعکس بشود یک ملتی هستند که قیّم لازم دارند. خودشان نمیتوانند خودشان را اداره کنند. باید یک قیّمی بیاید آنها را اداره کند! این را مشروع کند در خارج. و بعد به واسطه مشروعیت این، وارد بشوند در ایران. یک وقت این است که مشروع نیست. فرض کنید که فلان کشور به ما حمله میکند، دیگران محکومش میکنند، اگر انسان باشند آنها. یک وقت صورت مشروعیّت به او میدهند. وقتی صورت مشروعیت به او دادند، هر کدام از اینها که میخواهند قیّم بشوند وارد میشوند میگویند ما دیدیم که این مملکت دارد از بین میرود، برای انساندوستی و برای خیرخواهی آمدیم اینجا که اینها را اداره بکنیم! خوب، شما قضیه افغانستان را دارید میبینید. یک بهانه پیدا کردند در افغانستان، شوروی آمد در آنجا! قبل از اینکه ظاهراً وارد بشوند، آمد آن سفیرشان پیش من گفت که از ما خواستهاند که برویم آنجا. من به او گفتم: شما قدرت دارید میتوانید بروید، لکن پشیمان میشوید؛ برای اینکه وقتی رفتید، ملت وقتی شما را نمیخواهد، نمیتوانید آنجا کار انجام بدهید. الآن هم میبینید که رفتهاند آنجا و قتل و غارت دارند میکنند، مع ذلک موفق نشدهاند. علی ایِّ حالٍ، یک صورتی نباشد که ما خودمان مشروعیت بدهیم به دخالت دیگران در کشور خودمان.
پایبندی به تعهدات ادعا شده
ما باید همه با هم همزبان و هم قلم باشیم، برای این مشکلاتی که پیش آمده کوشش کنیم رفع بکنیم مشکلات را، نه اضافه کنیم. لا اقل روزنامههای ما اضافه نکنند. حالا نمیتوانند [کم کنند]، دیگر اضافه نکنند. و این مسئلهای است که باید همه روزنامهها به آن توجه داشته باشند؛ و روزنامه «میزان» برای انتخاب این کلمه بیشتر مسئول است. برای اینکه این کسانی که در این روزنامه هستند و اشخاصی هستند که تعهد به اسلام دارند، بیشتر مسئول هستند. شاید روزنامه فرض کنید «مردم» چنین تعهدی ندارد. او هر چه دلش میخواهد میگوید. هیچ وقت هم نگفته است من متعهدم. او میگوید البته، لفظش هست، ولی واقعش نیست. آن قدر مسئولیتی که ماها داریم که ادعا داریم که جمهوری اسلامی هستیم و میخواهیم به موازین اسلامی عمل کنیم و روزنامه «میزان» هم کلمه میزان و عدل را برای خودش انتخاب کرده و میخواهد میزان باشد و میخواهد به موازین شرعیه عمل بکند، به عدل عمل بکند، ما با این ادعامان مسئولیت داریم. فردا اگر شما، همه ما وارد شدیم در محضر خدای تبارک و تعالی، به شما که نویسنده و ادارهکننده «میزان» هستید میگویند شما این کلمه را انتخاب کردید، و خدای نخواسته اگر عمل موافق با میزان نباشد و میزانش نکردید، شما ریا کار هستید. علاوه بر اینکه به خلافتان مجرم هستید؛ به ریاکاریتان هم مجرم هستید؛ برای اینکه گفتید یک «ترازو» درست کردید و گفتید که ما میخواهیم با عدالت عمل بکنیم؛ ما میخواهیم زبان عدل باشیم، لسان عدل الهی باشیم و هستیم. این روزنامه معنایش این است که ما به میزان عدل میخواهیم عمل بکنیم. اگر خدای نخواسته یک وقتی بر خلاف این شد، در همان جا میگویند شما علاوه بر اینکه مجرم هستید، مجرم از حیث ریا هم هستید. الرِّیَا شِرکٌ باللهِ العزیز. «2» علی ایِّ حالٍ من به همه، نه شماها، به همه این اشخاصی که متصدی تبلیغات هستند، آنهایی که قلم دارند و زبان دارند و مینویسند منتشر میکنند، یک مسئله کلی عرض میکنم، و آن اینکه ما امروز چنانچه واقعاً عقل سیاسی داشتیم و توجه به مسائل سیاسی داشتیم، باید همهمان دست به هم بدهیم، زیر بغلِ هم را بگیریم، تا بتوانیم راه برویم. چند نفر آدم که همه آنها شل هستند، نباید اضافه کنیم شلی را به آنها! باید اینها همه دست هم را بگیرند بتوانند راه بروند. ما الآن یک ملتی هستیم که از همه جا به ما دارد ظلم میشود؛ از همه جا به ما هجوم میشود؛ وقتی یک همچنین ملتی هستیم، باید دست به دست هم بدهیم تا اینکه این بار را به محل برسانیم. شما توجه به این معنا داشته باشید؛ هر کسی گرفتار اعمال خودش است. گاهی هم گرفتار اعمال دیگر است. اگر بتواند آن را درستش بکند، امر به معروف باید بکند. گرفتار خودش است. شما نباید بگویید که چون روزنامه کذا این طور نوشته است، پس ما هم این طور بنویسیم، اوّل او نوشته است.اگر یک کسی اول یک جرمی کرد، دومی هم باید جرم را بکند برای اینکه او اول کرده است! نه. اگر انسان این طور باشد که تا به او یک کلمه گفتند فریادش بلند شود، این فریاد دیگر فروکش نخواهد کرد در همه اطراف ما. یک وقت یک کسی فرض کنید یک حرفِ غیر واقعی نوشت و غیر صحیح نوشت، این را اگر تحمل کرد انسان و با قول صحیح و حَسَن به او این جواب داد، کم میشود، تمام میشود. اما اگر بنا شود که خشونت بکند، شما هم بکنید، باز او یک خشونت دیگر میکند تا آخر.
ما باید همه توجه به این معنا داشته باشیم که امروز کشور ما کشوری است که طمعها از او کم شده است؛ یعنی طمع کم نشده است؛ ولی این چیزی که میبردند حالا نمیبرند، و میخواهند ببرند. هم شوروی میخواهد ما تحت سلطه او باشیم، هر چه بخواهد استفاده بکند؛ هم امریکا میخواهد این کار بکند؛ هم سایر کسانی که نظیر آنها هستند. بعد از اینکه ما طعمه همه گرگهای دنیا هستیم، نباید خودمان هم به جان خودمان بیفتیم تا فرصت بدهیم که آنها ما را طعمه خودشان کنند. ما باید با عقل و با تدبیر و با قلم و با حرف و با همه همراهی کنیم با هم. زیر بغلِ هم را بگیریم. میبینید این وزارتخانه را خوب نمیتواند اداره کند، کمکش بکنیم. این آدم خوب نمیتواند کاری انجام بدهد، کمکش کنیم. نیاییم بگوییم که چون تو نمیتوانی کار بکنی، پس باید چه. آن هم بگوید نخیر، من میتوانم، شما نمیتوانید. این مسئلهای است که الآن هر که هر حرفی به دیگری بزند آن هم جوابش را میدهد. و آن وقت یک غائله درست میشود. چرا ما در یک موقعی که [محتاج] آرامش هستیم غائله ایجاد کنیم؟ باید ان شاء الله همه ما دست به هم بدهیم، و امیدوارم که این طور بشود، همه دست به هم بدهیم، و این کشور را برسانیم به آنجایی که خودش بتواند خودش را اداره کند؛ و مطبوعات اینجا و رادیو و تلویزیون اینجا یک الگویی بشود برای خارج.
امیدوارم خداوند به شما توفیق بدهد و کار خودتان را اصلاح بکنید، درست بکنید و درست عمل بکنید. و توجه داشته باشید که همه ما در محضر خدا هستیم. الآن اینجا محضر خداست. آن وقت که قلم بدست میگیرید و مینویسید بدانید که فکر شما، قلب شما، قلم شما، دست شما، زبان شما، همه در محضر خداست. خداوند به شما توفیق بدهد؛ و همه ما را موفق کند که عمل کنیم به وظایف خودمان، ان شاء الله.