بسم الله الرحمن الرحیم
لزوم تحول حوزههای علمیه و دانشگاهها
گروههای مختلفی که جناب آقای رئیس جمهور اسم بردند، چون ما همه مشترک در مقصد هستیم دیگر لازم نمیبینم یکی یکی را اسم ببرم. من مسائلی که مشترک بین همه ما هست فی الجمله، عرض میکنم.این انقلاب اسلامی ایران [را] باید بگوییم که یک جهش ناگهانی بود که ملت ما در هر امری که از امور پیش میآمد تازه کار بود؛ برای اینکه، در رژیمهای سلطنتی و خصوصاً در این پنجاه و چند سال اخیر برای هیچ یک از گروهها فرصت اینکه در مسائل فکر کنند، فضلًا، از اینکه عمل کنند نبود. حوزههای علمیه ایران، چه حوزههای علمیه قدیمی و چه دانشگاهها یک وضعی داشتند که با این جهش باید آن وضع را متحول کنند و تهیه قبلی نداشتند. ناگهان تکلیفهایی به دوش همه آمد و چون مهیا نبودند هیچ یک از قشرهای ملت، از این جهت بار سنگین بود، لکن مع ذلک، بحمد الله همت والای همه قشرهای ملت این بار سنگین را هم دارد به پیش میبرد، لکن کافی نیست این مقدار. حوزههای علمیه علوم شرعیه فعالیتهایشان در رژیمهای سابق و خصوصاً این پنجاه و چند سال اخیر بسیار محدود بود؛ هم برنامههای تحصیلیشان محدود بود، و هم فعالیتهای خارجیشان که آن در حد- تقریباً- صفر بود.
عدم صلاحیت اکثر قضات در رژیم سابق
مسئله قضاوت که یک مسئله مهم اسلامی است، حوزههای علمیه چون از این مساله منزوی شده بودند و آنها را منزوی کرده بودند، مهیا نبودند که یک همچو بار سنگینی را بزودی از دوش خودشان بردارند. و چون حدود و تعزیرات و قضا و امثال اینها در آن رژیمها اصلًا مطرح نبود، رجالی که باید اینها را تکفل کنند و عمل کنند بسیار ناقص بودند حوزهها از این جهات، نه از باب اینکه تقصیری کرده باشند، از باب اینکه مجالی برای آنها نبود. خطبای ما در سرتاسر کشور خطابهها و صحبتهایشان محدود به یک مسائل کوچک بود و راجع به مشکلات کشور حق اینکه اظهار نظری بکنند نداشتند و لهذا، در این امر آنها هم مهیا نبودند. نماز جمعه آن طوری که آقای رئیس جمهور- سلمه الله- فرمودند، از باب اینکه به حسب فتوای فقهی واجب تخییری بود، توجه به اینکه این قسم از لنگه تخییر چه اهمیتی دارد نداشتند و اگر نماز جمعهای هم در بعضی از بلاد انجام میگرفت، آن چیزی که باید ائمه جمعه به مردم القا کنند، قدرت نداشتند.نمیتوانستند راجع به فساد حکومت یک کلمه بگویند. نمیتوانستند راجع به گرفتاریهای عمومی ملت، اجتماعی ملت یک کلمه صحبت کنند. خطبای ما و ائمه جماعت و جمعه ما تماسی که با مردم داشتند، یک تماس بسیار محدود و در یک مسائل محدود. و مهمات مسائل اسلام در طاق نسیان گذاشته شده بود از باب اینکه امکان نداشت برای این طوایف نظرهایی که دارند ابراز کنند. دادگاههای ایران، سرتاسر ایران به دست اشخاصی [بود] که صلاحیت برای قضاوت نداشتند، الّا شاید بسیار کم؛ از این جهت دادگاههای ما هم یک نحو آشفتگی داشت که باید متحول بشود به یک دادگاههای اسلامی. با نبودن افراد از باب اینکه مهیا نبودند حوزهها برای تسلیم افراد، آن هم الآن باز گرفتاری و کمبودی دارد.
تلاش رژیم سابق در ایجاد اختلاف بین مردم
مردم عادی هم سرتاسر مملکت، چه بازاریها و چه کشاورزها و چه آنهایی که کارمند دولت یا کارگر هستند، آنها هم، آنهایی که در ادارات بودند یک وظایف تحمیلی داشتند که تخلف از آن نمیتوانستند بکنند و آنهایی که خارج از ادارات بودند که اکثریت مردم بودند، به کارهای عادی خودشان مشغول بودند؛ ابداً، راجع به امور اجتماعی، راجع به اموری که مشکلات است برای کشور و راجع به مسائلی که در سیاست کشور و در اقتصاد کشور و در سایر گرفتاریهای کشور دخالت داشت هیچ نظری نداشتند، از باب اینکه مجال نمیدادند به آنها که دخالتی بکنند. اختناق بزرگی برای همه طوایف بود و اداره میشد این کشور، یک اداره ظالمانه به دست یک عده قلیل و تحمیل میکردند مسائل خودشان را بر جامعه و نمیگذاشتند که جامعه یک نظری در کارها بطور استقلال بکند. از آن طرف بین طوایف مختلفه کوشش داشتند که اختلاف ایجاد کنند و به اختلاف حکومت کنند؛ اختلاف ایجاد کنند بین برادرهای اهل سنت و شیعی مذهب، اختلاف ایجاد کنند در هر نقطهای بین اشخاصی که در آن نقطه یا احزابی که در آن وقت بود و همه اقسام اختلاف را ایجاد کنند و با این اختلاف نگذارند که توجه به مسائل بشود.لزوم تربیت قاضی و مبلّغ در حوزهها
امروز که ما فُجاهً «1» رسیدیم به یک آزادی و از آن اختناق فکری و عملی خارج شدیم میبینیم که مشکلات فراوانی در پیش داریم که باید این مشکلات را با همت همه کشور و همه قشرهای ملت این مشکلات را از سر راه برداریم. حوزههای علمیه سراسر کشور خصوصاً حوزه قم، حوزه مشهد، حوزه اصفهان باید کوشش کنند که امروز که میتوانند، مبلغ بفرستند به آن نحوی که بشناسد جامعه را و بفهمد که مشکلات چه است و باید چه بکند و چه بگوید؛ تربیت کنند و قاضی تربیت کنند و مخصوصاً مبلغین را زیاد احتیاج به آن هست. در سرتاسر کشور، ما احتیاج به مبلغ داریم، علاوه بر آن در خارج کشور احتیاج به مبلغ بیشتر داریم و الآن ما کمبود داریم. ما نباید امروز را مقایسه به دیروزها بکنیم. حوزههای علمی آن وقت در اختناق به سر میبردند، نمیتوانستند که قاضی تحویل جامعه بدهند، از آنها پذیرفته نبود، نمیتوانستند یک مبلغی که بتواند مسائل جامعه و مشکلات جامعه را به گوش مردم برساند تحویل جامعه بدهند. امروز را حوزههای علمیه نباید مقایسه کنند با دیروزها. امروز باید همه علمای بلاد و همه مراجع و همه مدرسین و دانشمندان حوزههای علمیه کوشش کنند که این تکلیفی که به عهده همه آمده است بطور شایسته انجام بدهند. شاید سرتاسر کشور، حدود- مثلًا- سه- چهار هزار نفر ما قاضی لازم داریم و چندین هزار نفر مبلغ لازم داریم. بلادی هست که یک نفر مبلغ، یک نفر روحانی آنجا نیست. این حوزههایی که افراد زیاد درشان هست، اجتماع زیاد هست، باید توجه به این مساله داشته باشند که آمدن و درس خواندن به حسب امر خدای تبارک و تعالی مقدمه انذار است، مقدمه این است که بروند در بلاد خودشان یا بلاد دیگر مردم را تربیت کنند، مشکلات کشور را گوشزد کنند. امروز دیگر ما عذری نداریم که بگوییم نمیتوانستیم. امروز میتوانیم همه کارها را بکنیم و البته محتاج به صرف وقت است، صرف طولانی وقت است و چون تکلیف است باید بکنیم.مدرسین حوزهها، خصوصاً، حوزه علمیه قم، فضلای حوزههای قم و مشهد و سایر حوزهها باید ترتیبی بدهند که این احتیاجی که در سرتاسر کشور به ملا هست، به مبلغ هست، به قاضی هست، این را رفع کنند. اگر الآن وضع قضا بر خلاف یک موازینی که باید بشود- خدای نخواسته- انجام بگیرد، این عهده ماست که نگذاریم انجام بگیرد، به عهده علمای بلاد و علمای حوزههای علمیه است که نگذارند این طور بشود.
مقدمه بودن تحصیل برای تبلیغ و انذار مردم
افراد بیایند در حوزهها و بروند، باید رفت و آمد باشد. یک دسته معلم و مدرس ثابت و یک دستههای اکثریتی که وقتی که آمدند و کار خودشان را انجام دادند، خودشان را موظف بدانند که بروند در بین مردم، در یک جا متورم نشود و در یک جا هیچ. این طور نباشد که یک شخصی در حوزه هیچ نحو فعالیت نداشته باشد و مع ذلک، بماند. این به حسب وضع کشور ما مشروع نیست. امروز کسانی که کار خودشان را تمام کردند، تحصیل خودشان را تمام کردند لکن در حوزهها فعالیت تدریسی و فعالیتهای تبلیغی و اینها ندارند، اینها باید بروند در بلاد دیگر که محتاج هستند و در آنجا ادای وظیفه کنند.باید اشخاص، همان طلاب جوان که مشغول به تحصیل هم هستند علاوه بر اینکه ایام تعطیل را باید بروند و تبلیغ کنند سرتاسر کشور- و آن وقتها هم، تا اندازهای میروند- در غیر ایام تعطیل هم به حسب نوبت، قرارداد؛ نگذارند همه جای ایران، یعنی بسیاری از جاهای ایران بیروحانی بماند، بسیاری از جاهای ایران بیمبلغ بماند. اینها تکلیف دارند، تکلیف شرعی- الهی دارند که تبلیغ کنند و احکام اسلام را به مردم بفهمانند.
تحصیل وسیله است از برای تربیت. آیه نَفْرْ میفرماید که: «چرا نمیروید تحصیل کنید تا برگردید مردم را انذار کنید» «2». تحصیل برای این است که مردم انذار بشوند، به مردم مسائل گفته بشود. البته حوزهها باید باشد، حوزههای فقه باید باشد لکن این مساله را هم باید منسی نشود. ممکن است که در سال یک عده قابل، اینکه هم درس بخوانند و هم تبلیغ بکنند و هم مردم را آگاه کنند؛ در غیر ایام تعطیل هم به حسب نوبت قرار بدهند که- یعنی، مدرسین آنجا، مراجع قرار بدهند- به حسب نوبت، یک عدهای چند ماه آنجا، دو سه ماه اینجا، دو سه ماه هم جای دیگر. ما میخواهیم تکلیف الهی را ادا کنیم.
همان طور که تحصیل یک تکلیفی است، تبلیغ بالاتر است از او، تحصیل مقدمه تبلیغ است، مقدمه انذار مردم است.
قرآن غنی ترین کتاب عالم، در باب تعلیم و تربیت
دانشگاهها هم همین طور است. ما یک وقت چشم باز کردیم، ایران چشم باز کرد، دانشگاه چشم باز کرد دید از آن اختناق بیرون آمده است. آن وقت یک دستهای بودند که هر مطلب فاسدی را داشتند در دانشگاه به مغز جوانهای پاک ما وارد میکردند و کسی هم حق نداشت یک کلمه بگوید، لکن حالایی که این اختناق فکری و اختناق عملی از بین رفته است عذری از برای دانشگاهیها، روشنفکرها و اشخاصی که میتوانند این دانشگاه را بطور صحیح اداره کنند، عذری نمانده است، جواب خدا باید بدهند. باید در دانشگاه همان طوری که علوم مادی تدریس میشود، علوم معنوی تدریس بشود. باید آن امور انسانی، امور تربیتی به دست اشخاصی که بدانند تربیت اسلامی چه است و بدانند اسلام چه است، [تدریس بشود]. گمان نکنند بعض از این اشخاص که در اسلام راجع به جامعه چیزی نیست یا راجع به- فرض کنید که- امور تربیتی کم است. اسلام عمیقتر از همه جا و از همه مکتبها راجع به امور انسانی و راجع به امور تربیتی [نظر] دارد که در راس مسائل اسلام است؛ چنانچه امور اقتصادی دارد. ما نمیتوانیم امروز همان طور که انبار میکردند از غرب برای ما سوغات میآوردند و در دانشگاههای ما بچههای ما را فاسد میکردند، امروز هم بنشینیم که مغزهایی که تربیت غربی دارند برای ما تربیت کنند بچههای ما را. باید تربیت، تربیت قرآنی باشد. قرآن غنی ترین کتابهای عالم است در تربیت، در تعلیم و تربیت، منتها متخصص لازم دارد. این طور نیست که بعضی گمان کردند که ما دو تا آیه را بلدیم پس ما قرآنشناسیم، اسلامشناسیم. کسانی که قرآن را از رو نمیتوانند درست بخوانند خودشان را اسلامشناس حساب میکنند.کسانی که اطلاع از احکام اسلام ندارند، از اقتصاد اسلام ندارند، از فرهنگ اسلام ندارند، از علوم عقلی اسلام اطلاع ندارند، اینها میگویند که در اسلام نیست. خوب، تو که اطلاع نداری، به چه مناسبت یک همچو حرفی میزنی؟ متخصص لازم است و در این امر باید از حوزههای علمیه متخصص بیاورند، دستشان را دراز کنند پیش حوزههای علمیه که در آنجا این نحو متخصصین هست و دانشگاه را باز کنند، لکن علوم انسانیاش را بتدریج از دانشمندانی که در حوزههای ایران هست و خصوصاً، در حوزه علمیه قم استمداد کنند.
بیان مسائل سیاسی- اجتماعی توسط ائمه جمعه
و همین طور ما در سابق، جماعت و جمعه، جماعت داشتیم، جمعه هم کمی داشتیم، بین برادرهای اهل سنت ما رایجتر بود، لکن نه آنها و نه ما نمیتوانستیم مسائل روز را در خطبههای جمعه بیان کنیم، مسائل سیاسی را بیان کنیم از باب اینکه اختناق بود. امروز که این اختناق برداشته شده است باید ائمه جماعات و ائمه جُمعات همهشان توجه کنند به اینکه تکلیفشان این است که مسائل را به ملت بگویند. توجه بدهند مردم را به مسائل سیاسی، به مسائل اجتماعی، خصوصاً، ائمه جمعه که بحمد الله امروز در سرتاسر کشور جمعهها بسیار خوب است و مردم هم باید بیشتر باز توجه کنند. مردم خودشان را غنی ندانند راجع به مسائل. این مسائل، مسائلی است که باید بروند و گوش کنند و عمل کنند.و همین طور ناگهان ما بیدار شدیم از خواب که محتاج بودیم به پاسدار، لکن مردم خودشان این مساله را حل کردند. و امروز هم که احتیاج باز هست و در جبههها احتیاج هست، باید داوطلبها زیادتر باشند و بروند و نگذارند که در آنجا جوانهایی که هستند، خسته بشوند. در هر صورت همان طوری که عرض کردم ما ناگهان وارد شدیم در یک رژیمی که منسی شده بود به حسب واقع، احکام اسلام در این رژیمها اصلًا نبود. احکام اسلام که باید اداره کند کشور را، باید اداره کند مملکت را، اصلًا منسی بود و افکار غرب اداره میکرد ما را، مستشارهای غرب میآمدند و میخواستند ما را اداره کنند. آن روز همه عذر داشتید، از باب اینکه قدرت نداشتید. اما امروز که بحمد الله، فهمیدید قدرت دارید، اجتماع کردید، قدرتنمایی کردید. خدای تبارک و تعالی به شما قدرت عنایت کرد و این خارها را از سر راه برداشتید. امروز دیگر همه ملت موظف است به وظیفه الهی که در صحنه حاضر باشد. اگر غفلت کند از این باب، گرگها خواهند آنها را خورد. باید در صحنه حاضر باشند. ائمه جمعه و جماعت مردم را ارشاد کنند و حضور آنها را در صحنه گوشزد کنند و بحمد الله خود مردم حاضرند. توجه کنند به اینکه ما در نیمه راه هستیم، ما راه را طی نکردیم. راه ما آن روز تمام میشود که همه احکام اسلام جاری بشود و آن روز به کمال میرسد که مستضعفین جهان از زیر بار مستکبرین خارج بشوند. و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که شما برادرها را که در نماز جمعه آن طور فعالیت میکنید و تنظیم میکنید امور را- و امر مهمی است این امر- و آنهایی که در کارهای دیگر مشغول هستند، همه را موفق کند و همه ما موفق به عمل به اسلام و امور تربیتی بشویم.