بسم اللَّه الرحمن الرحیم
غیر مهذبها، پر ضررترین افراد برای اسلام
قبلًا باید از آقایان تشکر کنم که در این هوای سرد از راههای دور، خصوصاً که بعضی آقایان نقاهت هم دارند، تشریف آوردهاند اینجا. و امیدوارم که این برکاتی که به واسطه نهضت حاصل شده است که یکیاش هم همین مرابطه بین آقایان با هم باشد، مستدام باشد و همیشگی ان شاء الله. من این نکتهای که آقایان هم میدانند لکن تذکر است [بیان میکنم]؛ ما باید ببینیم که بیشتر صدمهای که اسلام خورده است از چه خورده است و از چه گروهی و بیشتر چیزی که اسلام به او اهمیت داده است چه امری است تا راه باز بشود برای کوشش ما که در این امری که اهتمام دارد اسلام در آن، کوشش کنیم و جلوی آن چیزهایی که بر اسلام وارد شده است، صدماتی که بر اسلام وارد شده است، ان شاء الله، جلویش گرفته بشود. من گمان میکنم که آن چیزی که به اسلام بیشتر از همه چیز ضرر زده است عدم تربیت صحیح است، تحقق پیدا نکردن تهذیب و اخلاق اسلامی است.
اگر شما در طول تاریخ اسلام بلکه همه انبیا توجه کنید و البته توجه دارید، آن قدری که اسلام از این اشخاص منحرف و غیر مهذب صدمه خورده است و تمام ادیان صدمه دیدهاند، از هیچ چیز دیگر ندیدهاند. اصل اساس آن چیزی که به مکتبهای توحیدی ضرر رسانده است و مانع شده است از اینکه رشد پیدا کنند، همین غیر مهذب بودن بود؛ گاهی از طرف اشخاصی که علم دارند و مهذب نیستند و بیشتر هم از طرف اشخاصی که جاهل بودند و مهذب نبودند. و معلوم نیست که آن قدری که از طرف عالم غیر مهذب اسلام صدمه دیده است، از طرف جهال غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده است، از طرف جاهل غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده باشد.
تمام مکتبهای انحرافی را اشخاص دانشمند و ملّا ایجاد کردند؛ چه آن چیزهایی که مذهبسازی بوده است، آنها هم اشخاص عالمی بودند که مذهب درست کردند؛ مذهبهای انحرافی، و چه مکتبهای سیاسی که آنها هم از جانب اشخاص دانشمند و عالم بوده است. و آن قدری که به مکتبهای توحیدی از این سنخ جمعیت که عالم بودند و همه جور علمی هم شاید میدانستند، صدمه خورده است، از هیچ طایفهای نخورده است.
قرآن کتاب انسانسازی
از آن طرف قرآن هم که کتاب زنده الهی است، آن هم آن قدری که دنبال این بوده است که تهذیب کند مردم را، دنبال چیزهای دیگر نبوده است. اصلًا، میشود گفت که قرآن برای همین مقصد آمده است؛ برای اینکه بشر به این مطلب از همه چیز بیشتر احتیاج داشتند. قرآن کتابی است برای انسانسازی، در تمام مراحلی که انسان طی میکند، قرآن در همه مراحلش دعوت دارد و راه دارد. و تمام قصههایی که در قرآن نقل شده است- گاهی هم تکرار شده است، برای این بوده است که مساله اهمیت داشته است- این قصهها راهنمای مردم بوده است و برای تهذیب بوده است. قرآن کتاب احکام نیست؛ کلیات را، کلیات احکام را، اصولش را ذکر فرموده است [آن] هم نه به طور تمام آن. قرآن کتاب دعوت است و کتاب اصلاح یک جامعه است که بعد از اینکه به قرآن اصلاح شد جامعه، به سنت نبی و اخبار وارده از طرف پیغمبر اکرم به وسیله ائمه هدی و روات آنها عمل بشود. از این جهت، این دو نکته اسباب این میشود که ما توجه به این بکنیم که هم خودمان را تهذیب بکنیم؛ برای اینکه اهمّ امور این است نزد اسلام و اگر علم بلاتهذیب باشد ضررش از جهل بدتر است، هم خودمان را تهذیب بکنیم و هم خودمان را متوجه به حق تعالی و احکام حق تعالی بکنیم و هم جامعه را به این راه دعوت کنیم که الحمد للَّه، امروز- تقریباً- همه مسائل تهذیبی و مسائل اخلاقی قابل دعوت است و هیچ مانعی از این نیست. اگر سابق شما میخواستید که بعضی از احکام الهی را منتشر کنید یا بعضی از اخلاق فاسده را ذکر بکنید، حتی در یک جای محدود هم نمیتوانستید؛ برای اینکه آنهایی که مخالف شما بودند آن قدر فاسد بودند که شما از هر صفت زشتی که اسم میبردید، آنها به ریش میگرفتند و جلوی شما را میگرفتند و امروز بحمد الله این فرصت برای ما، برای شما آقایان علما، برای همه علمای اسلام در ایران پیش آمده است که راه باز است برای مهذب کردن مردم و دعوت مردم به صلاح. بنا بر این، آن چیزی که در راس همه امور است، برای همه ماها اول تهذیب نفس است و در خلال او تهذیب مردم است. اگر انسان خودش مهذب نباشد نمیتواند دیگران را تهذیب کند، حرف اثر ندارد. وقتی که آقایان خودشان را تهذیب کردند، خصوصاً، ائمه جمعه که سر و کارشان با تودههای عظیم مردم است، ائمه جماعت هم هست، اما ائمه جمعه بیشتر الآن مورد توجه هستند، آنها باید ان شاء الله به مقام عالی تهذیب برسند و مردم را هم دعوت به این مطلب بکنند. تمام آن مسائلی که در اسلام [است] حتی مسائل سیاسیاش، مسائل تهذیبی است، برای درست کردن آدم است. ما نباید همه مسائل را حالا دنبال مسائل سیاسی قرار بدهیم. باید همه مسائل را دنبال مسائل اسلامی و خصوصاً، این وجهه تهذیب مردم [قرار دهیم]. شما ملاحظه میفرمایید که لحن قرآن در این باب از همه ابواب دیگر زیادتر و بیشتر تاکید در آن دارد؛ چندین آیه قسم هست و بعدش قَدْ افلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها «2». این به ما میفهماند که اساس مسائلی که همه چیز به آن درست میشود، آن تهذیب است و اساس همه مسائلی که انحرافی است، این عدم تهذیب است و «دَسّی» در نفس انسان است، «دسّی» شیطان است؛ بنا بر این، باید ما سرلوحه همه امورمان را این قرار بدهیم.
احساس خطر قدرتها از انقلاب ایران
البته گرفتاری الآن برای ما، برای ملت خیلی زیاد است؛ یعنی، شاید در هیچ انقلابی این طور مثل انقلاب ایران مورد تهاجم واقع نشده باشد؛ برای اینکه انقلابهای دیگر یا انقلابهای چپی بوده یا راستی بوده، اگر چپی بوده چپیها تاییدش میکردند، راستیها مخالفش بودند و اگر بعکس بوده آنها تایید میکردند و این دسته مخالف بودند. اما انقلاب اسلام از باب اینکه از اول اسلامی بوده، این طور نبوده است که یک نفر- فرض کنید که- غربزده یا شرقزده آمده باشد و انقلاب کرده باشد و مردم را دعوت به انقلاب کرده باشد، کودتا کرده باشد، مساله کودتا نبوده است، مساله قیام یک ملت برای اینکه از دست ظلم داخل و خارج به تنگ آمده است. قیام یک ملت است در مقابل همه قدرتها، مهیا هم باید باشد برای اینکه همه قدرتها به او تهاجم کنند و هیچ توقع ما نداریم که امریکا با ما سر مصالحه داشته باشد یا شوروی. همه اینها میبینند که اگر این انقلاب در ایران ان شاء الله، به ثمر برسد و آن طوری که خواست اسلام است تحقق پیدا بکند، ناچار این انقلاب به خارج صادر میشود. هیچ احتیاجی به این نیست که کسی هم برود این کار را بکند، البته تکلیف است که دعوت بشود همه جا. اما اگر این انقلاب را مردم دنیا که الآن متوجه به آن هستند- هم زورمندها متوجهاند که احساس خطر میکنند، و هم مظلومها متوجهاند که شاید این راهی باشد برای نجات- این انقلاب اگر انشاء الله، به آن مقصد اعلای خودش برسد و اسلام در اینجا حکومت داشته باشد و هیچ حیثیت دیگری غیر اسلام نباشد، این خطری است برای قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها و راه امیدی است برای مستضعفان جهان، همان معنایی که تمام انبیا از صدر عالم تا حالا دنبال او بودند.
ریشه کن شدن استکبار، مقصد انبیا
همه انبیا آمدند و با قلدرها دعوا کردند. البته آنهایی که میخواهند انبیا را قبول نکنند و وابستگان به انبیا را محکوم کنند، آنها میگویند که دین برای این است که مردم را تخدیر کند، اینها تخدیر میکنند و قدرتهای بزرگ میچاپند. ولی هر کس نگاه کند به سیره انبیا از صدر عالم تا حالا، میبیند که آنی که اطراف انبیا جمع شدند مظلومها هستند، آنی که مقابل انبیا بودند قلدرها بودند. ما هیچ نبیای را سراغ نداریم که با یک قلدری ساخته باشد به ضد ملت خودش. و هیچ وصی نبیای را سراغ نداریم که ساخته باشد به ضد ملت خودش. این سیره انبیا از صدر عالم تا زمان خاتم همین بوده است که در مقابل این قدرتهایی که ظالم بودند- منتها هر کدام در یک محیطی بودند- از آنجا شروع کردند. حضرت موسی در یک محیطی بوده از آنجا شروع کردند. لکن مقصد این بوده است که ریشه استکبار را از جهان بکنند و مردم را از این ظلمهایی که بر ایشان میشود نجات بدهند. از این جهت، دو طایفه به شما توجه دارند: یک طایفه مستکبرین و سودجوها و طوایفی که به آنها وابسته هستند. آنها را توقع نداشته باشید که با شما صلح بکنند، آنها هم نخواهند صلح کرد. آنها همهشان همان برنامه «فرعون» ها را دارند که سر سازش هیچ ندارند و یک دسته هم مستضعفین جامعه هستند که اکثریت و یک اکثریت محروم هستند، این دسته هم با شما هستند.
هیچ اشکال ندارد که این برنامه شما اگر در خارج تحقق پیدا کند، تمام مظلومهای جهان دورش جمع میشوند. حالا مثل زمان سابقی که انبیا بودند نیست؛ برای اینکه انبیا چقدر زحمت بکشند که از یک شهری به شهر دیگری منتقل کنند. خوب، هیچ وسایل نبود. در مکه باید سیزده سال رسول اکرم باشند و نتوانند مطلب خودشان را به حجاز برسانند، تا برسد به جاهای دیگر بخواهند برسانند، چقدر معطلی دارد. قاصدی باید برود، چند ماه طول میکشد تا برسد به آنجا، از این مسائل. حالا هر مطلبی که اینجا گفته میشود، چند ساعت بعدش در همه دنیا منتشر است؛ رادیوها میگویند و چه میکنند. و لهذا، الآن حجت بر ما بیشتر است و اهمیت تبلیغ هم زیادتر؛ برای اینکه تبلیغ شما در اینجا و تهذیب مردم این نیست که توی مسجد شما تهذیب دارید، مهذب میکنید مردم را، نخیر، این انعکاس پیدا میکند، و رادیو میگوید و خارج هم میرسد.
دلسوزی کارتر و بگین برای اسلام!
بنا بر این، ما امروز مواجه هستیم با همه قدرتها که مخالف ما هستند و مظلوم هم هستیم. تمام تبلیغاتی که در تمام جاها هست، تقریباً تمام جاها- آنهایی که ساکتند، ساکتند. آنهایی که حرف میزنند همه به ضد اسلام و به ضد جمهوری اسلامی صحبت میکنند. آنهایی که یک خرده عاقلترند میگویند اینها اسلامی نیستند. دل مثلًا، کارتر یا بگین «3» برای اسلام میسوزد که ما چون اسلامی نیستیم، آنها متاثرند! «ای وای! چرا اسلام در ایران تحقق پیدا نمیکند؟!» آنها هم که از خودمان هستند که یعنی ایرانی هستند، آنهایی که در زمان حکومتشان با اسلام در جنگ بودند، حالا دلسوزی میکنند برای اسلام که این مملکت اسلامی نیست! تمام همّ و غمّ اینها که در خارجه رفتند این است که چون این اسلامی نبوده از این جهت، ما پشت کردیم به آن و آنهایی که بیعقل هستند آنها دیگر این مسائل را طرح نمیکنند، آنها اصلش با اصل تبلیغات اسلام مخالف هستند.
بنا بر این، شما مواجه هستید امروز با تمام تبلیغات مخالف؛ یعنی، شاید هیچ رادیویی پیدا نکنید، الّا اینکه مگر خیلی نادر باشد، الّا اینکه حمله میکند به ایران، به نهضت ایران، به حکومت ایران. و همه هم تقریباً میگویند که ملت مخالف با اینهاست، کانّه چند نفر معمم آمدند بدون اینکه ملتی در کار باشد! ارتشی هم که میگویند مخالف با اینهاست نه اینکه ملتی باشد بدون اینکه ارتشی باشد، بدون اینها زمام امور را به دست گرفتند! این ملتی که همه میدانند، نه این است که ما میدانیم، این رادیوها و خبرگزاریهای خارجی بهتر از ما منعکس میکنند. آنها میدانند مسائل را و میدانند قضیه اینکه ملت چکاره است و چه میکند و با کیست.
اینها را همه میدانند، لکن از باب اینکه خوب، خود تبلیغات یک مسئلهای است، لا اقل برای خارج یک جوهایی درست میکنند. اینها همهشان دنبال این هستند که این نهضت اسلامی را شکست بدهند که مبادا در ایران درست تحقق پیدا کند و تا آخر، دست آنها کوتاه بشود و مبادا از ایران به سایر جاها و منطقههای دیگر سرایت بکند و صدور پیدا بکند که دست قدرتهای بزرگ از جهان کوتاه بشود.
از این جهت، آنها روی این زمینه با شما مخالف هستند. لکن آن چیزی که دل ما و شما و همه را گرم میکند تاییدی است که خدای تبارک و تعالی از ما میکند. ما که خودمان قدرتی نداریم و نداشتیم و نخواهیم داشت. هر چه هست از اوست. هر قدرتی که هست از اوست. منتها اگر ملتها، اگر دولتها با خدا باشند، خدای تبارک و تعالی تاییدشان میکند و اگر بر ضد باشند، خدای تبارک و تعالی رهایشان میکند به حال خودشان. بنا بر این، ما باید کاری بکنیم که در مقابل این قدرتهای بزرگی که در مقابل ما هستند و این تبلیغات بزرگی که الآن میشود بر ضد ما، کاری بکنیم که بهانه دیگر دست آنها ندهیم. یک- فرض کنید که- امام جمعه اگر- خدای نخواسته- در یک محلی یک خطای جزئی بکند، یک اشتباهی بکند، این مساله کم کم میرسد به دست منافقین و امثال اینها و گروههای چپی، اینها میرسانند آن را به همه جا و همه جا رویش تکیه میکنند و بحث میکنند. ما آن کارهایی که نکردیم و هیچ وقت هم در ایران نخواهیم کرد، مثل کشتن بچه و کشتن غیر بالغ و اینها، چقدر اینها دارند تکیه به آنها میکنند که خیر، این حکومت اسلامی دارد بچهها را چه میکند و دخترهای کوچک را ایران چه میکند؛ بدون محاکمه، بدون بازرسی، همین طوری توی خیابانها میریزند و میکشند و امثال اینها. این چیزهایی که همه میدانند که نشده است، دارند برای ما میگویند. اگر- خدای نخواسته- ما یک اشتباهی بکنیم، یک خطایی بکنیم، این جوری میشود که در بوقهای ... آن چیزی که خواص مختلفی دارد که جاهای دیگر ندارد، این انقلاب اسلامی ایران است. اولًا، اسلامی است، هیچ انگیزهای غیر اسلام ندارد؛ یعنی، شما از آن اول کشور تا آخر کشور هر جا بروید، مردم فریادشان این است که ما جمهوری اسلام را میخواهیم، ما اسلام را میخواهیم؛ همین طور هم هست. یکی اینکه این انسجامی که پیدا شده است بینشان؛ یعنی، تمام ملت ما با هم منسجماند، یک عده قلیلی هم هستند که خوب، همه جا عده قلیل هست که آنها مخالف با اسلام هستند و الّا تودههای بزرگ مردم همراهاند با شما. این هم یک خصوصیتی است که در این انقلاب است.
مردمی بودن مسئولین در سرتاسر کشور
و یک جهت دیگر هم این تحولی است که پیدا شده در همه جا. شما ملاحظه بکنید، شاید بعضی آقایان یادشان باید باشد، همین در زمان قاجار هم که دیگر این آخری با ضعف زندگی میکردند، مع ذلک، حکومتهایشان در هر جا حکم یک سلطان داشت، حکم یک پادشاه داشت، هر کاری میخواست میکرد و بسیاری از جاها را هم اجاره میدادند. این- فرض کنید که- استانداری که میخواست یک جایی برود، آن والی که میخواست برود- فرض کنید- والی خراسان بشود، خراسان تیول او بود و آن وزیر بالا و آن- فرض کنید که- امیر والا، آن یک وجهی میداد خراسان را میخرید. بنا هم بر این بود که تو برو هر کاری میخواهی بکن، ما گوش نمیدهیم به حرف مردم. او میرفت آنجا هر کاری دلش میخواست میکرد، مردم را هر طور میخواست عذاب میداد و البته آن پولی که داده است باید درآورد با اضافاتش، پولها هم در میآمد.
الآن شما در سرتاسر کشور ملاحظه بکنید از نخست وزیر و رئیس جمهورش بگیرید تا آن پایینها هر جا هست، میبینید که یک مردمی هستند که از خود مردم هستند.
رئیس جمهور یک طلبهای بوده است سابق و بعد هم یک آقایی شده است و بعد شده است رئیس جمهور، نه دستگاهی آنها را دارند و نه افکاری آنها را دارد و همین طور همه وزرا. این وزرا، گاهی وقتها جمعیتی میآیند اینجا و مخلوط به هم هستند، آدم تمیز نمیدهد که این پاسدار هست یا وزیر. من حکومتهای کوچک را دیدهام که وضعشان چطور بود و با چه وضعی بیرون میآمدند؛ وقتی بیرون میآمدند، مردم همه صف میکشیدند برایشان تعظیم باید بکنند، با بساط میآمدند بیرون، یک حکومت- فرض کنید که- جای کوچکی؛ اما حالا نخست وزیرش میآید، مردم با او مثل سایرین. این هم یک مسئلهای است که الآن در ایران تحقق پیدا کرده است. جاهای دیگر نیست این مسائل که همه مردمی هست و همه هم با هم هستند و لهذا، هم مردم پشتیبان دولتاند، هم مردم پشتیبان ارتشاند، هم ارتش و دولت با مردم هستند و این هم یکی از رمزهای بزرگ پیروزی این چیز است.
گرانی و کمبود، لازمه جنگ و انقلاب و اما اینکه نباید هیچ- فرض کنید که- اشتباهی باشد، نباید هیچ گرفتاری باشد، خوب، چطور نباید و چطور میتوانند. شما فرض کنید که گرانی الآن هست، خوب، همه ما میدانیم گرانی هست، اما با تمام قوا دارند کوشش میکنند که بتوانند، نمیتوانند. انقلاب واقع شده است، فراوانی است، این یکی از نعمتهای بزرگی است که ما داریم. شما شاید خیلیهاتان یادتان هست که در همین جنگی که به ما مربوط نبود، جنگ عمومی دوم که به ما مربوط نبود، در ایران دیگر نان پیدا نمیشد. من یادم است که در قم میرفتم منزل و برمیگشتم دکان نانوایی هیچ باز نبود، سنگکی اصلش در قم نبود. در تهران که بودیم یک نانهایی درست میکردند که رنگش با رنگ عبای شما شبیه به هم بود، مردم این نانها را میخوردند آن وقت. امروز شما میبینید که از حیث ارزاق بحمد الله خدا لطف کرده است و از ارزاق مردم دیگر نگرانی ندارند.
گرانی هست البته، اما نمیشود در یک انقلاب هیچ چیز نباشد. لازمه هر انقلاب این است که یک اختلافاتی باشد، یک- عرض بکنم که- اشرار در اطراف چه بکنند. در هر شاه مردگی که در سابق واقع میشد یک دفعه ایران به هم میخورد؛ شاه میمرد، یک دفعه خانها سر در میآوردند و دزدها سر درمیآوردند و به هم شلوغ میشد تا دوباره یک زحمتی کشیده بشود، باز یک آرامش نسبی پیدا بشود، آن هم نسبی. و الحمد للَّه حالا آن مسائل کم است، نه اینکه نیست، هست ولی کم است. اگر اینهایی که یادشان است جنگ جهانی دوم- که به ما هیچ مربوط نبود، ما سرپل بودیم، سر راه بودیم- آمدند گرفتند اینجا را و به مجردی که گرفتند، همه چیز نادر شد، دیگر هیچ پیدا نمیشد.
حالا بحمد الله پیدا میشود. گاهی- فرض کنید- یک چیزی کم یافت بشود این را نباید ما هی بگوییم که ما چه بکنیم، مردم بگویند ما چه بکنیم. خوب، مردم که دیدند این مسائل را، مردم که دیدند این گرفتاری را، مردم که شنیدهاند گرفتاریهای جاهای دیگر را، خوب، برای چه شکایت میکنند؟ بحمد الله فراوانی است؛ یعنی، گرسنگی نیست توی کار، این طور نیست که مردم نان پیدا نکنند، این طور نیست که مردم ارزاق را نتوانند پیدا کنند، کمیاب گاهی میشود، اما آن هم ارزاق عمومی کمتر کمیاب میشود. یک دفعه میخواهند آقایان که- آنهایی که توقع دارند و هی شکایت میکنند- یک دفعه از آن حال انقلابی برگردند به یک حال آرامشی که هیچ کسی در هیچ جا به ما کار نداشته باشد. خوب، مایی که الآن مواجه هستیم با تمام قدرتهای عالم، همه از هر طرف به ما فشار میآورند، همه از هر طرف به ما میخواهند ظلم بکنند، مع ذلک، دولت ایران و ملت ایران این طور سرپای خودش ایستاده، در خودش جنگ است، یک سال و نیم است که جنگ است. هر وقت جنگ باشد در یک جایی، همه جایش به هم میخورد. جنگ است و همه جا آرامش هست. مناطق جنگی هم بحمد الله با قدرت دارند پیش میروند.
توقع بیجا نباید مردم بکنند. آقایان به مردم نصیحت کنند که توقع اینکه یک دفعه همه گرفتاریها رفع بشود [نداشته باشند]. شما حکومتِ از صدر اسلام تا حالا، حکومت رسول الله را و حکومت امیر المومنین- سلام الله علیه- را و بعدش هم که دست دیگران بود بروید خوب ملاحظه کنید. در همان زمان حضرت امیر همچو نبود که همه اینهایی که میروند اطراف و از طرف چیز، همهشان یک مردم سیری باشند. اصلش بسیاریش کارهای خلاف هم میکردند. افرادی باعث ناراحتی [میشدند]، حضرت امیر هم اقدام میکرد، نامه مینوشت به آنها، در صورتی که آن وقت آرامش بود در همه جا، الّا زمان حضرت امیر، البته از داخله خیلی خراب بود.
در هر صورت من گمان میکنم که ما اگر راجع به این گرفتاریهای جزئی که داریم- آن گرفتاریهای بزرگ بحمد الله رفع شده است، آن قدر کارها شده است برای این مردم- اگر راجع به این گرفتاریهای جزئی که هست و لازمه یک انقلابی هست و باید هم دنبالش بروند، و همیشه هم گفته میشود که دنبالش بروید، اگر راجع به اینها، خوب، اینها ناشکری بکند، یک وقت- خدای نخواسته- عنایت خدا برمیگردد از ما. ما باید شکر نعمتهای خدا را بکنیم. شما در سرتاسر ایران الآن یک مشروبفروشی دیگر نمیبینید. خوب، باید چه بشود؟ یک دانه از آن خانههایی که بود شما نمیبینید. همهتان شنیدید البته که در سرتاسر شهر، ما همدان که بودیم میگفتند مشروبفروشی در همدان بیشتر از نانوایی است، بیشتر از کتابفروشی است، تهران بدتر از آنجا. الآن شما سرتاسر ایران وقتی بروید میبینید یک همچو کارهای خلاف نیست. این کارهای خلاف آقایان که مضر به حال اسلام بود و آن طور راهی که آنها داشتند پیش میرفتند که خجالت دارد که انسان اسمش را ببرد که آنها میخواستند چه کنند، میخواستند چه بساطی درست بکنند، و بحمد الله دست آنها کوتاه شد، و مملکت الآن یک مملکت نیمه اسلامی است.
اسلامی شدن مملکت، آرزوی همه البته گرفتاری هست از باب اینکه نمیشود این گرفتاریها یک دفعه رفع بشود. باید مردم را هدایت کنید و ان شاء الله مسئولین هم با شماها موافقت میکنند. شما هم با مسئولین موافقت میکنید در ساختن مملکت و در ساختن مردم و مردم هم باید توجه بکنند به اینکه دولت دنبال این هست که بسازد، و آن طوری که گزارش داده میشود از جهاد سازندگی و از سایر کارهایی که تا کنون شده است، در ظرف آن پنجاه سال به قدر این دو سال با همه گرفتاریهایی که دولت داشته است، نشده است. آمار وقتی داده میشود، خوب، آمار داده میشود، وقتی آمار را میدهند راجع به ساختمان مدرسه، در تمام دوره آنها به اندازه این دوره، شاید این دوره نصف تمام آن دورهها باشد، چیز درست کرده باشند، مدرسه درست کرده باشند. چقدر حمام، چقدر مسجد، چقدر راه کشیدند، چقدر کار کردند. خوب، کارهایی است که شده، ما نباید هی انگشت بگذاریم روی آن که نشده است. خوب، یک قدر هم اظهار تشکر از این که شده است باید بکنیم.
یک قدر هم مردم را آگاه کنیم به اینکه آقا، در انقلاب فراوانی نعمت بودن- و لو گران است. گرانی سرسامآور هم است- لکن بودن این نعمت در بین مردم، این یکی از نعمتهای بزرگ خداست که در انقلابات دیگر این حرفها نیست در کار. الآن هم در بعضی از جاهایی که یک انقلابی شده است، از عدم ارزاق و از نبودن اینهاست، ناله میکنند. بنا بر این، ما نباید توقع داشته باشیم که همه مسائل درست بشود و تمام افرادی که دارند کار میکنند، در دولت هستند، تمامشان یک آدمهای مهذب باشند. نیست همچو چیزی، نمیشود یک همچو چیزی. ما نداریم الآن کسانی که بروند همه جا و مردم را دعوت کنند. حوزهها مجهز نیستند، برای این کارها نبودند، از باب اینکه همه چیز از دست آنها خارج بود، حتی تبلیغ نمیتوانستند درست بکنند، از این جهت، نمیتوانستند این کار را [انجام بدهند]. الآن ما کمبود داریم نسبت به روحانیت، کمبود داریم نسبت به مبلغ، کمبود داریم نسبت به این مسائل و باید به تدریج درست بشود. مایوس نشوید و ان شاء الله با خدا هستیم و خدا با ما هست. ما میخواهیم که مملکت را اسلامیاش کنیم به همه معانی. همه شما آرزویتان هم همین است که این مملکت اسلامی بشود و همه احکام اسلام در آن جاری بشود و یک همچو آرزویی که ما داریم، خداوند ما را تایید میکند ان شاء الله. ان شاء الله، خداوند همه شما را تایید کند، موفق باشید، موید باشید و مردم را هدایت کنید. مشکلات را طوری کنید که مردم خیال نکنند که ما الآن مشکلاتی داریم که دیگر قابل حل نیست. نه، مشکلاتی هست، البته هست اما دنبالش هستند و قابل حل است، ان شاء الله حل میشود همه.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته