[بسم الله الرحمن الرحیم
نامهای به امام عزیزم:
ضمن عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم. امیدوارم که حال شما خوب باشد.
امام، تو تنها آرزوی کشور ما هستی و من همیشه دعا برای شما میکنم. این شما بودید که سلطنت پهلوی را شکست دادید و جمهوری اسلامی برای ما آوردید و من با اینکه کودکی ده ساله بیشتر نیستم، دوست دارم تا به رحمت خدا نرفتهام شما را ببینم و در آغوشت بنشینم.
امام، من برای شما و رزمندگان دعا میکنم و دلم میخواهد اگر شما را ندیدم نامهای که نوشتهام به دست شما برسد و جواب نامهام را زود بدهید. امام عزیز، من عکس خود را برای شما میفرستم و شما هم یک عکس درخشان خود را برای من در نامه بفرستید.
امام، من خیلی دوست دارم به جبهه بروم و خیلی هم اصرار میکردم، ولی این مدیر خوبی که دارم یک روز سرکلاس ما آمد و گفت مدرسه هم یک سنگر است، سنگرها را حفظ کنید؛ و من از وقتی این حرف را شنیدم خیلی درس میخوانم و دیگر به فکر جبهه رفتن کم افتادم؛ ولی به جبهه به اندازه توانایی خود کمک میکنم. خدا حافظ. امام، خدا نگهدار تو.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
فرزند شما: حمید رضا امتحانی از جهرم- کلاس چهارم دبستان طالقانی].
بسمه تعالی
فرزند عزیزم، نامه محبتآمیز شما را خواندم. از خداوند سلامت و سعادت شما را
خواستارم.
همان طور که معلم مهربان گفته است: مدرسه هم سنگر است و ان شاء الله از این سنگر، شیاطین را نابود میکنیم.
غره «1» جمادی الثانیه 1403
روح الله الموسوی الخمینی
تهران، جماران
پاسخ نامه محبتآمیز یک دانشآموز
امتحانی، حمید رضا (دانشآموز کلاس چهارم دبستان طالقانی)
جلد ۱۷ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۳۶۵ تا صفحه ۳۶۶
«۱»- اول هر ماه قمری
امام خمینی (ره)؛ 25 اسفند 1361