[بسم الله الرحمن الرحیم]
عجز و ناتوانی شاه و امریکا از آرام کردن اوضاع
لکن منزل ما منزلی است که آقایان همه میایستند؛ ایستادهاند ... و اینجا جای پذیرایی نیست. من از آقایان معذرت میخواهم. منزل خودتان است اینجا. من امیدوارم که شما در هر جا باشید، یک افراد مفیدی برای جامعه خودتان باشید؛ و جوامع ما احتیاج دارد به یک رجالی هم، از اولِ اینکه قصد حکومت میکند تا آنجایی که ادارات و مهمتر از اینها هست؛ و الآن [با] بسیاری نابسامانی، ایران ادامه حیات میدهد، و امریکا از عهده اینکه اداره کند مملکت را، برنمیآید و شاه هم مملکت را عاجز از این است که آرام کند. مردم را هر قوهای بیاید هم عاجز است [که آرام کند]. اگر تقبل کند که یک نظامی هم برای ایران باشد یا مثلًا کودتای نظامی هم بشود، یک نظامی سفاک سر کار بیاید، باز نمیتواند این وضع ایران را آرام بکند. با سرنیزه نمیشود یک ملتی را- با سرنیزه- خاموش کنند و بگویند که شما باید در حال اختناق تا آخر باشید. این موقتی میشود؛ اما دائمی نمیشود.
ملت، مخالف با اصل سلطنت
و این حال اختناقی که الآن پنجاه سال در ایران حکومت کرده است دیگر امَد «1» آن سر آمده است به حَسَب ظاهر؛ برای اینکه ملت ما دیگر آن ملت بیست سال پیش از این نیست. ملت ما الآن یک ملت بیداری است که همه قشرهایش قیام کردهاند به ضد سلطنت این خاندان و اصل سلطنت؛ اصل سلطنت هم از اول یک چیز مُهْمَل بود، از اول معنا نداشته است، که سلطنت مساوِق «2» با استبداد و قلدری و دیکتاتوری است؛ و این ممالک کوچک، این ممالک بزرگ هم، همین طورهاست. آنهایی که سلطنتی بودهاند، چنانچه هر جایش را نگاه کنید ... زیادش همین قلدریها و همین دیکتاتوریها هست. این اختصاص به ایران و سلاطین ایران ندارد. سلاطین و تزار روسیه و اینها، بدتر از اینها بودهاند.
مدعیان عدالت و دموکراسی
حالا هم که ممالک خارجْ باز به صورت جمهوری، بسیاری شان درآمدهاند، باز هم همان مسائل به یک صورت دیگری هست. منتها خیال نکنید که یک مملکتی الآن روی موازین عدالت اجرا بشود؛ خیر. مثلًا مملکت امریکا را که ملاحظه میکنید که از ممالکی است که بزرگ است و به طور جمهوری اداره میشود و اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده است و داد میزند از آن حقوق بشر و آزادی مردم و اینها، آنجا هم این طور نیست که یک آزادی به طور صحیح، یک عدالت به طور صحیح باشد؛ منتها رئیس جمهور در آنجا در خودِ مملکت خودشان، خیلی زیاد اجرای قوه نمیکند؛ در ممالک ما اجرای دیکتاتوری میکند. این ممالک ما که زیر دست آنهاست، در ممالک ما مامورها را گذاشتهاند و تایید از آنها میکند؛ از کشتاری که ایشان میکنند، تایید میکند؛ و از کارهای جنایات و خیاناتی که اینها کردهاند [و] برای اینها میکنند؛ و آنها هم تایید از اینها میکنند. این طور نیست که یک طرز حکومتی، از این حکومتهایی که هست، چه جمهوریاش و چه سلطنتیاش و چه مشروطهاش و چه استبدادش، یک حکومت عادلهای باشد که واقعاً اصلاح به حال ملت بکند و برای مردم فرمانروایی بکند، نه فرمانروایی برای قدرتهای بزرگ و برای خودشان بکند، نداریم یک همچو حکومتی؛ و ما یک همچو حکومتی میخواهیم، که این حکومت اسلامی است. اگر چنانچه ما بتوانیم ان شاء الله حکومت اسلامی را اجرا بکنیم در این ممالک، یا در مملکت خودمان که ایران است، آن وقت معلوم میشود که طرز حکومت چطور است؛ و شرایط حاکمی که اسلام گفته است این باید حاکم باشد، شرطش باید این باشد، آن باشد، آن وقت معلوم میشود که حاکم شرطش چی است؛ که اگر آن شرط را نداشت خودش از حکومت میافتد؛ بدون [استعفا] و بدون عزل، خودش معزول میشود، خود به خود معزول میشود و ملت هم باید او را کنار بگذارند. [حرف] ملت چیزهای دیگر است، مطالب دیگر است. صحبت حقوق بشر است.
تعدی به بشر توسط مدعیان حقوق بشر
اینهایی که فرض کنید [از] حقوق بشر دم میزنند، بیشتر به بشر دارند تعدی میکنند. تمام آلات قتالهای که اینها درست کردهاند و این جنگها را پیش میآورند در اقطار عالم، همینها هستند که قضیه حقوق بشر را، اعلامیه حقوق بشر را امضا کردهاند؛ و اینها، همین فرانسه که قضیه اعلامیه حقوق بشر را [امضا] کرده، لکن با الجزایر چه کرد. الآن هم وقتی دستشان برسد، همین کارها را میکنند. امریکا هم مشغول است، شوروی هم مشغول است. مشغول اینند که بچاپند مردم را، ببلعند مردم را. منتها با اسماء مختلفه؛ که این اسماء مختلفه اسباب گول زدن مردم میشود. مردم باورشان میآید که مثلًا دولت شوروی، دیگر یک دولتی است که برای مردم کار میکند، کمونیست است، برای تودهها کار میکند. وقتی که درست ملاحظه کنید؛ میبینید نه، اینها قلدری شان بیشتر از جاهای دیگر است، بیشتر از جاهای دیگر تحقیر مردم میکنند. یکی از روسایشان گفته بود که باید بیایند چرتکه بیندازند ببینند که این افراد این مملکت چقدر کار میکنند، چقدر میخورند؛ اگر چنانچه کارکردش کمتر از خوردنش هست، باید بیندازیمش توی دریا. بریزمشان توی دریا؛ اینها، این بشر دوستها همچو اظهاری دارند.
ما را بازی میدهند
اینها همهاش صحبت است که ماها را بازی بدهند با اسماء مختلفه؛ و با مکتبهای مختلفی که دارند میخواهند اینها شرقیها را بازی بدهند؛ و هم بازی خوردهایم و همچو به اصطلاح آن آقا، غربزده شدیم که اصلًا تفکر در اینکه این غرب که این قدر از او تعریف میشود چی است، تفکر در این [را] هم ازمان گرفتهاند. نمیگذارند تفکر هم بکنیم که آن غربیها چه میکنند با بشر؛ چه کردهاند؟ پیشرفت کردهاند، اما پیشرفت قتاله؛ پیشرفتی که بشر را به نیستی دارد میرساند.
خواست ما: حکومت عادل و خادم
پس آنکه ما میخواهیم، یک حکومت عادلی و یک رژیم عادلی و یک هیات حاکمه عادلی که مورد اطمینان جامعه باشد و برای جامعه خدمت کند، و دستش به مال جامعه دراز نباشد، دستش به صندوق دولت خیانت نکند؛ و اگر چنانچه یک همچو دولتی در ایران مثلًا تشکیل بشود، با دارا بودن ایران مخازن بزرگ که یکیاش مخزن نفت است، اگر دزدیها از آن استثنا بشود و هرزه کاریها از او استثنا بشود، خیانتها از او استثنا بشود، شاید همین نفت برای اداره مملکت ما کافی است. این هم لازم نیست این قدر که حالا در میآید، درآید؛ یک مقدار عقلایی درآید، به مقدار عقلایی فروش برود، به مقدار عقلایی خرج بشود. ایران مخازن دارد، لکن دارند میخورندش، میچاپندش و درآمدها هم از بین میرود؛ برای خودشان هست، هر چه هست.
ایران، مملکتی انقلابی
در هر صورت، الآن مملکت ایران یک مملکت انقلابی شده است. امروز من از آن نگرانم که مبادا در امروز، که چهلم این جمعه سیاه است، آیا کشتاری باز بشود؟ باز یک چهلمی پیش بیاید برای ما یا نه؟ ان شاء الله که نشود و اینها الآن دارند ... حکومت سرنیزه است در ایران. حکومتْ حکومت سرنیزه است و مردم هم به حکومت سرنیزه تن ندادند؛ یعنی عصیان کردند مردم؛ از باب اینکه به تنگ آمدند از این تعدیاتی که به آنها شده است. دیگر جان خودشان را کف دستشان گذاشتهاند و به میدان آمدهاند. از بچه کوچکشان تا پیرمردشان. الآن همه فریادشان این است که مرگ بر این شاه! مرگ بر این سلطنت کذا! و این قیام که قیام عمومی ملت و یک رفراندمی است برای عدم قانونی [بودن] سلطنت، این یک امری است که با سرنیزه نمیشود خاموشش کرد. این علاج میخواهد؛ و این رژیمها، این نخستوزیرهایی که یکی بعد از دیگری میآید و میرود، اینها نمیتوانند این کار را انجام بدهند؛ و نظامی هم نمیتواند این کار را انجام بدهد. این انجامش دست شاه است؛ و آن این است که پا شود برود. اگر ایشان برود از این مملکت، این مملکت آرام میشود، به یک طرز بهتری اداره میشود. ایشان هم، امریکا منافعش به خیال خودش در دست این است و بهترین نوکر این هست، پشتیبانی از او میکند؛ که تا حالا نتوانسته است ... اگر آن پشتیبانی نکند، زود بیرونش میکردند.
لزوم افشای جنایات شاه و تبیین انقلاب در خارج
در هر صورت، حالا ما هم که در اینجا هستیم، شما آقایان هم که در هر محلی هستید، تکلیف دارید. ماها همه مکلف هستیم وجداناً، عقلًا، شرعاً؛ به اینکه کمک کنیم به این ایرانیها، که آنها دارند خون میدهند، بچه و فرزند میدهند؛ ما هم باید کمک کنیم به آنها، کمک تبلیغاتی. شما در آنجا که هستید، میتوانید هر یکیتان با یک عدهای از این مردم آنجا تماس بگیرید و به آنها قصههای ایران را توضیح بدهید. حالی کنید که مردم و ملت ایران چه چیزی میخواهند. ملت ایران نمیخواهند هیاهو و آشوب باشد، ملت ایران میخواهند آرامش باشد؛ با بودن این سلسله، آرامش نیست در کار؛ و اینها، نبودن این سلسلهای که خیانت به آنها کرده است میخواهند. اینها را باید توضیح بدهید و مردم را آگاه کنید؛ و اگر میتوانید در مجلات، این روزنامهها، و مجلاتی که در اینجا منتشر میشود، مطالبتان را منتشر بکنید. همراهی شماها از این قبیل است اینجا. آنها هم، بیچارهها، الآن در فشار هستند مردم، و هر روز یک جایی نزاع هست، یک کشتاری واقع میشود، یک انقلابی هست و آنها گرفتار. شما در اینجا گرفتار نیستید به آن معنی لکن، این معنی را باید درست در نظر بگیرید که به اندازهای که میتوانید، کمک کنید به این ملت خودتان. آنها برای منافع شما الآن قیام کردهاند، شما هم برای خاطر آنها باید تبلیغات خودتان را بکنید. هر مقداری میتوانید کمک کنید. ان شاء الله خدا همهتان را حفظ کند، و موفق باشید.