یکی از علمای بزرگ، در سال چهل و دو، به خودِ بنده این مطلب را گفت، گفت: در 15 خرداد که ایشان –یعنی امام- این حرکت را کردند، خیلیها کشته شدند که بهترین جوانهای ما بودند. جواب اینها را چه کسی خواهد داد؟ به من میگفت که ما در پانزده خرداد ضرر کردیم، برای خاطر اینکه مهمترین نسلها و جمعیتهای ما جوانهایند، در میان جوانها هم بهترین و شایستهترینشان متدینیناند، در میان متدینین هم آنهایی که شجاعت اقدام دارند، بهتر از همهاند، و در این فاجعه، همه کسانیکه شجاعت اقدام داشتند، از مومنین کشته شدند، یا عده زیادی کشته شدند و ما ضرر کردیم. کجا دیگر این جوانها را پیدا کنیم؟
البته این منطق را همانوقت بنده، که یک طلبه بودم، هیچ قبول نمیکردم. یکمقداری هم بحث میکردیم. طبعاً پاسخ این قضیه این بود که ما این جوانهای اهل اقدام را برای کِی میخواهیم اصلاً؟ میخواهیم چه بکنند اینها؟ آنطور که ما با اینها رفتار کردیم که اینها وجودشان تضییع میشد. بهعلاوه، اینطور حوادث، درست است که چند نفر را میکُشد؛ اما چند نفر بیشتری را میسازد و تولید میکند. اینها نکاتی بود که ملتفت نبودند. در حقیقت ما باید بپذیریم و قبول کنیم که امام تنها بود.
کتاب عبد صالح خدا، صفحه 85 و86