مدرس یک انسان بود. یک نفری نگذاشت پیش برود کارهای او را تا وقتی کشتندش. یک نفری غلبه میکرد بر همه مجلس! بر اهالی که در مجلس بودند غلبه میکرد مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل اینکه چیزی در آن نیست؛ مثل اینکه محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن- عرض بکنم- قبای کرباسی وقتی وارد میشد، مجلس میشد یک مجلس- طرحهایی که در مجلس داده میشد، آنکه مخالف بود، مدرس مخالفت میکرد و میماساند مطلب را! 16 خرداد 1358
لانّه إنسان لم یَدَع عملَه لاحد حتّی مقتلِه.
کان إنساناً واحداً هیمن علی المجلس کله علی الذین کانوا فی المجلس، وإذا لم یکن المدرس فی المجلس کان خالیاً کانّه بلامحتوی.
وقد ذهبت إلی المجلس ذلک الوقت متفرِّجاً، وکنت فتی شابّاً حینذاک، ولمستُ اثر المدرّس الذی دخل المجلس حینها بعباءته الرقیقه وجُبَّتِه القُطنِیّه، فصار المجلس مجلساً إذ کان مخالفاً لِما یطرح علی المجلس من قضایا ومُفنّداً لها. ۱۱ رجب ۱۳۹۹
They were afraid of Mudarris as he was an upright person. He would single-handedly not allow their designs to succeed, until they killed him. He would dominate the whole Majlis( Parliament )all by himself, and its deputies. When I was young I had visited the Majlis just to see it. I noticed that it seemed to lack something; it seemed to lack substance when a single person was not there; that is, when Mudarris was not there. It would become a( real )Majlis whenever Mudarris entered with his fine cloak and denim tunic. Mudarris would oppose any motion. 6 June ۱۹۷۹