احساس مسئولیت

منتظر نوشتن نامه ها شدند‏
نامه ها را از دست مردم می گرفتند‏
در را باز کنید‏
با لبخندی اعلام آمادگی کردند‏
اظهار خستگی نمی کردند‏
بگذارید داخل شوند‏
کسی نزدیک خانه نباشد‏
به احمد بگو تلفن بکند‏
هر زمانی که می خواهی بیا‏
پس اینها کجا هستند؟‏
فوراً تحقیق کنید‏
تا این زن را نیاورید نمی آیم‏
وقت طولانی مصرف می کردند‏
به خود کشاورزان منتقل شود‏
کسی مراجعه کرده مانع او شده اید‏
اگر به جبهه نروند جنگ نمی شود‏
در مسائل دینی دلسوزی عمیق دارند
‏‏ با اینکه چشم درد داشتند‏
نام خود را ننوشتند‏
همه کارها را کنار گذاشتند‏
تحریر الوسیله را در ترکیه نوشتند‏
اینها با علاقه اینجا آمده اند‏
گاهی به خوابهای مراجعین گوش می کردند‏
به طور عجیبی متاثر می شوند‏
برای آن نامه که نوشتم چه کردید؟‏
دستور دادند حقوقی معین شود‏
انگیزۀ تاسیس بنیاد 15 خرداد‏
تا این مادر شهید را نیاورید‏
مگر من چه کسی هستم؟‏
شب به منازل شهدا می رفتند‏
تا صدا را شنیدند حرکت کردند‏
آیا همین قدر کفایت می کند؟‏
تا گفتم خانوادۀ شهید است بلند شدند‏
به اینها رسیدگی کنید‏
از خانوادۀ شهدا باشند‏
غالباً از خانوادۀ شهدا بودند ‏
برای آنها متاثر هستم ‏
سلام مرا به خانواده های شهدا برسانید‏
در اربعین شهدا شرکت کردند‏
شرکت در مراسم شهدا‏
هدیه را به خود آنان می دادند‏
گاهی پولی هم اضافه می کردند‏
مضایقه نکنید‏
شخصاً پیگیری می کردند‏
هر پانزده روز یک بار مانعی ندارد‏
عشق به بچه های شهدا‏
خوشا به حال پدرانشان‏
بچه های شهدا را می بوسیدند‏
من هم پدرم را ندیدم‏
کودک شهید را بغل کردند‏
شما دعا کنید‏
فرزند شهید را روی زانو نشاندند ‏
خیلی با ما خودمانی بودند‏
خدا کند اینطور باشد که می گویید‏
بالاتر از مکه رفته است ‏
خدایا این شهدای ما را قبول کن ‏
قیافۀ ایشان متغیر شد‏
با اشتیاق عکس ها را امضا می کردند ‏
با گریه گفتند بس است ‏
در مراسم تشییع شهدا حضور داشتند‏
بروید تحقیق کنید‏
من هم کمکتان می کنم ‏
آنچه مرا دلخوش می کند‏
من با این مردم کار دارم ‏
حالشان خیلی منقلب شد‏
زمین ها را بین فقرا تقسیم کنید‏
باید ثروت شاه را به خانه تبدیل کنید‏
با دیدن صحنه های فقر گریه می کردند‏
مقدار قابل توجهی کمک کردند‏
اولین تذکر رسیدگی به فقرا بود‏
هرچه در توان دارید‏
به سخنان پابرهنه ها گوش کنید‏
از کار ما راضی بودند‏
به فکر مردم محروم کردستان بودند‏
درآمد یک روز نفت را به استانهای محروم بدهند‏
همیشه به فکر مستضعفین بودند‏
به محلات جنوب شهر می رفتند‏
خودشان پرده را کنار می زنند‏
مردم را نرنجانید‏
با این پولها نمی شود چاپ کرد‏
اگر نمی تواند پرداخت کند‏
شرمندۀ مردم مستضعف هستم ‏
دوستان را تنها نمی گذاشتند‏
تلگراف مفصلی زدند‏
با شما دیگر کاری ندارم‏
لحظه آخر عمر من است‏
آخرین روز عمر با برکت امام‏
شبی دو سه ساعت بیشتر نمی خوابیدند‏
ساعت دوازده شب اعلامیه می نوشتند‏
یک بار هم امام را بیکار ندیدم‏
در فرانسه شبانه روز کار می کردند‏
نیمه شب صدای قلم و کاغذ می آمد‏
به رادیو گوش می کردند‏
اگر بناست کسی دست از کار بکشد‏
اگر همۀ عالم را بگردید‏
عمر با برکت امام‏
وقت تلف شده ندارند‏
از همه وقت خودشان استفاده می کردند‏
قانون حذف بهره را تصویب کنید‏
کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید‏
نباید بر من منتی داشته باشید‏
در تمام عمرم دنبال پول نرفتم‏
این طور حرف نزن‏
مقدس ها بیچاره مان می کنند‏
خانه از پای بست ویران است‏
مردم درد ما را نمی توانند بفهمند‏
الآن در مملکت شما زلزله آمده‏
عارضه قلبی امام علت سیاسی، عاطفی داشت‏
با دست چشمشان را پوشاندند‏
تنها دوبار خیلی ناراحت بودند‏
خودم نظری دارم‏
حتی یک بار متزلزل نشدند‏
تصمیمشان را گرفته بودند‏
می خواهم بیایم تهران‏
وقتی دیدم دنیا مخالفت می کند‏
آمریکا مصلحت مرا نمی خواهد‏
می دیدند نقطه ضعف دشمن در کجاست‏
با خیال راحت در مدرسه ماندند‏
من اینجا مهمان هستم‏
حتی به جمعیت های فرهنگی نامه نوشتند‏
شما در فرانسه بمانید‏
پیش نویس قانون اساسی را بنویسید‏
فقط یک سوال از مردم بکنید‏
وقتی فساد زیاد شد همه چیز حمل بر فساد بشود‏
به کارتان ادامه بدهید‏
همین جملات کافی است‏
تمام نامه ها را خودشان نوشتند‏
این ضربه ای است که شاه به ما می زند‏
از قول من بگو به این مسایل بیشتر توجه کنند‏
چرا این همه مرکز مذهبی با هم ارتباطی ندارند‏
تمام اعلامیه ها را خودشان می نوشتند‏
مایوس بر می گشتند‏
از سرمایه داران نباشند‏
با تصمیم قاطع جلوگیری می کردند‏
ما معرفت الرجال نداریم‏
با یک حکم حکومتی قضیه را مهار کردند‏
می خواستم ببینم چیست‏
محکم روی نتیجه می ایستادند‏
بهترین راه حلها را ارایه می کردند‏
تا آخر گوش می کردند‏
شخصاً نامه ها را مطالعه می کردند‏
نیمه های شب بولتن های خبری را مطالعه می کردند‏
تحلیل های مهم روزنامه های خارجی را می خواندند‏
بیشتر اوقات مطالعه می کردند‏
من شب که روزنامه نمی خواهم‏
برنامه های رسانه ها را کنترل می کردند‏
روی این موضوع تحقیق کنید‏
او را از نمایندگی خود برداشتند‏
مگر من لنین هستم؟‏
نگذارید آنجا باشد‏
نشریات گروهکها را هم می خواندند‏
خوشحال می شدند‏
اول بی بی سی را گوش می کردند‏
رادیو اغلب اوقات دستشان است‏
سر ساعت اخبار فارسی را می شنیدند‏
از نماز که برمی گشتند رادیو را گوش می کردند‏
ترجمه بخشهای غیر فارسی رادیوها را هم می خواندند‏
هواپیما را بنشانید‏
هواپیمایی که دیشب رفت، کجاست؟‏
بگویید هنوز مشرک نشده ام‏
موج دریافت نمی شود‏
پس از عمل جراحی تلویزیون خواستند‏
هنگام قدم زدن به رادیو گوش می کردند‏
حتی در حمام رادیو همراهشان هست
همیشه از رادیو استفاده می کردند‏
از بعضی برنامه ها تعریف یا انتقاد می کنند‏
یک بار دیدم کارتون می بینند‏
هر دو کانال تلویزیون را می دیدند‏
همزمان رادیو و تلویزیون را می شنیدند و می دیدند‏
می توانی یک تعریف یک دقیقه ای بکنی‏
مذاکرات مجلس را گوش می کردند‏
معمولاً اطلاعاتشان مستقیم است‏
وقتی به مساله خاصی اهمیت بدهند‏
مگر شما التزام به مسایل اسلامی ندارید‏
شاید پخش این آهنگ درست نباشد‏
آنجا همه چیز به هم ریخته است
چرا اینجور از حافظ تعریف می کنند‏
شما در آبادان نبودید‏
شنیده ام افرادی ده سال بلاتکلیف هستند‏
قیامت سرتان نمی شود؟‏
من یکی از پیروان شما هستم‏
من نمی خواهم مرجع شوم
هر چه مردم را از ما دورتر کنید وظیفۀ ما سبکتر است‏
بعضی از حال می رفتند
اسلام از ناحیه شما ضربه نخورد‏
زیارت امام رضا آرزوی من است‏
چرا در نمازت اهمال می کنی‏
مساله اسلام است‏
به نجف و کربلا نچسبیده ام‏
اگر می گفتند روح الله، پیشقدم می شدم‏
اگر پیشنماز بودم‏
اگر بفهمم مساله ای پیش آمده‏
یک شب احساس شکست نکرده ام‏
جای دیگری خدمت کنند‏
امام به آنها التماس می کردند‏
از این خاندان چه دیده؟‏
دروغ می گوید‏
نزد خدا چه جوابی بدهم؟‏
اگر بناست کسی دست از کار بکشد‏
باید در برابر شبهات مجهز باشیم‏
بگویید با من هیچ ارتباطی ندارد‏
می خواست تکلیف انجام شود
مُلای استخوان داری بود
پای امام نلرزید
کار را برای خدا انجام دهید
استقلال ملت دارای هزینه است
ابرقدرتها را در هم شکستند
سفری پر خطر به شوروی
اصل مهم در رعایت سلسله مراتب
کارها از طریق مسئولان انجام شود
در محیط کار جدی ولی مواقع دیگر بسیار با محبت بودند
درمحیط کار قاطع و غیر از آن سیمایی متبسم داشتند
نگران وضع زندانی ها بودند
با تاثر به من نگاه می کردند
احساس کردم وظیفه است، انجام دادم
هویت امام غیر قابل توصیف بود
از خواب شبشان برای انقلاب می زدند
نیمه شب با دکتر مدرسی آمدند
نگران کودکی که در آغوش مادرش بود شدند
امروز هم خمینی به فکر ماست
خودشان به پنکه قناعت می کنند