بسم اللَّه الرحمن الرحیم
طرح کوتاه مدت و دراز مدت
همان طور که دولتها گاهی برنامه طویل المدت و برنامه قصیر المدت دارند، الآن ملت ما باید یک برنامه طویل المدت و یک برنامه عاجلِ قلیل المدت داشته باشند. برنامه قلیل المدت این است که این انقلاب را و این نهضت را کوشش کنند که محفوظ باشد. این انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خدای نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت کلمه به پیش برود، همین اشکالاتی که شما اشاره کردید ممکن است که پیش بیاید؛ و دستهایی که در کار است برای اینکه نگذارند این نهضت به ثمر برسد- این ریشههای گندیده- کم کم با هم اجتماع کنند، پیدا کنند هم را و با هم متحد بشوند؛ و ما هم خدای نخواسته به توهّم پیروزی، رو به سستی و سردی برویم و مشغول به این بشویم که حالا من چه گرفتاری دارم: گرفتاری شخصی از قبیل کار نداشتن، بیکاری، مقروض بودن، و خانه نداشتن امثال گرفتاریهایی که قشرها دارند. اگر ما الآن در این موقع که هستیم و در این موقع حساس که مملکت ما شاید از همه اوقاتی که بر آن گذشته الآن حساستر باشد، اگر ما مشغول بشویم به کارهای شخصی خودمان و از آن نظری که اول داشتیم و آن توجهی که همه با هم داشتیم و این نهضت را تا اینجا رساندیم اگر غفلت بکنیم، ممکن است- البته حالا چیزی نیست ولی ممکن است- که دشمنها با توطئهها و نقشههایی که دارند و منافع خودشان را دیدند از دستشان رفته است، این اقشار مختلفی که هستند، اینها با هم اتحاد پیدا کنند و موجب زحمت بشوند، و خدای نخواسته نهضت را جلوگیری کنند از پیشرفت.
ارزیابی جمعیتها و گروههای سیاسی
برنامه قلیل المدت و عاجل- که حالا ما برایش مکلف هستیم- این است که با توجه به اینکه ما پیروزی که پیدا کردیم در اثر وحدت کلمه و اینکه همه اقشار با هم دست به دست هم و با فریاد واحد و آن اینکه ما این سلطنت کثیف را نمیخواهیم و ما یک سلطنت الهی، یک جمهوری الهی میخواهیم، میخواهیم احکام الهی در خارج تحقق پیدا کند، همه گفتیم جمهوری اسلامی، باید همین معنا را حفظ کنیم و در خلال این معنا یک توجه خاصی همه ملت ایران به جمعیتهایی که در شرف تشکیل هستند، یا تشکیل شدند و دارند تشکیلات خودشان را بیشتر میکنند، یک توجهی به اینها بکنیم ببینیم که اینها مسیرشان مسیر ملت است یا مسیرشان با ملت فرق دارد. علامت اینکه مسیر همان مسیر ملت باشد این است که در صحبتهایی که میکنند، در مقالاتی که مینویسند، در میتینگهایی که میدهند، همان طوری که ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا میتینگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نویسندگان ملت میافتد- ملی افتد، اینها همه فریاد میزنند و مینویسند «جمهوری اسلامی»، اگر این جمعیتهایی که حالا در شرف تکوین است یا تکوین شده است و دارند تقویت میکنند خودشان را، و مردم را از اطراف جذب میکنند، اگر اینها هم همین مطلب را بگویند جمهوری اسلامی، مضایقهای نیست از اینکه اینها ... هر کدام یک اجتماعی داشته باشند؛ ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند. اما اگر دیدید که در حرفهایشان از خدا خبری نیست، از اسلام هم خبری نیست، هیچ به جمهوری اسلام فکر نمیکنند، هیچ دمی نمیزنند از جمهوری اسلامی، از آنکه ملت همه با هم رای دادند به اتفاق کلمه که ما جمهوری اسلامی میخواهیم، اگر شما دیدید که این جمعیتهایی که الآن مشغول فعالیت هستند، جمهوری که میگویند، یا «جمهوری» میگویند یا «جمهوری دمکراتیک» میگویند یا «جمهوری دمکراتیک اسلامی»، اگر اینها جمهوری گفتند، این همان معنایی است که دشمنهای ما میخواهند، دشمنهای ما از جمهوری نمیترسند، از اسلام میترسند. از جمهوری صدمه ندیدند، از اسلام صدمه دیدند. آنکه تودهنی به آنها زد جمهوری نبود، جمهوری دمکراتیک هم نبود، جمهوری دمکراتیک اسلامی هم نبود؛ جمهوری اسلامی بود. علامت اینکه شما بفهمید که مسیر این جمعیت- هر که میخواهد باشد- اگر چنانچه جمعیتی باشد که در پیشانی او از نماز خواندن پینه بسته- نظیر «خوارج» که پینه بسته بود پیشانیشان از شدت طول سجده لکن حق را کشتند- اگر اشخاصی باشند که صد در صد ملی به خیال شما یا به خیال خودشان هستند، اگر اشخاصی باشند که دم از آزادی میزنند، دم از استقلال میزنند لکن در نوشتههاشان از خدا خبری نیست، از اسلام خبری نیست، از جمهوری اسلامی خبری نیست، اینها همان طوری که شیطان از بسم اللَّه میترسد اینها از اسلام میترسند! علامت اینکه شما بشناسید اشخاصی که از مسیر شما خارج است، از مسیر این ملتی که خونش را داد در راه اسلام، اینهایی که خون دادند، جوانهای ما که به خیابان ریختند، بانوان ما که به خیابان ریختند، و تظاهر کردند و با مشت گره کرده این دشمن بزرگ را از بین بردند، باید دید که اینها اشخاصی بودند که دمکراتیک بودند؟ مذاقشان و مسلکشان دمکراتیک بود؟ اینها جمهوری میخواستند مثل جمهوری که شوروی میخواهد؟ شوروی هم جمهوری است مثل جمهوری که سایر ممالک دشمن ما میخواهد؛ امریکا هم جمهوری است. ملت ما که خون خودش را ریخت و فریاد کرد «اللَّه اکبر» و فریاد کرد «جمهوری اسلامی»، اسلام اینها را وادار کرد به یک همچو جانبازی و خونریزی و فدایی دادن یا آن معنایی که شورویها میخواهند؟ یا آن معنایی که امریکاییها میخواهند؟ یا آن معنایی که اسرائیل میخواهد؟ آنها هم جمهوریاند. اینهایی که میگویند جمهوری، «اسلامی» را دنبال آن نمیگذارند- و فقط این دو کلمه، که من از اول فریاد زدم که ما همین دو کلمه را میخواهیم: «جمهوری اسلامی»- اگر دیدید یک کلمهای اضافه شد، بدانید مسیرشان با شما مختلف است. اگر کلمه اسلام پهلویش گذاشتند میخواهند شما را بازی بدهند. اگر دیدید که یک کلمه از آن افتاد و گفتند جمهوری، بدانید مسیرشان با شما مختلف است.
واژگونی رژیم شاه در راه اسلام
اینها میخواهند شما را بکشانند به آن مطالبی که بر خلاف اسلام است. بر فرض اینکه مخالف با رژیم سابق هم باشند- و بسیاریشان هستند- لکن ما فقط مطلبمان این نبود که رژیم سابق از بین برود؛ ... مطلبِ مسلمان این نیست که فلان طایفه از بین بروند. از باب اینکه رژیم مانع بود از اینکه اسلام در خارج تحقق پیدا بکند، احکام اسلام تحقق پیدا بکند، به قرآن عمل بشود، از این جهت ما با رژیم مخالفت کردیم. اگر رژیم هم احکام اسلام را به آن عمل میکرد، همانی که ما میگفتیم او هم میگفت، که با او دعوا نداشتیم ...! این خونها ریخته شده است نه برای اینکه رژیم از بین برود، برای اینکه اسلام تحقق پیدا کند. مقصود [از] رفتن رژیمهای فاسد، مقصود [از] قطع ایادی دشمنها این است که ایران بشود یک مملکت اسلامی؛ حکومت اسلامی باشد، برنامهها برنامههای اسلامی باشند. اگر بنا باشد که حکومت و رژیم سابق از بین رفت لکن یک رژیم غیر اسلامی دیگری آمد، خونهای بچهها و جوانهای ما هدر رفت. ما زحمت کشیدیم و این سد را از بین بردیم، و دیگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهای غیر اسلامی را در خارج تحقق دادند به آن!
خون در راه اسلام
برنامه ملت ما- آن هم برنامه قلیل المدت- این است که دشمن را شناختند و از میدان رد کردند؛ حالا هم بشناسند دشمن را و از میدان ردش کنند. دشمن ما فقط محمد رضا خان نبود؛ هر کس که مسیرش مسیر اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم میخواهد باشد. هر کس جمهوری را بخواهد دشمن ماست، برای اینکه دشمن اسلام است. هر کس پهلوی جمهوری اسلامی «دمکراتیک» بگذارد این دشمن ماست، هر کس «جمهوری دمکراتیک» بگوید، این دشمن ماست، برای اینکه این اسلام را نمیخواهد. ما اسلام را میخواهیم. ما این همه فداکاری کردیم، جوانهای ما این همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشیدند و رنج کشیدند و خون دادند، برای این بود که اسلام را میخواستند. آنی که این نهضت را پیش برد آنی بود که میگفت من شهادت را فوز میدانم. شهادت را برای «دمکراتیک» فوز میداند؟ شهادت را برای مسیر چپ یا راست فوز میداند انسان؟ بچههای ما برای اینکه همان جمهوری که در شوروی هست، همان جمهوری که کمونیستها میخواهند، فریاد بزنیم دنبالش؟! ما خون دادیم برای آن جمهوری؟! ما خون دادیم برای جمهوری غرب؟! ما برای اسلام خون دادیم. جوانهای ما برای اسلام خون دادند. شما جوانان ما که از راه دور آمدید، زحمت کشیدید و آمدید، شما آمدید یک نفر آدمی که دمکراتی است ببینید؟! یک نفر آدمی که مایل به شوروی است ببینید؟! یک نفر آدمی که امریکایی است ببینید؟! انگلیسی است ببینید؟! یا آمدید یک نفر آدم مسلمان ببینید؟ یک نفری که دعوت به اسلام میکند ببینید؟ این همه زحمت کشیدید که یک نفر روسی را ببینید؟! یک نفر انگلیسی را ببینید؟! یک نفر آلمانی را ببینید؟! شما که برای این جهت نیامدید؛ شما آمدید پیش یک نفری که با شما همدرد است، همه اسلام را میخواهیم، همان که شما میخواهید، میخواهد. باید بشناسید؛ علامتش هم همین است که من عرض میکنم.
مقاصد شوم برای انحراف ملت
روزنامهها را بخوانید: اینهایی که فریاد میزدند که باید دمکراتی باشد، اینها مسیرشان غیر از ماست؛ اینهایی که اسم از اسلام نمیآورند و اجتناب میکنند از اینکه اسمی از اسلام بیاورند، در عمرشان «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را نمیخواهند بگویند، اینهایی که نوشتههاشان را بخوانید ببینید که از جمهوری اسلامی اصلش صحبتی نیست، اینهایی که از این فداکاری که روحانیین کردند و قدم اول را روحانیین برداشتند، 15 خرداد، 15 خردادِ روحانی است و باید تعطیل بشود برای روحانی، نهضت روحانیت. اینهایی که میبینید که اجتناب از این دارند، حتماً باید اسم دیگری روی آن باشد، اسلام نباشد هر چه میخواهد باشد، اینها سرپوش میخواهند بگذارند روی مقاصد خودشان؛ آن مقاصدی که بر خلاف مسیر ماست، با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست؛ نفت پیش ما مطرح نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را میخواهیم اسلام که آمد نفت هم مال خودمان میشود. مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را کنار بگذاریم برای او سینه بزنیم. هر کس را دیدید با هر اسمی، هر هیاتی را دیدید با هر اسمی، هر جمعیتی را دیدید با هر اسمی، هر نویسندهای را دیدید با هر اسمی، هر کسی که دعوی میکند که ما حقوقدان هستیم، دعوی هر چی که میکند ببینید مقالاتشان چه جوری است؛ در روزنامهها مقالاتشان را مینویسند. ببینید وقتی که اجتماع میکنند- که کردند- ببینید که با اسلام چطور مخالفت میکنند «1». ببینید این اجتماعات از چه، از چه جور جمعیتی مجتَمع میشود. ببینید چه مردمی در این اجتماعات جمع میشوند و خودشان را متصل میکنند، و بعد هم از اسلام هیچ خبری نیست. ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را میخواهند کنار بگذارند؛ همان طوری که در صدر مشروطه روحانی کار را کرد و اینها زدند و کشتند، ترور کردند. همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبد اللَّه بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری «2» را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر، همان نقشه الآن هست که مطهری را میکشند؛ فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را.
آزادی و استقلال در پناه اسلام
مسیرْ غیرِ مسیر ماست. مسیر ما اسلام است؛ ما اسلام میخواهیم. ما آزادی که اسلام تو [ی] آن نباشد نمیخواهیم. ما استقلالی که اسلام تو [ی] آن نباشد نمیخواهیم. ما اسلام میخواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما میخواهیم. ما آزادی و استقلال بیاسلام به چه دردمان میخورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد.ممالک دیگر هم آزادی دارند. ما آن را نمیخواهیم.
دشمن خودتان را بشناسید؛ من حالا دارم معرفی میکنم. و این نواری که من میگویم، امروز، امشب- یا هر وقت که میشود- باید در رادیو، بییک کلمه این طرف و آن طرف، اگر یک حرف اهل روزنامه یا رادیو این ور و آن ور بکنند من خراب میکنم آن روزنامه را، برای اینکه بر خلاف مسیر ملت است؛ آزادی نیست، توطئه است. ما توطئه را میشکنیم. بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام میکنم برای ملت ایران. من میبینم بدبختیهایی که از دست همین اشخاصی که فریاد آزادی میکشند برای ملت ایران، من بدبختی را دارم میبینم. بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام میخواهیم، استقلال در پناه اسلام میخواهیم، اساسِ مطلبْ اسلام است.
آزادی منهای اسلام، توطئه استعمار
معرفی کردم من به شما این اشخاصی را که کاری به اسلام ندارند، روحانیت را هم هیچ کاری به آن ندارند، میخواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما. آنهایی که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند، نمیخواهند دوباره رژیم برگردد، با او هم بد هستند.
اینها میخواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند آزاد هم باشید، مستقل هم باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا- نه نمازی و نه هیچ چیز. شما شهادت را برای خودتان فوز میدانید برای اینکه مثل- مثلًا- سوئیس بشوید یا شما قرآن را میخواهید؟ شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت برد و میبرد برای اسلام است. هر جا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه تو کار است. اسم اسلام را نیاوردند هر جا، گفتند جمهوری دمکراتیک، بدانید توطئه تو کار است؛ بدانید منهای اسلام است؛ آزادیِ منهای اسلام است، استقلالِ منهای اسلام است.
روحانی با توطئه مخالف است، نه با آزادی
این همه تبلیغاتی که میکنند اهل قلم- نمیدانم- اهل بیان، تبلیغاتی که میکنند که ما از آن دیکتاتوری فارغ شدیم، دیکتاتوری عمامه و کفش آمده است، اینها ضد اسلامند. میدانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند میخواهد مردم آزاد باشند، آخوند میخواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی. اینها میخواهند که روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت- آنهایی که حسن نیت دارند، حسن نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجیها هم نه؛ اما چه؟ اما اسلام هم نه! اینها- آنهایی که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را میخواهند- با او دشمنند- و نه اجانب را میخواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را؛ اسلام و هر چه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام. روحانیین با اسلام درهم مُدغَمند. آنکه به روحانیین به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هر کس- به من هر چه هم بگویند مانعی ندارد آنکه با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تامین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تامین کند، اما استقلالی که تو [ی] آن امام زمان نیست، آزادی که تو [ی] آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را میخواهد؟ خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سید الشهداء شد. او خونش را برای کی داد؟ حکومت میخواست؟ استقلال میخواست؟ آزادی میخواست؟ او خدا را میخواست، او اسلام را میخواست، او میخواست که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را میخواهد، روحانی اسلام در پناه اسلام را میخواهد، و آزادی در پناه اسلام را میخواهد.
تز «اسلام منهای روحانیت» شعار مخالفان اسلام
این برنامه کوتاه مدت؛ که شما بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند«جمهوری اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که با روحانیت شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منها [ی] روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن میگویند، این را برای اینکه این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به [کوبیدن] نیست. اسلامی که گوینده اسلامی ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را هم فردا از بین میبرند. آنی که روحانیت را میخواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم میخواهد بریزد دور. اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته میشود، آتش زده میشود. این برنامه کوتاه مدت برای ملت ما؛ اللهُمَّ قَد بَلَّغتُ، من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که میدانم و میفهمم وظیفهام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامه قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که باید با تمام اینها مبارزه کنید «3»،[سختتر]از آن مبارزهای که با شاه کردید.
رسالت مبارزه با روشنفکر مآبها
دشمنی بعض از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او نبود. او در عین قدرتش هم باز اسم خدا میآورد، باز زیارت میرفت- و لو ریا هم بود؛ اما اینها ریاییاش را هم حاضر نیستند! اینها همچو فرار میکنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر نیستند دروغش را بگویند که توی دلشان خلاف هم باشد! بگویند به لفظ. بعض از این نویسندههای ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام را تو [ی] کار بیاورند و لو برای اینکه بازی بدهند ما را. با اینها باید ما همان مبارزهای را بکنیم که با محمد رضا کردیم؛ برای اینکه توطئه در کار است نه قضیه آزادی. آزادی لکن توطئه نه. جمعآوری قشرها را درهم و برهم و میتینگ راه انداختن برای هر بهانهای، برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست.
برنامه دراز مدت
و برنامه طویل المدت برای شما جوانها، برای شما خانمها، برای همه، این است که اگر شماها یک انسان مذهبی باشید مقاصد اسلامی را پیش میبرید. اگر این خانمها بچههای مهذب بار بیاورند، بچههای اسلامی بار بیاورند، شما هم دینتان و هم دنیاتان محفوظ است. اگر خدای نخواسته در دامن اینها بچه غیر مهذب، بچه غیر اسلامی پیدا بشود، و در کفالت شما جوانها بچههای غیر اسلامی، بچههای غیر مهذب پیدا بشوند، و در دبستانهای ما که بچه هامان میروند مهذب و مودب به آداب اسلامی نباشند، در دبیرستانهای ما که جوانهای ما میروند تهذیب در کار نباشد، ادب اسلامی در کار نباشد و در دانشگاهْ اسلامی نباشد و از علوم اسلام و از احکام اسلام خبری نباشد، رو به زوالیم. یعنی هم اسلام به باد میرود و هم کشور. برنامه طویل المدت- دراز مدت- این است که شما خودتان را تهذیب کنید و بچههایتان را برای آتیه. شما کشور لازم دارید برای بچههای خودتان و اسلام برای بچههای خودتان. شما حالا به واسطه اینکه مودب شدید به آداب اسلام، برای حالا کار میکنید لکن اولاد شما اگر مهذب نباشد، مودب به آداب اسلام نباشد، فردا برای اسلام هیچ کار نمیکند. و کسی که ایمان نداشته باشد، کسی که به خدا اعتقاد نداشته باشد، کسی که به روز جزا اعتقاد نداشته باشد، این نمیشود که برای کشورش مفید واقع بشود. ممکن است یکی- دو تا پیدا بشود اما ما صحبتمان سر توده مردم است.
نجات کشور و ملت در پرتو معنویات
مردمی میتوانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمی میتوانند مملکت و ملت خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند. اگر معنویت در کار نباشد و همه مربوط به مادیت باشد، هر جا آخور بهتر است سر آن آخور میروند و لو اینکه آن آخور را امریکا برایش درست کند. اینهایی که خیانت به مملکت ما کردند و همه چیز ما را بردند، اینها پیششان فرق نمیکرد که امریکا به آنها مادیت را بدهد، پارک و- نمیدانم- دستگاه را بدهند، یا از یک راه صحیحی باشد. راه صحیح و غیر صحیح پیش آنها فرقی نمیکند. آنها اتومبیل میخواهند: اتومبیل از دست پیغمبر به آنها برسد یا از دست ابو جهل برسد فرقی نمیکند؛ به او کار ندارند، به اتومبیل کار دارند. اینهایی که به مملکت ما خیانت کردند و مملکت ما را به تباهی کشاندند، آن بودند که ایمان نداشتند. اگر در بین آنها یک نفر ایمان داشت، آن یک نفر این کارها را نمیکرد. آنهایی که خوردند و بردند و ما را به تباهی کشاندند، آنهایی بودند که به اسلام کار نداشتند، اعتقاد نداشتند؛ به ماورای طبیعت اعتقاد نداشتند، به معنویات عقیده نداشتند. آنها میگفتند همین چهار روز زندگی است؛ پس هر چه هست بهتر، مرفه تر؛ از هر راهی میخواهد باشد.
لزوم آشنایی نسل جوان با معنویت
برنامه طویل المدت ملت ما، برنامه دراز مدت ملت ما این است که بچههای خودشان را، اینهایی که در تحت تربیت آنهاست، معلمهای ما، مادرهای بچههای ما، پدرهای بچههای ما، معلمهای بچههای ما، استادهای بچههای ما، نویسندگان برای بچههای ما، گویندگان برای بچههای ما، اینها معنویات را به این ملت بفهمانند؛ آشنا کنند آنها را با معنویات. این مادر که بچه در دامن او بزرگ میشود بزرگترین مسئولیت را دارد؛ و شریفترین شغل را دارد: شغل بچه داری. شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است، و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برایش انبیا فرستاد، در طول تاریخ از آدم تا خاتم. انبیا آمدند انسان درست کنند. شغل مادری؛ که مع الاسف اجانب این شغل را پیش ما مبتذل کردند؛ و مادرهای بچههای ما را از بچهها جدا کردند، نه همه، مقداری را؛ این شغل بزرگ را مبتذل کردند که از دامن این مادر، بچه- بچه صحیح بیرون نیاید. و بعد که به دبستان میرود و بعد که تحت حمایت پدر میآید، پدر را هم یک کاری بکنند که توجهش به بچه نباشد؛ تربیت نکند. بعد هم در دبستان؛ بعد هم در دبیرستان؛ بعد هم در همه جای دیگر؛ در بالاتر از این. اینها میخواهند که انسان در این کشورها نباشد. اگر انسان در این کشورها باشد، دست آنها کوتاه خواهد شد. میخواهند مسلمانِ صحیح مومن، مومن باللَّه، آنکه شهادت را فوز میداند، در این مملکت نباشد. دیدند که اینهایی که دست آنها را کوتاه کردند همینها بودند که توی خیابان ریختند زن و مرد و فریاد کردند اسلام. اینها از اسلام میترسند.
برگزیدن نماینده معتقد به جمهوری اسلامی
آن برنامه قلیل المدت و کم مدت؛ این برنامه دراز مدت. و این مطلبی است که من به شما عرض میکنم، و شما به برادرها و خواهرهای من از قول من عرض کنید که مطلب این است. همه با هم و مساله، مسئله جمهوری اسلام.
بعد هم که ان شاء اللَّه میخواهید وکلا تعیین بکنید، هر جور وکیلی برای هر محلی که میخواهید تعیین بکنید، وکیلی که جمهوری اسلامی را اعتقاد دارد .... اگر وکیلی باشد که اینجایش پینه بسته از شدت سجده و لیکن جمهوری اسلامی را نمیخواهد، این به درد شما نمیخورد. و اگر وکیلی باشد که بدانید دشمن با رژیم منحوس بود و دشمن با امریکا و شوروی بود لکن جمهوری اسلامی را نمیخواهد، این وکیل را وکیل تعیین نکنید. وکیلی که تعیین میکنید آنی است که جمهوری اسلامی را عقیده داشته باشد؛ نه چهار روزی که حالا میخواهد وکالت بکند بگوید جمهوری اسلامی! ما یک نفر را داشتیم که میخواست وکیل بشود؛ میگفتند که این آدم در ایامی که میخواهند رای بگیرند نماز میخواند! این جور نباشد. خودتان فهمیده باشید؛ بین خودتان زندگی کرده باشد. فهمیده باشید که مسیر همان مسیری است که شما دارید. اگر یک نفر آدمی باشد که فیلسوف باشد، یک آدمی باشد که تمام عالم را در تحت سیطره علمی خودش برده باشد لکن جمهوری اسلامی را نمیخواهد، این را تعیین نکنید.
[یکی از حضار: ما با خون خودمان راه شما را امضا میکنیم. حضار: صحیح است].
خداوند ان شاء اللَّه که شما را حفظ کند، موید و منصور کند؛ و این راه را همه ما با هم ان شاء اللَّه ادامه بدهیم.