قرآن یک سفرهای است که انداخته شده است برای همه طبقات؛ یعنی، یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفای اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت، به حسب واقع. در این کتاب شریف، مسائلی هست که مهمش مسائل معنوی است. و رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تاسیس کنند، مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها [یی] که اینها کشیدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام مشقتهایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمه یک مطلب است و او معرفی ذات مقدس حق [است.] کتابهای آسمانی هم، [که] بالاترینش کتاب قرآن کریم است، تمام مقصدش همین است که معرفی کند حق تعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد. عامه مردم خیلی ازش چیز میفهمند- این کتاب را- و خواص هم مسائل بالاتر میفهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را میفهمند، لکن انَّما یَعْرِفُ الْکِتابَ مَن خُوطبِ به؛ هیچ کس نمیتواند بفهمد. هر کس بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد و هیچ کس نمیتواند بشناسد. و لهذا، هیچ کس پیغمبر را هم نمیتواند بشناسد. معرف ایشان کتاب خودشان است و معرف حضرت صادق- سلام الله علیه- بعد از اینکه خود پیغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. این فقهی است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است که برای احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئلهای پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلی که بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمیدانیم، این فقه از عهده جوابش بر میآید و هیچ احتیاج ندارد به این که یک تاویل و تفسیر باطلی بکنیم. خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهی که اکثرش را حضرت صادق- سلام الله علیه- بیان فرموده است، این فقه همه احتیاجات صوری و معنوی و فلسفی و عرفانی همه بشر را در طول مدت الی یوم القیامه [تامین کرده،] این محتوایش این طور است. اینها معرفی است که خود اینها معرف این بزرگواراناند و ما نمیتوانیم که از آنها تعریفی بکنیم که لایق آنها باشد.