آقا، یک کشوری که سالهای طولانی زحمت کشیدهاند، یک قشر از روشنفکر با قلم، با تبلیغ، با تعلیم، زحمت کشیدهاند، یک قشر مطبوعاتی و رسانههای گروهی با همه قدرت زحمت کشیدهاند که این کشور را از خودش تهی کنند؛ یعنی، اعتقادش را این طور کنند، مغزشان را شستشو کنند و اینها را معتقد کنند به اینکه شما هیچ نیستید، باید تحت لوای یا شرق یا غرب [زندگی کنید] غرب میگفت تحت لوای غرب، شرق میگفت تحت لوای شرق باید زندگی کنید، و الّا هیچ کاری از شماها ساخته نیست- و وارد شد این انقلاب بر یک همچو جمعیتی که لا اقل، در این پنجاه سال، بیشتر از همیشه تحت این طور تربیتها بودند؛ دانشگاهش این طور تربیت میکرد و ارتشش را این طور تربیت میکردند، و همین طور همه چیزش را، عمق معنوی این، این است که در مدت کمتر از یک سال- باید بگوییم- آن چنان تحول در این جمعیت حاصل شد و آن چنان منقلب شد این جمعیت به یک موجود دیگر؛ آن جمعیت رفاه طلب به یک جمعیت سلحشور و جنگجو، آن جمعیت میان تهی از کارهایی که باید خودش انجام بدهد به یک جمعیت متفکر در امور خودش و زحمتکش برای کشور خودش و رفتن رو به کفا برای زندگی خودش!