از اولی که این انقلاب پیدا شد تا حالا یک دستهجات روشنفکر و قلمداری، آنهایی که قلمهایشان و نطقهایشان و گفتارهایشان بر ضد اسلام است و یا خودشان نمیدانند و یا دانسته این کار را میکنند از اول این مساله را میگفتند که روحانیون بروند یک کار دیگری بکنند، ماها هم میرویم سراغ [سیاست.] همین «ماها» یی که، مملکت اسلام را دودستی میخواهند تقدیم کنند به آنهایی که اربابهایشان هستند یا آنهایی که به خیال خودشان برای ما مفید هستند. آقا، مملکت اسلام از اول 15 خرداد تا حالا، بیشتر از صد هزار جمعیت از آن کشته شده است و بیشتر از صد هزار معلول ما الآن داریم. اینها برای چه معلول شدهاند؟ برای چه کشته شدهاند؟ برای نفت بوده است؟ آدم برای نفت خودش را میکشد؟ برای خانه بوده است؟ برای ارزانی بوده است؟ خوب، ما از تظاهرات مردم باید اینها را بفهمیم. همه میگفتند: ما اسلام را میخواهیم. اگر اسلام نبود، نه نفت میتوانست هیچ کاری بکند و نه سایر چیزها. مگر مردم میشود جوانهایشان را بدهند برای نفت؟ میشود جوانشان را بدهند برای خانه؟ الآن که شما در جبهههای جنگ هستید و ارتشیهای ما، که خداوند نصرتشان بدهد، در مراکز فعال هستند، الآن کی هست که دارد از آنها پشتیبانی میکند؟ آن زنهایی که برای شما نان میپزند و آن مردمی که برای شما پول میدهند و آن مردمی که برای شما ذخیره میدهند و آن قدر چیزها را میفرستند. همین مردم مسلمانند. شما ببینید در تلویزیونتان که یک زنی که ده تا تخم مرغ آورده، دارد میآورد میدهد همین را. یک بچهای که ده تومان دارد این را میدهد. اینها برای چه اینها را میدهند؟ اینها برای اسلام است، برای کشور اسلامی است. چطور شماها هیچ کاری نمیکنید؟ اینهایی که هی نق میزنند، چه میکنند؟ چه غلطی میکنند؟ کدام از اینها رفته در جبهه؟ این نقشه است.