برنامه استعمار برای سلطنت رضاخان
قضیه آمدن رضا خان به تهران و کودتای رضا خان یک امر عادی نبود که مِن باب اتفاق یک نفر آدم- مثلًا- عامی لشکری بیاید و کودتا کند و دنبالش هم آن طور اعمال باشد و دنبالش هم آن طور اعمال. ابتدا این را آوردند و کلمه به کلمه آن طور که انسان حدس میزند، به او برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با ظاهر مقدسی و علاقه به اسلام، علاقه به روضه حضرت سید الشهدا این طور علاقهها را به او نشان دادند و او هم خوب عمل میکرد. من در روضهای که گمان میکنم که مال ارتش بود، در جوانی، در اوایل جوانی، در روضه آنها رفتهام و دستهجاتی که از ارتشیها نوحهخوانی میکردند و سینه زنی میکردند، دیدم.
این ابتداءً با این سلاح وارد شد در کشور ما؛ یعنی، آوردندش در کشور ما، با قلدری، آنهایی که مراکز قدرت بودند؛ کنار گذاشت و عشایر و کسانی [را] که قدرتی در ایران داشتند؛ آنها را با قلدری و نقشه شکست داد و کنار گذاشت و بعد از اینکه یک قدری استقرار پیدا کرد پایش، شروع کرد به آن نقشه دوم.
نقشه دوم این بود که اسلام را هر چه میتواند، از آن قیچی کند. به روحانیون که مبدا امور مردم بودند و مرجع مردم بودند و هر یکیشان در یک دِه یا در یک شهر یا در یک استان نفوذ داشتند و میتوانستند یکوقت مردم را بسیج کنند، روحانیون را آن قدر تضعیف کرد، آن قدر با تبلیغات اینها را تضعیف کرد که شوفرها اینها را سوار نمیکردند.
" />