اگر بخواهید مملکتتان یک مملکتی باشد از خودتان باشد، کشورتان یک کشور سالم باشد، یک کشور مفید باشد، خودکفا باشد، باید از این سوغاتیهایی که غرب برای ما فرستادند و میفرستند [اگر به] ما این معنا گفته بشود که ما با صنعت خارجیها یا علم مربوط به صنعتشان مخالفیم، ابداً مخالف نیستیم. ما با این آزادیهایی که از غرب میآیند و اینها هم دامن به آن میزنند و آزادی وارداتی است، با این مخالفیم. اینکه جوانهای ما را به تباهی میکشید و به تباهی میکشد. ما با صنعت مخالف نیستیم. ما با هیچی مخالف نیستیم. اصلًا سرِ تمدنْ ما میگوییم کلاه سر ما میگذارند. غربی و شرقی کلاه سر ما میگذارید که ما میخواهیم به شما تعلیمات بدهیم. میخواهند ما را نگه دارند؛ متوقف کنند. میخواهند ما را محتاج به مستشار بکنند. نظاممان مستشار داشته باشد و فرهنگمان هم مستشار داشته باشد، و همه چیزمان مستشار داشته باشد. مستشار هم نه اینکه بیایند به ما تعلیم و تربیت یاد بدهند؛ بیایند ما را تا یک حدودی نگه دارند. ما با این مخالفیم.