[شاه مخلوع گفته که اگر قرار باشد او را محاکمه کنند، هفت نفر از آخرین روسای جمهور هم باید محاکمه بشوند. از طرف دیگر، مطبوعات غرب خواستهاند که جریان استرداد شاه را یک حس انتقامجویی تلقی کنند. لطفاً بفرمایید هدف از استرداد و محاکمه شاه مخلوع چیست؟]
- شاه این یک کلمهاش درست است. و لو هیچ وقت بنا نداشت که یک حرف حسابی بزند، ولی این یک کلمهاش درست است که اگر ایشان محاکمه بشود، روسای جمهوری هم باید محاکمه بشوند. و ما قبل از محاکمه ایشان، محاکمه آنها را میکنیم. البته ما همچو قدرتی نداریم که بفرستیم و نیکسون را بیاوریم اینجا یا کارتر را بیاوریم اینجا. قدرت ما نداریم، اما قدرت این را داریم که اینجا خودمان محاکمهاش کنیم، محاکمه غیابی. ما عدهای از اشخاصی که کارشناسند، عدهای از اشخاصی که قوانین بین المللی را میدانند، اشخاص منصف، یک دادگاه بین المللی اینجا ما درست میکنیم اگر بتوانیم- اگر گوش به حرفمان ندادند، خوب چه بکنیم- و محاکمه میکنیم اینها را. و این متوقف به این نیست که شاه را محاکمه کنیم. این حرفش هم این تکهاش درست نیست که «اگر من را محاکمه کنند»، نه، دو تا مجرم هستید که یکیتان از دیگری مجرمتر. یعنی آنی که امر به تو کرده و الزام کرده تو را به این کار، او پیش ما مجرمتر است. تو آلت فعل بودی. آنها فعل را به توسط تو، کارها را به توسط تو انجام دادند و ما آن مجرم بالاتر را عبارت از روسای جمهور میدانیم و آنها را باید محاکمه کنیم. اگر میتوانستیم، میرفتیم همهشان را میآوردیم اینجا و مینشاندیم و محاکمهشان میکردیم. محاکمه عدالت. و اگر واقعاً اینها وجدان دارند، همان طوری که قصه را برای شما نقل کردم که یک قاضی که از طرف خود حضرت امیر تعیین شده بود، حضرت امیر را احضار میکند و آن هم میرود، برای اینکه عدل است میخواهند بروند، خلاف دین نمیخواهند کاری بکنند. اگر اینها وجدانشان بیدار باشد و منقلب نشده باشند از آن وجدان انسانی به یک وجدان دیگری، ما اگر احضارشان کنیم که ما میخواهیم به طور عادلانه با شما رفتار کنیم. میگویید که از خودمان هم باشد، از خودتان هم باشد. بیایید اینجا ما محاکمه کنیم ما البته شاه را باید اینجا محاکمه کنیم لکن میخواهید هم آنجا ما بفرستیم شما را محاکمه کنند. اگر وجدانشان بیدار باشد قبول میکنند. لکن ما همچو امیدی نداریم.