علما نقششان این است که هدایت کنند و مردم را راه ببرند و کوشش شده بود به اینکه علما را منعزل کنند از ملت. یعنی دین را از سیاست جدا کنند. دین را بگذارند کنار، سیاست را بگذارند کنار. اسلام دین سیاست است اصلش. اسلام را شما مطالعه دارید در آن. اسلام یک دینی است که احکام عبادیاش هم سیاسی است. این جمعه، این خطبههای جمعه، آن عید، آن خطبههای عید، این جماعت، اجتماع، این مکه، این مشعر، این منی، این عرفات، همهاش یک مسائل سیاسی است. با اینکه عبادت است، در عبادتش هم سیاست است. سیاستش هم عبادت است. اینها جدا میکردند اسلام را و دین را از سیاست. میگفتند که امپراتور سر جای امپراتوری است، آخوند هم برود در مسجد. آخوند برود نمازش را بخواند و برود. آخوند چه کار دارد که نفت را دارند میبرند. آخوند چه کار دارد که قراردادهای کمرشکن برای یک مملکتی حاصل میشود. آخوند برود عبایش را سرش بکشد. تو مسجد نمازش را بخواند. هر چه هم دلش میخواهد دعا بخواند. کی با او مخالف است؟هر که هر چی دلش میخواهد دعا بخواند هیچ کس با او مخالف نیست.