شما بدانید که اگر یک تاییدات غیبی نبود، در یک شب میتوانستند ایران را خراب کنند. شاه مخلوع هم گفته بود که اگر من بنا شد بروم، یک خرابهای میگذارم و میروم، لکن خدای تبارک و تعالی آن چنان رعبی، آن چنان ترسی در دل اینها انداخت که دیگر مجال اینکه یک خرابکاری بزرگی بکنند، پیدا نکردند. اذهان آنها را خدا منصرف کرد از اینکه آن طور جنایت بزرگ را بکنند. اذهان اینها را منصرف کرد از اینکه بمباران کنند ایران را، بمباران کنند تهران را. میتوانستند، لکن خدای تبارک و تعالی دلهای آنها را برگرداند به یک معانی دیگری و رعب در قلب آنها انداخت که فرار کردند. این برای این بود که یک نهضت اسلامی بود. در صدر اسلام هم این قضیه رعب و فتح به رعب، نصر به رعب این مطلبی بوده است که وقتی که یک جمعیت کمی در مقابل آن جمعیتهای زیاد، و با سلاحهایی که در آن روز [بوده]- سلاح مدرن زیاد بوده است- مع ذلک، یک خوفی گاهی در قلب آنها میافتاد که با همان خوف، نصرت برای اسلام حاصل میشد. بعد هم دیدید که در ظرف یک سال و چند ماه، تمام چیزهایی که یک حکومت لازم دارد، ملت ما بر آن رای دادند و متحقق کردند.