بسمه تعالی
احمد عزیز، مرقوم بیتاریخ شما واصل شد. ان شاء الله تعالی سلامت باشید.
1- راجع به کتابخانه «1» چون من از وضع ساختمان آنجا اطلاع نداشتم نوشتم اگر میشود حجراتی برای طلاب زیاد شود؛ اگر مناسب نیست اختصاص دهید به همان معیلها «2» و شما مختارید در این امر.
2- راجع به رفتن تهران برای شهریه، «3» مقصود شهریه اصحاب بوده؛ اگر صحیح نبوده متشکرم.
3- حضرت آقای عموی معظم، مادامی که قم هستند، خیلی مواظبت از ایشان بکنید؛ هم از حیث کرسی و مکان و هم از حیث غذا و سایر امور خصوصاً احترامات.
4- راجع به آقای آشتیانی «4» و آقازاده ایشان نفهمیدم از چه جهت نگران هستند؛ بهتر است وجهش ذکر شود. این جانب هم نمیتوانم خیلی در این امور دخالت کنم، بهتر است همان جا حل شود. به وکیل تهران «5» هم (به قول شما) مینویسم و استفسار میکنم. شما خیلی به این امور مادی اعتنا نداشته باشید.
5- پول گذرنامه را مینویسم بدهند. ان شاء الله موفق و موید باشید و جدیت در تحصیل، و مقدم بر آن، بر تهذیب نفس داشته باشید. و السلام علیکم.
پدرت
ماها هم در کربلای معلی مجتمع هستیم و به شما من دعا میکنم. از قرار مکتوبی از ایران، قدری در وجوه و ایصال به اشخاص مختلف هرج و مرج شده است؛ از بیرونی به اشخاص مختلف اشخاص را ارجاع میدهند و به وکیل رسمی این جانب آقای تهرانی «6» ایحال نمیکنند و مثل آنکه بناست دست ایشان را ببندند. این مطلب صحیح نیست و باید وجوه به ایشان برسد و اگر آقای عمو «7» تشریف دارند به هر دو و به وسیله آقایان در تهران یا قم مجتمع شود تا صرف حوزهها گردد. این نحو که نوشته شده است بسیار بد نحوی است و به مصارف غیر صحیحه میرسد. شما مامور تحقیق هستید که چه اشخاصی از وکیل این جانب مردم را منصرف میکنند و باید مرقوم دارید. و السلام.
نجف
تذکر درباره مسائل مختلف
خمینی، سید احمد
جلد ۲ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۳۲۸ تا صفحه ۳۲۹
«۱» آقای سید احمد خمینی درباره پاورقیهای این نامه چنین نوشته است:۱- اولین پیشنهاد من این بود که در کتابخانه چون اتاقهای بزرگ به تعداد هشت عدد داشت، هر اتاق به یک خانواده معیل داده شود. امام ابتدا با این طرح مخالفت کردند؛ وضع کتابخانه را برای ایشان شرح دادم، ایشان با این نظر موافقت کردند.«۲»- جزواتی که عمال وهابی سعودی، علیه تشیع منتشر میساختند.«۳»- گزارش اشتباهی داده بودند که من میروم به تهران برای اصحاب امام شهریه میگیرم که به نظر امام خیلی کار سبک آمده بود. اصل ماجرا دروغ بود و من تهران نمیرفتم، و قم این مقدار پول داشت و شهریه را میپرداخت. کلیه وجوه اصحاب امام بیش از هزار و پانصد تومان میشد.«۴»- ما معتقد بودیم که آقای لواسانی روی خوشی با آقای آشتیانی ندارد و مردم را به ایشان ارجاع نمیدهد و این موجب میشد که پول کافی به آنها نرسد و آنها از گرفتن پول( بعد از اتمام کلیه وجوهی که در اختیارشان ابتدا گذاشتهایم) از آقای لواسانی و سایر وکلا سرباززنند؛ به اسم بقیه هم که نمیشد شهریه داد، چون در حد مرجعیت نبودند شنیده بودیم از این جهت نگران بودند. از طرفی فشار روحانیون ضد امام بر ایشان[ آشتیانی] بسیار زیاد بود که:« شما خود در حد یکی از مراجع هستید؛ آخر عمری آمدهاید وکیل آقای خمینی شدهاید» که این هم کم فشاری نبود؛ ولی روحیه اسلامی و دینی ایشان به صورتی بود که تحت تاثیر این حرفها قرار نگرفتند. ساواک از ابتدا فهمیده بود ولی همین که اسم امام نباشد آنها را قانع میکرد و لو ظاهراً؛ چون ما به این تحلیل رسیده بودیم که ساواک ترس از این داشت که جلو شهریه امام را بگیرد و وکلای ایشان را کاملًا از دسترس مردم دور نگه دارد؛ مردم دست از امام نمیکشند و خود مستقیماً پول را در اختیار مبارزین قرار میدهند که این برای آنها بسیار خطرناکتر از شهریه به همه طلاب قم بود، و ما هم بالاخره مرتب در تماس با آقای آشتیانی بودیم.«۵»- آقای لواسانی.«۶»- آقای محمد صادق تهرانی.«۷»- آقای پسندیده.
امام خمینی (ره)؛ 17 بهمن 1349