سر زلفت به کناری زن و رخسار گشا

سر زلفت به کناری زن و رخسارگشا
تا جهان محو شود، خرقه کشد سوی فنا

به سر کوی تو ای قبله دل، راهی نیست
ورنه هرگز نشوم راهی وادیّ مِنا

از صفای گل روی تو هر آن کس برخورد
بَرکَند دل ز حریم و نکُند رو به صفا

طاق ابروی تو محراب دل و جان من است
من کجا و تو کجا؟ زاهد و محراب کجا؟

ملحد و عارف و درویش و خراباتی و مست
همه در امرِ تو هستند و تو فرمانفرما

خرقه صوفی و جام می و شمشیر جهاد
قبله‏گاهی تو و این جمله، همه قبله نما

رَسَم آیا به وصال تو که در جان منی؟
هجر روی تو که در جان منی، نیست روا

ما همه موج و تو دریای جمالی ای دوست
موج دریاست، عجب آنکه نباشد دریا

دیوان امام خمینی (ره)

دریافت طرحدریافت استوری طرح
اشتراک سر زلفت به کناری زن و رخسار گشا
کلیدواژه:
شعرعشقدیوان امامدیوان اشعار