در لباس سربازی

هفته‌ای یکبار که از جبهه می‌آمدم برای نماز جمعه تهران، مستقیم می‌رفتم جماران و به امام گزارش می‌دادم. مخصوصاً اوایل که یک ابهامی بر جبهه‌ها حاکم بود و نمی‌گذاشتند که درست خبرها خدمت امام برسد. یک‌بار که خدمت ایشان رفته بودم، چون آنجا لباس سربازی تنم بود، وقتی سوار هواپیما می‌شدم که بیایم اینجا یا با ماشین یا با قطار، هرچه، قبا می‌پوشیدم و عمامه سرم می‌گذاشتم و این لباس هم آن زیر می‌ماند؛ یعنی لباسی نداشتم که عوض کنم، همان‌طور هم رفتم خدمت امام. پشت در، مشغول باز کردن بند پوتین‌ها بودم. امام روی مبل خودشان نشسته بودند و از آنجا نگاه می‌کردند. وقتی وارد شدم، ایشان با چهره شفقت‌آمیزی – که من با آن چهره اُنس داشتم – نگاهی کردند و گفتند: یک روزی بود که اگر کسی این لباس شما را می‌پوشید، می‌گفتند خلاف مروت است. یعنی خوشحال بودند از اینکه حالا طلبه‌ای لباس نظامی تنش می‌کند و خلاف مروت  تلقی نمی‌شود.

کتاب عبد صالح خدا ؛ صفحه 140 و 141

دریافت طرح
اشتراک در لباس سربازی
کلیدواژه:
امام خمینیسید علی خامنه‌ایدفاع مقدسخاطراتی از امامجبههسربازیخاطره گوییسربازی برای طلابامام بزرگوار ما