لطافت روح

شما اصلاً مرا می شناسید؟‏
بنشیند ناهار بخورد‏
اگر شیطنت نکند مریض است
با تلخی از حادثه یاد کردند‏
20 دقیقه اشک می ریختند‏
طاقت شنیدن نداشتند‏
وقتی که نامه را خواندند متاثر شدند‏
چشمهایشان را به هم فشردند‏
میل داشتم شما استفاده کنید‏
تا خدمتشان عرض می شد برمی خاستند‏
رزمندگان فرزندان من هستند‏
دعا برای رزمندگان کار همیشگی من است‏
اینها همان ملائکه الله هستند‏
نمی خواهد بنویسید‏
با شنیدن خبر اخلاص رزمندگان گریه می کردند‏
خیلی از شهادت پاسداران متاثر شدند‏
دستشان را جلوی صورتشان می گرفتند‏
من هم پدرم را ندیدم‏
قیافۀ ایشان متغیر شد‏
با اشتیاق عکس ها را امضا می کردند ‏
با گریه گفتند بس است ‏
بلافاصله اشک امام جاری شد‏
آیا شهید شده اند؟ ‏
من هم کمکتان می کنم ‏
با دیدن صحنه های فقر گریه می کردند‏
به من بیشتر نگاه می کردند‏
ثواب این کار را کمتر نمی دانم‏
زیاد گریه کردند‏
دلم برای چمران تنگ شده است‏
بهترین عطرها را انتخاب می کردند
امام حقیقتاً یک هنرمند بودند‏
این غنچه کی باز می شود؟‏
کدام درخت قشنگ تر است؟‏
تیغ دست علی را اذیت نکند‏
اینها چه زیبا هستند‏
اگر خوشمزه بود می خورم‏
به زیبایی عشق می ورزیدند‏
پژمرده شده ام و دارم می روم‏
این گل سه روزه است‏
فکر می کنی این غنچه چند روزه است؟‏
دیوان امام سه بار گم شد ‏
بگیر و دست از سر من بردار‏
شعرهایی را که می خواندم نقد می کردند‏
خیلی خوش ذوق هستند‏
دل حریم کبریاست‏
مگر من شاعرم‏
بیست دقیقه اشک می ریختند
امام شدیداً عاطفی هستند‏
حال فلانی چطور است؟‏
من بچه ها را دوست دارم‏
به بچّه کاری نداشته باشید‏
این عکس را به تو امانت می دهم‏
صدای زنگ را شنیدی؟‏
شیخ مسیّب خودمان؟‏
بهشتی مظلوم زیست‏
بچه های مردم را بگیرید‏
اکثراً به بچه ها نگاه می کنم‏
ملاطفت امام با فرزند شهید
می خواهم پیشانیتان را ببوسم‏
هر موقعی دلت می خواهد بیا‏
یک وقت دیدیم در باز شد‏
وقتی تصویر مجروحین را می دیدند‏
چقدر تو را دوست دارم‏
دلم برای چمران تنگ شده است‏
از کشتن مگس خودداری می کرد‏
هیچوقت پیف پاف نزدند‏
به گربه کاری نداشته باشید‏
این را به گربه بده‏
این گربه ها با تو چه فرقی دارند؟‏
امام نسبت به آنها التماس می کردند‏
در برابر چهره های رنجیده نرم بودند‏
ببریدش پیش طبیب‏
اگر بگویی فقیری آمده است‏
عکس یادگاری بگیریم‏
از سخت ترین شبهای زندگی امام‏
هر زمانی که می خواهی بیا‏
امام خیلی بچه دوست بودند‏
دیگر نگو‏
موش را نکشید‏
در گوش من دعای سفر خواندند‏
می خواستم دستش را ببوسم
مریضها را که می دیدند ناراحت می شدند‏
امام با بچه ها گرم می گرفتند‏
ناگهان قیافه امام متغیر شد‏
این را که شنیدند خیلی گریه کردند‏
خیلی متاثر شدند‏
برای دو شهید خیلی گریه کردند‏
روزی چهار مرتبه عیادت می کردند‏
برای چه این کار را بکنم؟‏
حتی یکبار نگفتند‏
تا در صحن شرکت کردند‏
شدیداً متاثر شدند‏
یک هفته خنده به لب نداشتند‏
یک روز ده بار گریستند‏
با دست چشمشان را پوشاندند‏
از نظر اسلوب شعری درست نیست‏
روح عوامانه را از ما نگیر‏
این بچه ملکوتی است‏
روح لطیفی داشتند
محبت بی اندازه به ائمه اطهار
نیازی به مهارت روضه خوان نبود
هدایایی که برایشان می آوردند هدیه می کردند
دلجویی از دوستان
در گوش دخترم دعا خواندند
شوخی لطیفی کردند
خنده صدادار از جانب امام نادر بود.
زیاد هم بی تناسب نبود!
خیال می کنی امام عوام است؟!
در محیط کار جدی ولی مواقع دیگر بسیار با محبت بودند
درمحیط کار قاطع و غیر از آن سیمایی متبسم داشتند
شب های پنجشنبه در منزل دوستان گرد هم می آمدند
هویت امام غیر قابل توصیف بود
آن بالاها چه خبر؟