عدم تشریفات
از همراهی طلبه ها ناراحت بودند
با دار و دسته راه نمی رفتند
به تنهایی به درس می رفتند
اجازه نمی دادند پشت سرشان راه برویم
تا متوجه می شدند برمی گشتند
حتی بعضی از مغازه دارها امام را نمی شناختند
آقایان بفرمایند بروند
شما بفرمایید بروید
شما سوالی دارید؟
مقید بودند کسی همراهشان نباشد
به کسی اجازه حرکت پشت سرشان نمی دادند
تنها می آمدند و تنها می رفتند
فقط یکی از شما باشد
جرات دخالت نداریم
می خواهید من برگردم
بفرمایید بروید!
از کوچه ها می رفتند
چهره درهم کشیدند
من تنها می روم
من تنها باید اینجا بروم
همراه من حرکت نکنید
هیچ کس حق ندارد با من از مدرسه بیرون بیاید
بدون تشریفات عبور می کردند
یا جلوتر بروید یا صبر کنید من رد بشوم
دوست ندارم شخصیت شما کوچک شود
آقایان بروند
بفرمایید بروید
آقایان می گیرند ما هم شرکت می کنیم
فوراً صف را می شکافتند
ناراحت می شدند به کسی اشاره کنیم
با تعرّض مرا منع کردند
حتی اشاره ای هم نمی کردند
به او کاری نداشته باشید
شما نمی گذارید من زیارت کنم
کارشان نداشته باشید
بیایید جلو، جا می شود
مراسم بازدید عید جلوس نمی کردند
کسی نیست این کار را انجام دهد
دفتر مخصوص به من نچسبانید
مگر عروس می برید؟ بروید کنار!
مردم از من محافظت می کنند
گریز از مسندنشینی
تشک را کنار زدند
ایشان همینجوری تشریف آورد؟
لازم نیست لامپ بزنید
سادگی امام برای همه جذّاب بود
با ناراحتی پتو را جمع کردند
هرجایی خالی بود می نشستند
آغاز تدریس در عراق
نمی خواهد پتو بیاندازید
خودشان اتاقشان را تمیز می کردند
مگر می خواهند کوروش را وارد ایران کنند؟
نمی گذاشتند عرقشان را پاک کنیم
اینها چه می کنند؟
اگر می خواهید بمانم تزیینات نکنید
بگذارید من بمیرم
موافق کارهای حفاظتی ما نبودند
شیطان از همین جا سراغ آدم می آید
کار بیخودی کرده اید
برای من تشریفات نگذارید
وقت جشن گرفتن نیست
به تشریفات نپردازید
تدریس بدون هیچ حاشیه ای