جنگ تحمیلی
گویی صدایی نشنیده اند
حتی نوافل را خواندند
در حملات هوایی نگرانی نداشتند
لازم نیست بدانند
حالا وقتش نیست
تو اگر کنار بروی من جنگ را تمام می کنم
این را از مغزت بیرون کن
به درک که در خطر باشند
چرا به من می گویید؟
شهدا را غسل ندهید
خبرهای خوش را با همه مطرح می کردند
خبر فتح فاو را به ما دادند
تا زمانی که موشک به من بخورد
من بروم به پناهگاه؟
هروقت همه سنگر داشتند
از بیرون پیداست!
وضع من فرق می کند
پناهگاه نسازید
نمی توانم فکر کنم در امان هستم
چه فرقی است میان من و آن پاسدار؟
ملت را با خود داشته باشید
مردم هرگز متزلزل نمی شوند
به شدت متاثر شدند
وقتی که نامه را خواندند متاثر شدند
اینها به گردن ما خیلی حق دارند
چشمهایشان را به هم فشردند
بسیجی ها را بیشتر از همه دوست داشتند
شبهای حمله تا سحر دعا می کردند
به همۀ پاسداران دعا می کنم
دعا برای رزمندگان کار همیشگی من است
اینها همان ملائکه الله هستند
شاخه های گل را میان افراد می انداختند
خداوند با قلب اینها چه کرده است
نمی خواهد بنویسید
با شنیدن خبر اخلاص رزمندگان گریه می کردند
بس کن دیگر!
بگویید ترتیب ملاقات را بدهند
با اینکه ملاقات نداشتند پذیرفتند
اگر به جبهه نروند جنگ نمی شود
اگر قرار باشد بمباران شود
با کارت جنگی رای بدهند
دست و بازوی شما را می بوسم
با بیشترین همّ خود به شما دعا می کنم
انگار به حجلۀ عروسی می روند
فوراً او را اعزام کنید
دستشان را جلوی صورتشان می گرفتند
خدایا این شهدای ما را قبول کن
مواظب خودتان باشید
دلم برای چمران تنگ شده است
تو شهید نشدی!
خوشم آمد که به چنین نمازی رفتی
اینها چه زیبا هستند
وقتی تصویر مجروحین را می دیدند
دزدی آمده و سنگی انداخته
شما هم ترسیدید؟
ما پیروز می شویم
با دیدن امام آرام شدیم
ضربان قلب امام افزایش پیدا نمی کرد
آرامش قلبی امام در جنگ شهرها
در وجود امام ترس نبود
آرامش روحی در بمباران تهران
به هیچ وجه تغییر محل نخواهم داد
با اطمینان به مشکلات ما گوش می دادند
مطمئن باشید پیروزید
حتی محل نشستن امام عوض نشد
ما حریف امام نمی شدیم
فتح با شماست بروید عملیات کنید
جنگ است یک وقت ما می بریم یک وقت آنها
آرامش امام در بمبارانهای جزیره خارک
ما بیش از این تفنگ داریم
دقت کنید تبعیض نباشد
جریان آن شکایت از من چه شد؟
تنها به حفظ وحدت فکر کنید
شما در آبادان نبودید
تغییری در برنامه روزانه خود ندادند
قرآن را برندارید
این چه کاری است که می کنید؟
تزلزلی بخود راه ندهید
ما مامور به ادای تکلیف هستیم
با اطمینان صحبت می کردند
میدانستند حرفشان زمین نمی ماند
پذیرش قطعنامه از ترس نبود
روح لطیفی داشتند
هرگز به پناهگاه نرفتند
توجه به معیشت خانواده فرماندهان جنگ
پیشانی بندها را تبرک کردند
برای مجروح جنگی دعا کردند
با تاثر به من نگاه می کردند
حکم جهاد صلاح نیست
هویت امام غیر قابل توصیف بود
امام در تمامی مراحل جنگ امید می دادند
تاوقتی دشمن در خاک ماست نذاکره نمی کنیم
امام فرمودند اعتنا نکنید