ما ناچاریم الآن، دفاع داریم میکنیم. ما تا کنون یک قدم برای جنگ برنداشتهایم؛ اینها همه دفاع است. الآن هم که ما وارد شدهایم در خاک عراق، برای دفاع است، نه برای چیز دیگر. بیایند آنها کارها را انجام بدهند، ما فوراً بر میگردیم. بیایند آنها چیزهایی را که باید انجام بدهند، انجام بدهند، ما فوراً بر میگردیم. ما نه بصره را میخواهیم [و نه دیگر شهرها را.] بصره برادر ماست، ما میخواهیم که چه بکنیم؟ و ما همیشه احتراز داریم از اینکه در بصره یک وقتی خونی بریزد و در سایر شهرهای بغداد [هم]؛ برای اینکه ما میدانیم که آنها با صدام از اول بد بودند. ملت عراق از حالا بد نیست، از اول با این حزب بد بود؛ برای اینکه ملت عراق، اشخاصی که علاقهمند بودند به آنها، آنها را اینها از بین بردند؛ مثل آقای حکیمکه مردم علاقهمند بودند، مرجعشان بود، آن طور با ایشان عمل کردند، ایشان را در خانه تقریباً حبس کردند و ریختند در منزل ایشان در بغداد- که رفته بودند برای معالجه- ریختند در منزل، ایشان را تفتیش کردند؛ در منزل یک مرجعی. و مردم متوجه به این مسائل هستند که اینها از اول با اسلام بد بودند، از اول با مسلمین بد بودند.