هر چه اسم میبردند، میگویند باید برویم به سراغ اروپا. لولهنگ لولهنگسازی را خوب بلد بودند، آنها ما را میبردند برای اینکه تعلیم کنند، تعلیم نمیکردند. جوانهای ما را میبردند یک دسته را فاسد میکردند، یک چیزهای ناقصی [تعلیم میکردند.] میان راه اینها را رها میکردند بیایند. ما را هی بازی دادند، کشور ما را هی بازی دادند، ملت ما را هی بازی دادند که ما میخواهیم شما را برسانیم به تمدن بزرگ! وقتی رفتند دیدیم که تمدن بزرگ که نبود هیچ، ما را منحط کردند تا حدی که همه چیزمان وابسته به غیر بود.
و همه دارایی ما را بردند اینها. اینها که رفتند، تمام بانکهای اینجا را غارت کردند، رفتند این قدر بدهکار هستند این فراریها به این بانکها. سالهای طولانی باید زحمت بکشند تا [بدهی] بانکها را حالا خود ایران بدهد؛ برای اینکه فرهنگ، فرهنگ ایمانی نبود، ایمان توی جامعه نبود، ایمان تو بازار نبود، ایمان توی- عرض میکنم- خیابان نبود، ایمان توی دانشگاه نبود.