فیلم
 
کلیدواژه:

این آمده بود که من را بازی بدهد؛ من همراهی کنم با آنها. من هیچ راجع به اینها حرف نزدم، همه‌اش را گوش کردم. فقط یک کلمه را که گفت «ما می‌خواهیم قیام مسلّحانه بکنیم»، گفتم: نه، شما نمی‌توانید قیام مسلّحانه بکنید. بیخود خودتان را به باد ندهید. اینها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه می‌خواهند ما را از بین ببرند و قرآن و نهج البلاغه را از بین ببرند. همان قضیه زمان حضرت امیر و قرآن را سرنیزه کردن که این قرآن حَکَم ما باشد. حضرت امیر مظلوم بود واقعاً. هر چه به این بدبخت‌ها گفت: اینها حیله دارند می‌کنند، بگذارید [بجنگند،] گذشت مطلب. [گفتند:] الآن آن مرکز را می‌گیرند. جمع شدند دورش، شمشیر کشیدند، گفتند: می‌کُشیمت اگر نگویی برگردند، قرآن این طور نوشته. مجبور شد حضرت امیر که امر کند که لشکری که الآن فتح می‌کردند، یک ساعت دیگر اگر مانده بود فتح می‌کردند، برگردند. برگشتند و شکست همان شد که خوردند و بعد از اینکه آن مسائل واقع شد. همین عده‌ای که آنجا شمشیر کشیده بودند، باز شمشیر کشیدند بر ضد حضرت امیر: باید ما ببینیم که عمل اینها چی هست، آنها در پیشانی‌شان هم آثار سجده بود؛ ابن ملجم در پیشانی‌اش آثار سجده بود، ببینیم چه کرد؟ با این آثار سجده چه آمده بکند؟

لینک مرتبط

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: