پیغمبرها برای همین آمده بودند که مردم را هدایت کنند به آن راهی که میرسند، به آن کمال مطلق و از این حیرتها و از این سرگشتگیها نجات پیدا میکنند، برای نجات انسان است از این ظلمت طبیعت به نور، بلکه از حجابهای نور و ظلمت برای ماورای اینها. در دعای شعبانیه میخوانید: الهِی هَبْ لی کَمالَ الانْقِطاعِ الَیْکَ وَ انِرْ ابْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها الَیْکَ حَتّی تَخْرِقَ ابصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور؛ ما را هدایت کن به آنجایی که دیدگان قلوب ما، چشمهای قلب ما، حجابهای نورانی [را] هم از بین بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است که انسان را از این ضلالتی که دارد، از این حجابهایی که دارد، حجابهایی که بالاتر از همه حجاب خودبینی است، خود گندهبینی، [خارج کند]. تا انسان یک چیزی دستش میآید یک غروری در او پیدا میشود، خودش را بزرگ میبیند، اسلام آمده است که سرکوب کند این غرور را. مادامی که انسان خودش را میبیند نمیتواند به آن راهی که راه هدایت است دست پیدا بکند، باید پا بگذارد روی این؛ اول امر این است که پا بگذارد روی این شهواتی که دارد، هواهای نفسانیهای که دارد.