بسم الله الرحمن الرحیم
حرکت معنوی و تربیت انسانی در پرتو قرآن
ما باید کتابمان قرآن باشد. معنایش نه این است که فقط بگوییم کتاب ما قرآن است، بلکه باید با او حرکتهای معنوی بکنیم، به تربیت انسانی برسیم، با او اجتماع خودمان را اصلاح کنیم، با او همه جهات مادی و معنویاش را طی کند. او قرآن است که کتاب ماست. این کتابی است که باید بخوانیم و بفهمیم و عمل کنیم. فقط بگوییم: «کتاب است» این، کتاب نمیشود. وقتی کتاب، کتاب ماست که به محتوای این کتاب عمل بکنیم. کوشش کنید که کتاب شما، کتاب خدا و قرآن باشد. توجه شما به محتوای کتاب خدا باشد؛ کلام از خداست، وسیله پیغمبر خداست و ما مخاطب؛ مخاطب به همان خطابهای الهی. با لفظ «یا ایّها الناس»؛ نسبت به همه بشر، «یا ایها المومنون»؛ نسبت به مومنین به اسلام. دستورها، همه دستورهایی است که تربیتکننده است.
تربیت قرآنی، منشا کمال بشر
انسان اگر تربیت الهی نشود، حیوان است، بلکه بدتر از حیوان. شما هیچ حیوانی را خونخوارتر از انسان نمیتوانید پیدا بکنید. حیوانات دیگر، همان یک طعمهای میخواهند که شکمشان را سیر کنند. و وقتی شکمشان سیر شد کنار میروند، مینشینند، میخوابند.
انسان است که سیر نمیشود، انسان است که هم در طرف کمال، ما فوق همه چیز است هم در طرف شقاوت و نَفْس، ما فوق همه است. اگر تربیت بشود، آن تربیتی که کتابهای الهی- قرآن کریم- آن تربیت را متکفّل «1» شده است، اگر ما تربیت بشویم به تربیتهای قرآنی، بالاترین موجود در کمال خواهیم شد. پیغمبر خدا که افضل موجودات است برای این است که آن طور که هست، فهمیده است، و آن طور که هست عمل کرده. هر کس قرآن را آن طور که هست بفهمد و آن طور که هست عمل کند، آن طور که دستور داده است عمل بکند، این از تمام موجودات افضل میشود. لکن نه آن طوری که پیغمبر میفهمد کس دیگر میتواند. نه آن عملی که او میکند کس دیگر میتواند. و لهذا او افضل است. و اگر چنانچه یک علف خودرو باشد، تربیت در او نباشد، آن طور نیست که مثل یک درختی باشد که فاسد میشود، فقط درختهایی که خودرو هستند و تربیت نشدند، خودشان بدقواره میشوند، خودشان فاسد میشوند، اما دیگر درختان را فاسد نمیکنند. در حیوانات هم این طوری است، که یک حیوان اگر چنانچه بداخلاق باشد، بد عمل باشد، چموش باشد، این همان خودش است. و این طور نیست که دیگران را هم وادار کند به آن نقیصهای که خودش دارد. انسان این طور نیست؛ انسانِ بد، یک بدش، یک امّت را بد میکند، و یک خوبش، یک امّت را خوب میکند.
آزادیهای تباهی آور
شما ملاحظه کنید در این پنجاه سالی که این رژیم- رژیم طاغوتی- بر ما حکومت کرد. حکومت بغیر حق، بغیر قانون، این ملت را به تباهی کشید. این طور نبود که فقط خودش بد باشد، ملت را به تباهی کشید. جوانهای ما را تباه کرد. زن و مرد این جامعه را او به تباهی کشید. آن رشدی که باید جامعه ما بکند، اینها مانع شدند از اینکه رشد کند. متوقف کردند رشد انسانی جامعه ما را با اسمهای «آزاد زنان و آزاد مردان» و «تمدن بزرگ»! تمام اختناقها را تحمیل کردند به ما. تمام دیکتاتوریها را کردند، نه زنها آزاد بودند و نه مردها. بله، یک آزادی بود، آن آزادی تباهی آور. آزاد بودند که لُخت راه بروند بیرون و هر طور کاری میخواهند بکنند. و این طور دستور داشتند که آن طور تربیت کنند. و آزاد بودند جوانهای ما که به مراکز فحشا و فساد بروند و آنها دامن به آن میزدند. اما نه آزادی برای زن، و نه آزادی برای مرد، هیچ نبود که یک کلمهای حق بگوید. نمیتوانست یک صحبتی بکند که مربوط باشد به سیاست خودش، به اجتماع خودش، انتقاد بکند از وضع موجود.
قلمها را شکسته بودند
نه یک روزنامهای داشتیم که آزاد باشد. و نه یک گویندهای که آزاد باشد، و نه یک نویسنده. قلمها را شکسته بودند. دهانها را بسته بودند و قلمها را خرد کرده بودند، به اسم اینکه آزادید. هیچ آزادی برایمان نبود، و به اسم «تمدن بزرگ» ما را کشاندند به تباهی. و الآن که رفتند یک مملکت آشفته، یک ملت عقب مانده، یک اقتصاد فاسد و همین طور هر جا دست بگذاری، یک دانشگاه استعماری، و هکذا سایر جاها. این برای این است که یک فرد فاسد حکومت کرد بر این جمعیت، یک حیوان فاسد. هیچ وقت حیوانهای دیگر را این طور نمیکنند، اما یک فرد فاسد یک جامعه را به فساد میکشد. از آن طرف چنانچه یک فرد پیدا بشود که صالح باشد- مثل انبیا- یک امت را به صلاح میکشد.
لزوم عمل به قرآن و پیروی از اولیای دین
قرآن را که کتاب ماست و کتاب شماست، کوشش کنید که بحقیقت، کتاب باشد. کتاب ما بحقیقت باشد، نه فقط لفظاً بگوییم که «کتاب ما، قرآن است. نبی ما، رسول اکرم است. امام ما، علی بن ابی طالب است». لفظ، آسان است. آسان است که من بگویم: شیعه علی بن ابی طالبم، لکن شیعه چی است؟ آنی است که دنبال او باشید. تشییع جنازه در وقتی است که کسی جنازه که جلو است این همراهش برود. اگر او از آن راه برود، این از این راه برود، این تشییع جنازه نیست.
شیعه پیرو است. اگر بنا باشد که ما، هی دم بزنیم که شیعهایم، لکن در عمل هیچ پیروی نداشته باشیم، یا پیرویمان بسیار ضعیف باشد، ما به حسب واقع، شیعه نیستیم، به حسب ادعا شیعه هستیم. اگر ما ادعامان این باشد که قرآن، کتاب ماست، لکن هیچ صفحهای از قرآن را به آن عمل نکرده باشیم، قرآن را ادعا داریم که کتاب ما است، به حسب واقع کتاب ما نیست. اگر ما بگوییم پیغمبر، پیغمبر ما هست، ادعایش آسان است، لکن تا پیروی ازش نکنیم، نمیتوانیم بگوییم پیامآوری است از خدا. اگر ما به حرف او اعتنا نکنیم، پیامبریش برای ما فایده ندارد. و اگر چنانچه به حرف اولیا عمل نکنیم، شیعهگریش برای ما فایده ندارد، فایدهاش ضعیف است.
کوشش کنید که در عمل، کتاب شما قرآن باشد و پیغمبر شما، رسول اکرم باشد، و امام شما، علی بن ابی طالب- سلام الله علیه.
سعادتمندی در پرتو عمل به قرآن
من امیدوارم که این مجتمعی که شما دارید در پناه قرآن، در پناه قرآن شما به تربیتهای قرآنی برسید، و بچههای خودتان را تربیت قرآنی کنید. عمل آنها را منطبق کنید با دستورات پیغمبر اکرم. عمل خودتان را منطبق کنید با دستورات رسول الله تا نجات پیدا کنید در اینجا و آنجا. در همه چیز دستور دارد اسلام، اسلام آن طور نیست که گمان بشود فقط رابطهای است ما بین خدا و خلق. خیر، رابطه هست، لکن همه جور روابط هست. قرآن، همه چیز است؛ قرآن هم بُعْد سیاست دارد و هم بُعْد سایر چیزها؛ هم علم است و هم راهنماست؛ و هم سیاست است و هم همه چیز است. قرآن، اگر کتاب یک ملتی باشد، آن ملت سعادتمند میشود. قرآن به بعض آیاتش اگر ما عمل کنیم، سعادتمند میشویم. و من امیدوارم که ما عامل باشیم، چنانچه ما عامل باشیم و با هم مجتمع باشیم و اجتماع داشته باشیم و این آیه شریفه وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا «2» را عمل به آن بکنید، مسلمین اگر همین یک آیه به آن عمل بکنند، غلبه میکنند بر همه قدرتهای بزرگ.
اگر همه «مُعْتَصِم» باشند به «حبل الله»- که قرآن کریم است، رسول اکرم است، اینها حبل الله هستند، مقدّم بر همه، قرآن کریم است- اگر ما همه معتصم به قرآن کریم باشیم، همه مجتمع بر قرآن باشیم، تفرُّق از هم نداشته باشیم، جدایی از هم نداشته باشیم، غلبه میکنیم بر تمام قدرتهای بزرگ. برای اینکه ما الآن جمعیتمان زیادتر از جمعیتهای دیگر است. ما یک میلیارد جمعیت مسْلم تقریباً- داریم، و با همه چیز همه خزائن ارضی و همه زمینهای وسیع، اگر ما همه با هم بودیم و اجتماع داشتیم، یک قدرت بزرگی را ایجاد میکردیم که تمام قدرتها در مقابلش هیچ بود.
ما همه چیز داریم، لکن نگذاشتند آنهایی که با تبلیغات و با سایر کارها مانع از رشد ما شدند، مانع از رشد طبیعی ما شدند؛ نگذاشتند که ما استفاده بکنیم از مواهب الهی، استفاده بکنیم از مواهب معنوی الهی، از مواهب مادی الهی. اگر همه مسلمین مجتمع میشدند بر عمل کردن به همین یک آیه، غلبه میکردند بر همه جا. حالا ما باید با هم مجتمع باشیم. اعتصام بحبل الله، عمل به کتاب خداست. اگر در این معنا مجتمع باشیم و متفرق نباشیم، هر کسی از یک طرف نرود، امروز میبینید که تبلیغات زیاد، الآن در این کشور هست.
هدف دشمن: ایجاد یاس و تفرقه
شما دیدید که یک اجتماعی، یک وحدت کلمه، چه معجزی برای ما آورد. قدرتهای بزرگ را در هم شکست. و آنها هم احساس کردند که یک همچو قدرتی در اسلام هست که یک مملکتی که هیچ ندارد و هیچ قدرت نظامی ندارد بر همه قدرتهای نظامی غلبه کرد. زن و مردش در خیابانها و در کوچهها ریختند و مخالفت کردند و پیش بردند، آنها هم احساس کردند این معنا را. الآن نویسندههاشان، گویندگانشان، تبلیغات دامنهدارشان، در ایران و در خارج ایران، برای این است که نگذارند این اجتماع محفوظ بماند و ایجاد تفرقه میکنند. به راههای مختلف، از هر راهی که عقلشان میرسد، شیطنتشان اقتضا میکند، از آن راه مشغول به تبلیغات میشوند و خرابکاری.
از جمله خرابکاریهایی که اینها میکنند؛ این است که ایجاد یاس میکنند در ملت. دنبال این و آن میافتند که «خوب، خانه شما ندارید، حالا جمهوری اسلامی شد، پس کو خانه شما؟ پس چه شد آن خانهها. جمهوری اسلامی [شد] زراعتتان چه شد؟ جمهوری اسلامی شد، کارتان چه شد؟»
اینها همه برای این است که نگذارند جمهوری اسلامی باشد. جواب این است که جمهوری اسلامی آن محتوایی که باید داشته باشد تا حالا نشده. جمهوری اسلامی هست؛ یعنی نظام را به هم زدید شما، نظام دیگر پیدا شد، لکن مهلت ندادند این مَفْسَده جوها، و این انگلهایی که برای دیگران کار میکنند و میخواهند نگذارند ملت ما به سعادتش برسد. اینها نمیگذارند که محتوای جمهوری اسلامی پیاده بشود. اینها برای همین قانون اساسی این قدر فعالیت میکنند که نشود این. اینها از گذشتن این قانون اساسی از رای عمومی وحشت دارند، چنانچه وحشت داشتند از رفراندم. اینها از اسلام وحشت دارند و میخواهند نشود. یک وقت با زور میخواستند نشود و نمیگذاشتند در زمان رژیم سابق، حالا با حیله میخواهند نگذارند، ایجاد یاس بکنند در ملت که «چه شد؟ آنی که شما خواستید که نشد». و حال آنکه آنی که ملت خواست شد.
تلاش برای تحقق محتوای اسلام
ملت، آزادی میخواست، الآن آزاد است. و استقلال میخواست، الآن مستقل است. هیچ حکومتی بر او نمیتواند [حکم] بکند. همان امریکا و همه قدرتش؛ یک عدّه جوان میروند میریزند، [سفارتش] را میگیرند، و مفسدهجوئیها را میگیرند و قبضه میکنند آن لانه فساد را و نمیتواند امریکا کاری بکند در اینجا. این استقلال ماست. و حکومت اسلامی هم میخواستید، جمهوری اسلامی میخواستید، آن هم به حسب رای خودتان شده است. آنکه نشده است محتوای جمهوری اسلامی است- که پیاده شدن همه احکامی [است] که در اسلام هست و در جمهوری اسلامی باید باشد- او البته وقت میخواهد، وقتش طولانی باید باشد.
یک چیزی که در پنجاه و چند سال اقلًّا و- 2500 سال- تربیتهای فاسدی بوده است، تبلیغات فاسدی بوده است، مغزها را یک مغز دیگر کردند، تا آمده اینها تبدیل بشود به یک انسان اسلامی. طولانی است این، لکن ملت ما نباید زن و مردش، خانمش و آقایش نباید مایوس بشود. یاس از جنود ابلیس است. باید با قوّه و قدرت پیش بروید، شما پیش بردید، و پیش میبرید ان شاء الله.
و امیدوارم که این حکومت اسلامی به آن معنایی که در صدر اسلام، پیغمبر اسلام میخواسته است به آن معنا تحقق پیدا بکند، تا اینکه همه مسلمین و همه اهالی محترم مملکت ما با سعادت و سلامت در دنیا و آخرت باشند.