انسان گمان میکند که من خودم هر چه میگویم از روی آزادی است و بینظری، لکن اگر کسی یک همچو ادعایی کرد؛ این را نپذیرید. نمیتواند این انسان موجود آزاد از هواهای نفسانی و از حُبّ نفس- که منشا همه گرفتاریهاست- آزاد بشود. مدّعی آزادی از این طور امور زیاد است، لکن واقعیت کم است. ممکن است که بسیاری از اشخاص حتی خودشان هم توجه نداشته باشند به اینکه بنده خودشان هستند، نه بنده خدا، خودشان هم خودشان را مبرّا و منزّه میدانند، و این برای همان حُبّ نفسی است که انسان دارد. این حُبّ نفس، تمام عیوب انسان را به خود انسان میپوشاند. هر عیبی که داشته باشد برای خاطر این حُبّ نفس، آن عیب را نمیبیند، و گاهی هم آن عیب را حُسن میداند. و تا انسان با مجاهدتها و تبعیت از تعلیمات انبیا از این گرفتاری و عبودیت نفس خارج نشود، نه خودش اصلاح میشود و نه میتواند احکامی که میکند و رایهایی که میدهد صحیح باشد، مطابق واقع باشد.