حق اینها [مستضعفین] را ادا کنید
برادرهای من! از هر قشری که هستید، وقت نگذشته است؛ وقت توبه باقی است. بیایید با این ملت برادروار در این راه راهپیمایی کنید. یکی از شما توی این جمعیت نیست! یک دانه از شما توی این جمعیت نیست! بیایید با این مردم هم رای باشید؛ هم صدا باشید. بیایید [به سوی] اسلام که همه شما را نجات داد. به شکرانه نعمت از اسلام وفاداری کنید. برای اسلام باشید. برادرهای من! آنچه میخواهید در اسلام است. آنچه میخواهید در این کنج مدرسههاست. زندگی آنها را ببینید، و مقایسه کنید با آنهایی که برای بشر دلشان میتپد! یعنی با قلم، یعنی با بیان! ببینید اینها در چه حال هستند. ببینید زندگی روحانیت چه است. ببینید زندگی این طبقه کارگر چه است. ببینید زندگی این کشاورز چه است. زندگی این کاسبکار چه است. برای اینها فکر کنید. دلسوزی این نیست که قلم بردارید بر ضد اسلام چیز بنویسید؛ به اسم حقوق بشر و به اسم حقوقدان با اینها همراهی کنید. شماها تا حالا برای این ملت از جیبتان چیزی خرج کردید؟ به وجدان خودتان من ارجاعتان میکنم. آنهایی که دلشان برای این مستمندان و این بشر میسوزد؛ این زنهای اطراف شهر قم و زنهای جنوب تهران و زنهای جنوب همه شهرستانها. جنوب به معنای اینکه شما میگویید اینها پایین هستند. اینها حقوق بشر را میدانند و عمل میکنند. اینها طلاهایشان که ذخیره یک پنجاه سال، بیست سال، سی سالشان بود آمدند برای مستمندان دادند. شما چه کردید؟ شماها چه کردید؟ بگویید. شما هم همراهی کنید با این مستمندان. شما با این طبقه همراه بشوید. نمیگویم پول بدهید؛ میگویم قلمتان موافق باشد؛ قدمتان موافق باشد؛ رایتان موافق باشد؛ اسلام را حفظ کنید. اسلام برای شما خوب است. برای دنیایتان خوب است. اگر آخرت را هم قبول ندارید، برای دنیایتان خوب است. با روحانیین مخالفت نکنید؛ برای دنیایتان خوب است. اینها هستند، این قشر روحانی متعهد، این قشر روحانی که توی این حجرههای کوچک دو تا سه تا زندگی میکنند که بیرونشان کردند، این جمعیت زاغهنشینهای اطراف شهرها که هر هفت نفر، هشت نفر آنها در یک سوراخی زندگی میکنند، اینها حقوق بشر را بهتر از ما میدانند. اینها جمعیت دلسوزی برای بشرند. اینها جمعیت حقوق بشرند، نه من و شما. بیایید برای اینها فکری بکنید، برای اینها. دولت و ملت برای این طبقه فکر کنند. اینها حق دارند. حق اینها را ادا کنید. و همینها حق بشر را دارند ادا میکنند." />